وقتی این جملۀ کینه توزانه و از روی شرارت را در فیسبوک یکی از هواداران طالب خواندم، به این تصور افتادم که حتما" امارت اسلامی افغانستان کار بی حد و اندازه بزرگ و برجسته ای کرده است که داعیانش با چنان طمطراق و شادی و دنگ و دهل و آرزوی بدخواهانه برای ناموافقان افغانی و جهانی شان طالب، می خواهند آن را به رخ آن ها بکشند.
شروع به خواندن باقیمانده پیام کردم و پیش رفتم، تا ببینم بالاخره طالب چه شمشیری به کون فیل زده است که این ها این قدر به وجد و شور و شوق آمده و هیجان زده شده اند؟
منتظر نشوید... هیچ گپی نبود... جمله بعدی، و تنها جمله بعد از جملۀ "دل تان بکفد"، این بود که "طالبان پل سوخته شهر کابل را رنگ و روغن نموده اند!"
پلی را که قرار حکایت بزرگانی سه، چهار نسل پیش از نسل های اجداد ما، در زمان حمله ابومسلم خراسانی به کابل، با گذاشتن چند تا تنه درخت روی مشک های بزرگ پر از هوا، اساس گذشته بودند و در دوران شاه امان الله خان با استفاده از سنگ به صورت پُخته ساخته شد و بعداً در زمان کرزی، یا احمدزی، برای ایجاد سهولت در رفت و آمد وکلای "معزز" مجلسین آن دوره ها، به عرض آن افزوده و هم بِه سازی هایی صورت گرفته بود.
ریاست عمومی شهرداری امارت اسلامی هم، چون پل کمی از رنگ و رو افتاده بود، به سلسله فعالیت های پرشکوه و سترگ و چشمگیر و بنیادی خود به رنگ و روغن آن پرداخت؛ و هم ظاهراً پیاده رویی را که در وسط پل قرار دارشت، سنگ فرش کرد.
کل داستان همین بود... باور کنید... نه یک حرف و کلمه و جمله بیشتر... و نه یک حرف و کلمه و جمله کمتر!
وقتی آنچه را که در بالا به عنوان سرخط نوشته ام، خواندم، فکر کردم طالب همه گدا های کوچه پس کوچه ها و جاده های عمومی و فراخ و نظیف شهر کابل را جمع کرده و به همه کار داده است. همه دارای معاش شده اند و از فقر و تکدی نجات پیدا کرده اند. خود امارت هم با غیرت افغانی، دست از گدایی کشیده و نه تنها اینکه شکم مردم را سیر کرده است، که با برنامه ریزی های همگانی ملی تولید داخلی و اقتصاد کشور را رونق بخشیده با جهش های بزرگ به سوی ترقی و توسعه روان و اینک در حال پس زدن جاپان و اسرائیل و کوریای جنوبی و چین و هند است. بند های آب گردان و بند های برق در هر نقطه کشور ساخته شده است و هزار ها فابریکه و کارخانه و کانال مجدانه زیر کارند و میلیون ها انسان را در هزار ها موسسه و اداره و نهاد و آزمایشگاه و تشکیلات و... بکار انداخته و صد ها هزار هکتار زمین زراعتی را زیر آب ساخته و برای کشت و زراعت و مال داری آماده نموده و فارم های تولید میوه و پارک های باصفا و باغ های دلکش گل و استدیوم ها و کلپ های ورزشی ساخته و شهر ها را غرق در نور نموده و از همین تاریخ به بعد مردم نیازمند ما را از همه چیز و همه کس در داخل و خارج بی نیاز ساخته است.
تجارت رشد نموده و اقتصاد و زندگی مردم رونق یافته و بانک ها پر از انواع ارز های خارجی گردیده است و پول افغانی جای دالر را گرفته و افغانستان از برکت زحمات برازنده شبانه روزی ورزیده ترین و باکفایت ترین کارمندان امارت به یکی از زیباترین و پر بیننده ترین کشورهای جهان برای سیاحان و سیاحت تبدیل گردیده است.
میدان های هوایی خرد و بزرگ، به سویه بین المللی برای پرواز های داخلی و خارجی در هر گوشه مملکت، اعمار شده است و شرکت های ترانسپورتی راحت و مطمئن برای حمل و نقل مسافرین در درون شهر ها و میان ولایات کشور به وجود آمده است.
جاده های قدیمی را، آن جاده هایی را که در زمان کرزی ـ احمدزی ساخته و پول های کلانی از آن ها به جیب حبیبان این دو دولت مرد دست کج افتیده بود، بازسازی کرده و جاده های نو را نیز با چستی بی مانندی، چیزی را تکمیل و چیزی را با مهارت و چابکی در حال تکمیل کردن است.
مغازه های هم در هر ناحیه شهر های بزرگ پر از خواربار شده است و به هر خانه ای کوه های آسمایی و شیردروازه نل آب برده و برای سهولت مردم در اطراف کوه ها سرک ها احداث و موتر های سرویس غرض حمل و نقل راکبین موظف شده و... و داروسازی ها و داروخانه ها و درمانگاه ها ساخته است چنانکه بعد از این نیازی نیست مریض های ما برای تداوی به پاکستان و هند و... بروند و...
جوانان مهاجر ما هم با دیدن این همه تغییرات شگرف و شگفت آور و آرامی و آبادانی و تابندگی و فروغ و گشایش با توبه و ندامت حاضر شده اند، حتی اگر با آویختن به بال هواپیما و ایستادن به پایه دان و نشستن در قنجوغه و جنگلک آن باشد، یا حتی اگر با دل کندن از ماه رویان مو طلایی غرب هم شده خود را به وطن و خانه و پیش اقارب و خویش و قوم خود برسانند.
امارت اسلامی افغانستان هم دست از سرناباشمی با کفار رنگارنگ و نیمچه مسلمان ها برداشته و با تک تک کشور های جهان رویه نیکی را پیش گرفته است و عنقریب نمایندگان همه را برای آشتی و اشتراک در شصت و سومین مراسم سالگرد ولادت پر میمنت امیرالمومنین، مولوی هبت الله مجاهد، رهبر کبیر امارت اسلامی افغانستان، دعوت کند و به کوری چشم همه مخالفان داخلی و خارجی امارت اسلامی افغانستان مهمانان عزیز خود را برای دیدن تغییرات حیرت آور وارده در کشور، چون فعال شدن هزار ها دبستان و دبیرستان، صد ها دانشکده و دانشگاه و فرهنگستان و هنرستان و نمایشگاه و موزیم ها و...، که تنها طی بیست و یک ماه گذشته و در دوران حاکمیت طالب در کشور آباد و باز شده و میلیون ها دانشجو و دانش آموز پسر و دختری که لبخند به لب دارند و بدون "چادری و دلاق" و اجبار به پوشیدن خرقه و رداء به دبستان ها و دبیرستان ها و دانشکده ها و دانشگاه ها و دفاتر و لابراتوارها و پژوهشکده ها و پژوهشگاه های دولتی، نیمه دولتی و غیردولتی می روند، به چشم خود ببینند و تایید کنند که خلاف گفته دشمنان اسلام عزیز و امارت اسلامی بی جوره و دوست داشتنی افغانستان، نه در کشور ملا و ملا بازی است و نه در اداره ها ریش و پشم و پخمه ای وجود دارد. هر چه کارمند و معلم هستند تعلیم دیدگان هاروارد و یل و سوربن و کمبریج... هستند.
و ببینند که خلاف تبلیغ دشمنان قسم خورده امارت اسلامی افغانستان، صدها عنوان روزنامه و هفته نامه و ماه نامه و گاهنامه و مجله و کتاب، حتی کتاب های ممنوعه، در کابل و در ولایات نشر و به فروش می رسند و صدها رادیو و تلویزیون و سینما و تئاتر فعال اند و در هر گوشه و کنار شهر و کشور صدای ساز و سرود شنیده می شود.
به حقوق و آزادی های فردی و جمعی مردم احترام گذاشته می شود و به هر کسی، صرف نظر از لسان و محل و تبار و مذهب و دین ووووو، اجازه داده شده است که با استفاده از حق آزدی بیان و انتقاد از امارت و امارتی ها، اگر اشتباها" کار نابابی از امارت سر زده باشد، تنقید کنند؛ بدون ترس و تشویش و...
و با چشم ها و گوش های خود ببینند و بشنوند که افغانستان درعمل به مکانی مانند جنت، به قول استاد مرحوم اولمیر، که می گفت: "وطن جنت نشان دی گلان پکی کرمه..." برای کاشتن گل های زیبا و خوشبو تبدیل و آماده شده است...
اما، نه! با درد و دریغ، کُل خوشحالی این "عاشق" و "محب" طالب و پشت و پناهِ امارت اسلامی افغانستان مربوط می شد تنها به همان "کارکِ" رنگ و روغن چند پایۀ آهنین، سه، چهار تا کتاره، چهار تا دروازه و دو تا دیواری به بلندی هشتاد سانتی متر و طولی کم و بیش یک و نیم صد متر در دو طرف جاده، که یک دولت به هیچ وجه نباید آن را به مثابه یک کار سترگ و چنان بااهمیتی تلقی کند که با این همه دنگ و دهل تبلیغ کند - یا مبلغانی در مغاره ها بزرگ شدۀ آن!