جنگ روسیه و اوکراین، یک درگیری ناسیونالیستی

نویسنده : ژول سرگئی فدیونین، سیاست مدار، پست دکترا در CESPRA در EHESS
مترجم : عزیز رکین، از سایت [a]  AOC (Analyse Opinion Critique)
یک سال پیش "عملیات نظامی ویژه" توسط ولادیمیر پوتین علیه اوکراین آغاز شد. این جنگ که جامعه بین المللی را غافلگیر کرد، پیش بینی می شد که نتیجه ای قریب الوقوع داشته باشد و بیشتر اوقات به نفع مسکو باشد. با این حال، این بخشی از دراز مدت است، در که خود را در منطق تشدید قفل کرده است. تحلیل‌های مرتبط زیادی در مورد این جنگ ارائه شده است، اما یک جنبه تا به امروز دست کم گرفته شده است: بعد هویتی آن، برخاسته از پویایی ناسیونالیستی در هر دو طرف.

جنگ بین روسیه و اوکراین نمونه‌ای از درگیری ناسیونالیستی بین دو دولت است[1]، مشروط بر اینکه اصطلاح «ناسیونالیسم» به عنوان مقوله‌ای برای تحلیل به کار رود، فارغ از هرگونه قضاوت ارزشی.
اولین راه برای درک مفهوم ناسیونالیسم این است که آن را با اصل مدرن مشروعیت سیاسی مرتبط کنیم که بر اساس آن مردم نباید توسط بیگانگان اداره شوند، بلکه باید توسط اعضای یک گروه قومی یا ملی اداره شوند. در این راستا، ناسیونالیسم را می توان به عنوان "شکلی از سیاست" تعریف کرد که بر روابط قدرت در یک دولت متمرکز است و توسط بازیگرانی انجام می شود که به دنبال اعمال یا اعمال قدرت دولتی به نام ملت هستند. این یکی احتمالاً دارای هویتی منحصر به فرد است و می تواند آن را از سایر ملل متمایز کند. منافع و ارزش‌های ملت، در وهله اول حاکمیت آن، برتر از هر ملاحظات دیگری از نظم فردی یا مشارکتی اعلام می‌شود[2].
این رویکرد شایستگی تأکید بر خصلت برجسته سیاسی ناسیونالیسم را دارد و بعد کاملاً عقلانی آن را برجسته می کند: ناسیونالیسم ناشی از میل بازیگران برای تسخیر، حفظ و اعمال قدرت است، علیرغم غیرمنطقی بودن ظاهری مطالبات ناسیونالیستی، که به احساسات جمعی علاقه دارد.
اگر این تعریف از ناسیونالیسم را «توسط سیاست» بپذیریم، بی دلیل نخواهد بود که با آمار در دست داشته  تأیید کنیم که این یک موتور کلیدی جنگ در طول دو قرن اخیر بوده و باقی مانده است[3]. جنگ‌های بین الد ول و درگیری‌های داخلی در واقع با تعمیم این ایده همراه شده است که مردم حق دارند خود را اداره کنند، بدون اینکه منجر به ملت به معنای کامل کلمه شود - جامعه‌ای که از حاکمیت کامل، یک رژیم دموکراتیک وحدت اخلاقی و فرهنگی برخوردار باشد. - یک داده جهانشمول محسوب می شود[4].
امروز، جنگ روسیه و اوکراین رابطه نزدیک بین جنگ و ناسیونالیسم را تأیید می کند.
اساس هویت ملی، تمامیت ارضی و خودمختاری سیاسی که کشورهای مستقل دارند، یا قرار است داشته باشند، در قلب جنگ جاری قرار دارند. اوکراین برای بقا و موجودیت آینده خود می جنگد. هم سلطه و هم خواسته های خارجی را که با مداخله مسلحانه روسیه مواجه است، یعنی حق خودمختاری، یعنی تعریف مستقل هنجارهای سازمان سیاسی در داخل کشور، حفظ فرهنگ ملی متمایز و برقراری آزادانه روابط  با سایر دولتها 
از سوی دیگر روسیه این حق را از اوکراینی ها سلب می کند و وجود اوکراین را به عنوان یک کشور مستقل و یک ملت کامل زیر سوال می برد. چشم انداز اوکراین که توسط مقامات روسی ترویج می شود، آن را به عنوان دولت در حال افول، به دست یک مرکز نفوذ خارجی: "غرب جمعی" میپندارد.
انگیزه تهدید حاکمیت، با اعتبار کم و بیش، توسط دو دولت متخاصم ادعا شده است. هنگامی که اوکراین، تحت حمله، با خطر واقعی و قریب الوقوع مرگ مواجه می شود، دولت روسیه نیز به نوبه خود تهدیدی وجودی از غرب برای استقلال و همچنین جایگاهش در صحنه بین المللی مطرح می کند.

دو ناسیونالیسم کاملا متفاوت
دو شکل از ناسیونالیسم در این جنگ با یکدیگر روبرو  شدند که همچنان به تقویت آنها کمک می کند. از یک سو، تهاجم نظامی روسیه مبتنی بر یک ناسیونالیسم انتقام جویانه است که ادعای اتحاد ملی اوکراینی ها و روس ها را با احساس نوستالژی برای عظمت امپریالیستی-ملی ترکیب می کند. این ناسیونالیسم پروتایی(protéiforme ) است.
ریس جمهور روسیه خواستار یک ملت چند قومیتی و مرکب است که به درجه تمدن ارتقا یافته است. این امر به وجود جامعه ای اشاره می کند که فراتر از مرزهای دولتی به رسمیت شناخته شده بین المللی می رود و خطوط یک روسیه "تاریخی" را ترسیم می کند.
برآمده از ترکیبی منحصر به فرد از فرهنگ ها و سنت ها – اروپایی و آسیایی، سلاو و ترک، ارتدوکس و مسلمان – است، با این وجود بر اساس فرهنگ مسلط روسیه، مانند سیمان[6] است.
حفظ یک کشور سرزمینی وسیع در شمال اوراسیا یک مأموریت تاریخی مردم روسیه و جمعیت های متحد آن تلقی می شود.
با توجه به اینکه کییف از زمان پیدایش این تمدن مکانی نمادین برای این تمدن بوده است و اینکه روس‌های کوچک، که اوکراینی شده بودند، در پروژه‌های امپریالیستی که توسط کاخ سلطنتی  رومانوف و سپس حزب کمونیست انجام م‌شد، ادغام شدند.
امروز، ولادیمیر پوتین از تصورات تزاری و اتحاد شوروی در مورد اتحاد روسیه و اوکراین به شیوه ای متناقض استفاده می کند: در حالی که اولی تأیید می کند که روس ها و اوکراینی ها فقط یک "تنها و یک مردم واحد" را تشکیل می دهند، دومی فردیت های مربوطه آنها را به رسمیت می شناسد. اما در یک رابطه "برادری". اگر گفتمان رسمی روسیه، اوکراینی‌های وفادار به دولت خود و دولت ولودیمیر زلنسکی را به عنوان دشمن نشان می‌دهد، جمعیت غیرنظامی اوکراین آنها را به‌عنوان اعضای بسیار (بالقوه) جامعه ملی-تمدنی روسیه می‌بیند.
با این حال، انگیزه ای که رژیم پوتین به آن استناد می کند – حمایت از جمعیت روسی زبانی که در آستانه «اوکراینی شدن» قرار دارند و در فرهنگ غالب کشور همسایه ادغام می شوند – از زبان ناسیونالیسم قومی وام گرفته شده است. این، بر مفهوم خویشاوندی متمرکز است، که توسط یک زبان، یک فرهنگ مشترک یا ریشه های مشترک تأیید شده است. منطق قوم گرایی نه دیپلماسی را می پذیرد و نه مذاکرات صلح، «تنها گزینه جنگ، به هر قیمتی که باشد[7]». رژیم ولادیمیر پوتین بدون پایبندی به این ایدئولوژی، از آن برای توجیه جنگ افروزی خود از طریق «روس هراسی» دولت اوکراین و غربی ها استفاده می کند و در عین حال قوم گرایان مخالف در داخل روسیه را سرکوب می کند[8].
به طور خلاصه، این یک ناسیونالیسم سرزمینی و فاتحانه است که از نزدیکی فرهنگی و تاریخی دو جمعیت سلاو الهام گرفته شده است. این امر روسیه را به جای یک امپراتوری نئو شوروی، «دولتی در حال ملی شدن، متجاوز و مظلوم[9]» می سازد.
از سوی دیگر، مقامات اوکراینی به قوه تخیل ملتی که اسلحه بدست گرفته اند، متوسل می شوند که به گفته ولودیمیر زلنسکی در مونیخ، از میهن تضعیف شده در برابر دشمن مستبد و یک اشغالگر قدرتمند: "جالوت" روسی دفاع میکنند. کنفرانس امنیتی فیبوری 2023[10]. این یک ناسیونالیسم مدنی است که در زمان جنگ، جامعه شهروندان را به نام ارزش والای ملت مستقل و ازبا گذشت اختلافات داخلی بسیج می کند. بخش‌های مختلف طبقات سیاسی اوکراین که به طور سنتی از هم پاشیده شده‌اند، اختلافات خود را برای اجرای یک اتحاد مقدس کنار گذاشته‌اند. تهاجم روسیه، که از یک سال پیش آغاز شد، انسجام بزرگی را در جامعه اوکراین شکل داده است، به طوری که بسیاری از اوکراینی‌ها، اوکراینی‌زبان‌های، روسی‌زبان‌ها یا دوزبانه‌ها حمایت کامل خود را از دولت حاضر اعلام کرده‌اند، داوطلبانه در نیروهای مسلح شرکت می‌کنند یا به طور گسترده در اقدام انسان دوستانه شرکت می‌کنند. 
این ناسیونالیسم با اعلام بسیج عمومی همچنان مطالبه گر و حتی محدودکننده باقی می ماند، اما مبتنی بر آگاهی سیاسی شهروند و ارادت او به جامعه است. این تضاد با زندانیان جنایی که از سراسر روسیه توسط یک شرکت نظامی خصوصی به نام واگنر استخدام شده‌اند و سپس به جبهه فرستاده یشوند، کاملاً نا قض قوانین روسیه است.
تخیل ملت مسلحه، که زمانی در فرانسه توسط  سرود ملی فرانسه  و نبرد والمی تقدیس شده بود، در اوکراین امروزی همزمان به عنوان روایت مخالفت دموکراسی اوکراین با توتالیتاریسم نوظهور، امپریالیسم یا استعمار روسی که ارزش‌های آن، مخالف اصول آزادی، دموکراسی و حقوق بشر است که توسط اوکراین حمایت می شود. به ویژه که به عنوان سنگری از تمدن اروپایی یا جهان غرب در برابر «بربریت» روسیه تصور می شود که در راستای نمایندگی ماندگار روسیه و روس ها در بحث اروپایی در سطح اروپا، عصر مدرن است[11].
مسلماً پیشرفت دموکراتیک در اوکراین بسیار محدود است، به ویژه از نظر حاکمیت قانون و مبارزه با فساد، در حالی که تمرکز قدرت حول شورای دفاع ملی و امنیت، که توسط رئیس جمهور تشکیل شده است، روند خطرناکی را تشکیل می دهد. با این وجود، نظام سیاسی اوکراین به‌طور مشخصی بازتر و رقابتی‌تر از سیستم روسیه است[12].
تصمیم 27 رئیس دولت و اتحادیه اروپا برای اعطای وضعیت کشور نامزد عضویت اوکراین در ژوئن 2022 بسیار نمادین است. نه تنها در چارچوب جنگ علنی مداخله می‌کند، بلکه به شکلی غیرمستقیم، به شکل خاصی از ناسیونالیسم نیز احترام می‌گذارد: مدنی، طرفدار اروپا، مسلحه. چیزی که در اتحادیه اروپا شنیده نشده است، که می‌خواهد سرزمین صلح مطلق باشد و اسطوره پایه‌گذاری آن، که توسط هیئت‌های حاکمه‌اش حفظ می‌شود، آن را به‌عنوان پاسخی قاطع به ویرانی جنگ، که توسط ناسیونالیسم‌های نیمه اول برانگیخته و تشدید شده است، نشان می‌دهد. قرن بیستم[13]. برخلاف فرمول معروف فرانسوا میتران، «ناسیونالیسم جنگ است! ما در اروپا (دوباره) درمی یابیم که همه ناسیونالیسم ها به ویژه در زمان جنگ برابر نیستند.
جنگ به عنوان یک نیروی "ملی آفرین".
اگر مدل‌های ملی‌گرایی که توسط دولت‌های روسیه و اوکراین انجام می‌شود متفاوت یا حتی مخالف باشد، تأثیرات جنگ بر جمعیت‌ها در داخل کشورهای متخاصم مشابه است. در دوران مدرن، جنگ یک زمینه بسیج است که بر جمعیت یک قلمرو مربوطه تأثیر می گذارد. بنابراین به تقویت تجربیات ملی گرایانه ای که قبلاً انباشته شده بود، کمک می کند، که سپس شکل های خشونت آمیز و نظامی (بیشتر) به خود می گیرند[14].
اولین قربانی یک جنگ نه به مقیاس حقیقت، بلکه معیار است که: بحث بیش از حد ساده می شود، گفتگو متوقف می شود و لفاظی رادیکال می شود. از زمان آغاز تهاجم به اوکراین، دولت روسیه جنگ افروزی خود را با نیاز به «از بین بردن هویت» اوکراین توجیه کرده و سعی کرده است رئیس جمهور ولدیمیر زلنسکی را به عنوان تناسخ هیتلر معرفی کند. مقامات اوکراینی در مقابل، تهاجم ارتش روسیه به کشورشان را با حمله آلمان نازی به اروپا مقایسه می‌کنند و در عین حال استفاده از نئولوژیسم «راسیسم» (انقباض «روسیه» و «فاشیسم») را تأیید می‌کنند.
علیرغم اینکه این تشابهات هم بحث های سیاسی و هم آکادمیک را مورد هجوم قرار داده است، رژیم ولادیمیر پوتین از نظر گونه شناسی بیشتر به یک دیکتاتوری شخصی و محافظه کار نزدیک است تا به یک رژیم فاشیستی، به معنای تحلیلی (و نه جدلی) کلمه. فاشیسم بسیج کامل شهروندان و همچنین یک ایدئولوژی انقلابی را فرض می کند که خواستار تجدید حیات ملی با خشونت است. با این حال، هر دو هنوز در رژیم پوتین و در جامعه روسیه که به نظر نمی‌رسد مایل به فداکاری مورد نیاز جنگ هستند، وجود ندارد. [15]
مثال دیگر: رادیکال های گالوانیزه روسیه - از جمله "حزب جنگ" در درون نخبگان که بویژه توسط رئیس جمهور سابق دیمیتری مدودف نمایندگی می شود - همچنان با بسیج همه منابع (نظامی، انسانی، اقتصادی) خواستار نابودی دولت اوکراین هستند. ) حتی اگر به معنای استفاده از سلاح های هسته ای باشد[16]. لازم به تذکر است که بر خلاف رسانه های مخالف و مخالفان که علیه جنگ و بسیج تظاهرات کردند، هیچ یک از افکار موافقان جنگ بر اساس قانون منع هرگونه انتقاد از ارتش سانسور میشود. [17]
در اوکراین و در غرب، صداها به نفع "استعمارزدایی" فدراسیون روسیه که به عنوان "آخرین امپراتوری استعماری" نامگذاری شده است، به ویژه از طریق حمایت سیاسی و اقتصادی از ملی گرایی های اقلیت های قومی بلند می شود. [18] از روسیه. این اظهارات در حال افزایش است و حتی توسط نمایندگان دولت اوکراین، مانند الکسی دانیلوف، دبیر شورای دفاع و امنیت ملی [19] مطرح می شود. این لفاظی افراطی آشکارا خطرات بسیار بالای بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی و آغاز خشونت را که به دنبال فروپاشی یک کشور چند قومیتی با بزرگترین زرادخانه هسته‌ای در جهان است، نادیده می‌گیرد[20].
در اکتبر 2022، پارلمان اوکراین دولت تبعیدی چچن احمد زاکایف را به رسمیت شناخت، چچن را "سرزمینی موقتاً اشغال شده توسط روسیه" اعلام کرد و "نسل کشی علیه چچن ها" را که توسط مقامات روسیه در دهه 1990 انجام شد، محکوم کرد. نمایندگان خدمتکار ریاست جمهوری اوکراین حزب مردم همچنین برای به رسمیت شناختن استقلال جمهوری‌های قومی دیگر که بخشی از فدراسیون روسیه 
هستند، مبارزه می‌کنند[21].
ولادیمیر پوتین، گویی با اثر آینه ای، گفتمان ضد استعماری را که عمدتاً از گذشته شوروی الهام گرفته است، بسیج می کند و آن را به سلاحی لفاظی علیه «هژمونی» آمریکاــ غرب و ابزاری برای نفوذ که کشورهای آمریکای جنوبی، از آفریقا را هدف قرار می دهد، بسیج می کند. و آسیا[22].
امروز، مقامات روسیه و اوکراین به طور سیستماتیک به «سیاست ستون پنجم[23]» متوسل می شوند که شامل شناسایی و به حاشیه راندن «خائنان به ملت» یا «عوامل خارجی» است که ظاهراً درگیر فعالیت های مخرب در راستای منافع غرب هستند. یا به ترتیب مسکو. در حالی که این روند به سال 2014 برمی گردد، پس از تهاجم گسترده به اوج خود رسید. در اوایل مارس 2022، ولادیمیر پوتین در برابر پس‌زمینه‌ای که صداهای مخالف جنگ را خفه می‌کرد، از «تصفیه» ضروری جامعه روسیه استفاده کرد. در همان زمان، ولودیمیر زلنسکی یازده حزب سیاسی مخالف در اوکراین را که متهم به «طرفدار روسیه» بودند، ممنوع کرد، از جمله «پلتفورم مخالف - برای زندگی»، و تابعیت اوکراینی را از شخصیت‌های سیاسی، الیگارشی‌ها و کشیش‌های وابسته به پاتریارسالاری مسکو سلب کرد.
بیانات مردمی ناسیونالیسم زیربنای روایت نبرد خیر در برابر شر است که توسط حاکمان بسیج شده است. در این راستا، می‌توان به شیوه‌های گفتمانی استناد کرد که باعث غیرانسانی‌زدایی متقابل کل گروه دشمن می‌شود. در اینجا نیز، این منطق غیر انسانی در سال 2014 شکل گرفت، الحاق کریمه و شروع خصومت‌ها در دونباس که نقطه شکستی بود، قبل از بازگشت از سال 2022. در شبکه‌های اجتماعی، روس‌ها و اوکراینی‌ها از نفرین کردن یکدیگر دست بر نمی‌دارند. اولی "اورک" (اورکی) و "سگ خوک" (svinosobaki) و دومی "اوکراینی-نازی" (oukronatsisty) نامیده می شود. نیازی به گفتن نیست که این غیرانسانی‌سازی باعث می‌شود همه انواع خشونت‌های جنگی کمتر نامشروع و حتی کاملاً پذیرفته شوند.
در نهایت، دو کشور اتهامات تروریستی و نسل کشی را مطرح می کنند. آنها همچنین از زمان آغاز "عملیات نظامی ویژه" توسط مسکو چندین برابر شده اند. بنابراین واضح است که «ملی شدن» درگیری صورت گرفته است و احتمالاً تشدید بیشتری خواهد داشت.
رهایی اوکراین و جدایی مؤثر جامعه 
ناپدید شدن اتحاد جماهیر شوروی، بیش از سی سال پیش، پایان یک پروژه سیاسی مشترک را از طریق استقلال دو جامعه مرتبط و در هم تنیده تاریخی، روسیه و اوکراین نشان داد[24].
از آن زمان، کشورها مسیرهای متفاوتی را دنبال کردند، به ویژه در سطح سیاسی: بالاخره اوکراین دو انقلاب را تجربه کرده است، که امکان صحبت از یک فرهنگ مدنی بسیار خاص را ممکن می‌سازد. اما اینرسی ذهنی (l’inertie mentale) که هنوز در مسکو شکوفا می‌شود، مدت‌هاست که ولادیمیر پوتین و اطرافیانش و همچنین بخش‌های وسیعی از جامعه روسیه را از جدی گرفتن حاکمیت اوکراین و همچنین ویژگی‌های اساسی آن مانند مرزها باز داشته است. تهاجم روسیه به اوکراین نشان داد که این یک توهم بوده است که تاکنون ده ها هزار نفر را به قیمت جان باخته است.
تصمیم برای آغاز جنگ، بدبختی تخصص روسیه در اوکراین را برجسته کرد. با این حال، نشانه‌های متعددی وجود داشت که به همین جهت اشاره می‌کرد: پس از کسب استقلال، هدف نهایی اوکراین «تأیید هویت و حاکمیت ملی متمایز خود بود، که در عمل به معنای به رسمیت شناختن جدایی خود از روسیه است. [25] ».
 این پویایی به طور مشخص منجر به بسط یک روایت تاریخی جدید شده است که بر روسیه متمرکز نیست. از زمان یورومیدان، این روایت با سیاست «لغوی کمونیزاسیون» تقویت شده است.
به این موارد کاهش تدریجی زبان روسی و ایجاد یک کلیسای ارتدکس متحد در دسامبر 2018 اضافه شده است که اکنون خارج از کنترل مسکو است. همه اینها، و بسیاری دیگر، به رهایی اوکراین از سلطه روسیه کمک کردند، فرآیندی که تأثیر تعیین کننده ای بر سیاست هویت در روسیه داشت. به طور خلاصه، «ملت سازی در اوکراین مستلزم بازسازی ملت روسیه است».[26]
ناسیونالیسم روسی تا آنجا ارتجاعی است که واکنشی خشونت آمیز به ساختن یک دولت-ملت کاملاً مستقل اوکراینی است. ساخت و سازهایی که می توان از برخی جهات با استعمار زدایی های قرن گذشته که بیشتر آنها از طریق خشونت انجام شد، مورد توجه قرار گیرد. این رویکرد به توضیح "زمان تاخیر" بیست و دو تا سی ساله ای که از سقوط اتحاد جماهیر شوروی قبل از شروع جنگ بین روسیه و اوکراین، در سال 2014 و سپس در سال 2022 گذشته است، کمک می کند. پروژه ملی اوکراین شکل می گیرد.
کرملین در تلاش برای خنثی کردن تبدیل اوکراین به یک کشور «ضد روسی»، پیشگویی خود تحقق بخشی را نشان داده است. یک شبه، توقف صحبت به زبان روسی، این "زبان اشغالگر" و انتقال ندادن آن به کودکان برای بسیاری از اوکراینی ها به یک حرکت میهن پرستانه تبدیل شده است.
در حالی که دولت روسیه برای «روسی کردن» سرزمین‌های اشغالی اوکراین تلاش می‌کند، یادگیری زبان و فرهنگ روسی آینده کمی در اوکراین مستقل دارد. حمایت شهروندان از روایت ضد شوروی و ضد روسی نیز تقویت خواهد شد.
پیامدهای این جنگ احتمالاً برای نسل‌ها احساس می‌شود، همانطور که نمونه جنگ‌های یوگسلاوی نشان می‌دهد. آنها همچنین می توانند منجر به بروز خشونت های جدید مانند درگیری حل نشده در قره باغ کوهستانی شوند، در حالی که شرایط اجتماعی-اقتصادی بسیاری از جمعیت ها را بدتر می کنند. به همین ترتیب، جنگ روسیه و اوکراین احتمالاً حضور عامل (شبه) نظامی در زندگی اجتماعی و سیاسی دو کشور را بیش از حد افزایش می دهد[27] و احساسات تضاد، تحقیر و انتقام را دامن می زند.
نتیجه آن هر چه که باشد، جنگ در اوکراین جدایی نه تنها دولت‌ها، بلکه جوامعی را نیز تایید می‌کند که عمیقاً تحت تأثیر این تجربه خشونت جمعی باقی خواهند ماند. چیزی که بدون شک به شور و شوق ملی گرایانه جدید دامن می زند.
مواخذ :
https://aoc.media/analyse/2023/02/23/la-guerre-russo-ukrainienne-un-conflit-nationaliste [a]
[1] Gretchen Schrock-Jacobson، "پیامدهای خشونت آمیز ملت: ملی گرایی و آغاز جنگ بین دولتی"، مجله حل تعارض، جلد. 56، شماره 5، 2012 ص. 825-852.
[2] جان برویلی، ناسیونالیسم و دولت (1982)، ویرایش دوم، منچستر، انتشارات دانشگاه منچستر، 1993.
[3] آندریاس ویمر، امواج جنگ: ناسیونالیسم، تشکیل دولت، و محرومیت قومی در دنیای مدرن، کمبریج، انتشارات دانشگاه کمبریج، 2013.
[4] ریموند آرون، «جهان‌شمولی ایده ملت و رقابت» (1982)، در Giulio De Ligio (کارگردان)، ریموند آرون، متفکر اروپا و ملت، بروکسل، پیتر لانگ، 2012، ص. 125-140.
[5] النور نات، «ناسیونالیسم وجودی: جنگ روسیه علیه اوکراین»، ملل و ناسیونالیسم، جلد. 29، شماره 1، 2023، ص. 45-52.
[6] https://theconversation.com/la-russie-une-nation-en-suspens-174141
[7] G. Schrock-Jacobson, op. cit., p. 834.
[8] ژول سرگئی فدیونین، «ناسیونالیسم روسی»، در Graeme Gill (ویرایش)، Routledge Handbook of Russian Politics and Society, 2nd ed., 2023, London, Routledge, p. 437-448.
[9] https://www.eurozine.com/no-empire-without-end/
[10] https://www.euractiv.fr/section/l-europe-dans-le-monde/news/pas-dalternative-a-la-victoire-de-lukraine-declare-volodymyr-zelensky-a-la -کنفرانس-امنیتی-مونیخ/
[11] ایور بی نویمان، استفاده از دیگری. "شرق" در شکل گیری هویت اروپایی، مینیاپولیس، انتشارات دانشگاه مینه سوتا، 1999; مارتین مالیا، غرب و معمای روسی: از سوار برنزی تا مقبره لنین (1999)، پاریس، سئویل، 2003;
[12] تیموتی جی. کولتون، "اوکراین و روسیه: جنگ و رژیم های سیاسی"، مجله دموکراسی، جلد. 33، شماره 4، 2022، ص. 20-36.
[13] وینسنت دلا سالا، «اودیسه اروپا؟ اسطوره سیاسی و اتحادیه اروپا، ملل و ناسیونالیسم، ش. 22، شماره 3، 2016، ص. 524-541.
[14] جان هاچینسون، ناسیونالیسم و جنگ، آکسفورد، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2017.
[15] مارلن لاروئل، «بنابراین، آیا روسیه اکنون فاشیست است؟ برچسب‌ها و پیامدهای سیاست»، فصلنامه واشنگتن، جلد. 45، شماره 2، 2022، ص. 149-168.
[16] https://theconversation.com/vladimir-poutine-deborde-par-extreme-droite-russe-191137
[17] https://www.russiapost.info/politics/conservative_critics
[18] https://www.theatlantic.com/ideas/archive/2022/05/russia-putin-colonization-ukraine-chechnya/639428/; https://www.hudson.org/events/preparing-dissolution-russian-federation
[19] https://www.pravda.com.ua/news/2023/02/16/7389664/
[20] https://www.foreignaffairs.com/russian-federation/putins-war-and-dangers-russian-disintegration
[21] https://www.europeantimes.news/fr/2022/10/l%27ukraine-a-recognized-l%27ind%C3%A9pendance-de-la-r%C3%A9publique-tch%C3%A9tch %C3%A8ne-d%27ichk%C3%A9rie/
[22] https://meduza.io/en/feature/2022/11/11/putin-the-anti-colonialist; https://lerubicon.org/publication/la-politique-de-la-russie-vis-a-vis-des-petits-etats/
[23] هریس میلوناس و اسکات رادنیتز (ویرایشگران)، دشمنان درون: سیاست جهانی ستون های پنجم، نیویورک، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2022.
[24] آندریاس کنتندره، روس ها و اوکراینی ها، برادران نابرابر. از قرون وسطی تا امروز (2017)، پاریس، CNRS Éditions، 2022; آنا کالین لبدف، همیشه برادران؟ اوکراین و روسیه: یک تراژدی پس از شوروی، پاریس، سئویل، 2022.
[25] ایگور تورباکوف، پس از امپراتوری. تخیل ناسیونالیستی و سیاست نمادین در روسیه و اوراسیا در قرن بیستم و بیست و یکم، اشتوتگارت، Ibidem-Verlag، 2018، ص. 178.
[26] همان، ص. 188.
[27] در مورد این موضوع، به Danijela Dolenec، "A Soldier's State? کهنه سربازان و رژیم رفاه در کرواسی»، Anali Hrvatskog politološkog društva، vol. 14، شماره 1، 2018، ص. 55-78; آن لو هورو و سیلویا سرانو (کارگردان)، "کهنه سربازان و دولت سازی در اتحاد جماهیر شوروی سابق"، Revue d'études comparatives Est-Ouest، شماره.
 

اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها