مثال چهارم : در موضوعات بزرگتر يحيی خيل يا بايد باهم بايستند يا سقوط کنند
در سند ديگر آرشيف انگلستان مقامات انگليسی يکبار ديگر بعد از آگاهی از دسايس و مخالفت های داخلی رژيم خاندانی اخطار ميدهد که «با وجوديکه شاه محمود خان (وزير حربيه )، شهزاده داؤد (قومندان قول اردوی کابل) و حتی ظاهر شاه ميتوانند با صدراعظم راجع به مسائل کوچک اختلاف داشته باشند،
اما تمام خاندان شاهی بايد اينقدر عقل داشته باشند تا درک کنند که در موضوعات بزرگتر يحيی خيل يا بايد باهم بايستند يا سقوط کنند». (آرشيف انگلستان، راپور شماره ۴۳ مؤرخ اول ماه نومبر ۱۹۴۱ ).
مثال پنجم : ارتقای يکصدو پنجاه (۱۵۰ ) نفر صاحب منصب به رتبه های بلند تر (تدارک کودتا؟)
در يک سند ديگر از آرشيف انگلستان ميخوانيم که «مراسم جشن استقلال سال ۱۹۴۲ به تاريخ ۲۸ ماه اگست به پايان رسيد. تعداد کمی از مردم امسال دلچسپی نشان داده و درين مراسم شرکت نمودند. گفته ميشود که اختلافات بين اعضای خاندان شاهی، بخصوص بين وزير حربيه و برادر زاده اش، فرقه مشر محمد داؤد خان ، بميان آمده است … ارتقای (۱۵۰) نفر صاحب منصب توسط فرقه مشر محمد داؤد خان، برخلاف ميل کاکايش، وزير حربيه.، ميباشد.…لست ترفيع (۱۵۰) نفر از قول اردوی کابل برای منظوری به وزارت حربيه فرستاده شده بود، اما او به چند دليل مخالفت کرده است. يکی اينکه تعداد درين لست بسيار زيادبود، و ديگر اينکه تمام شان مربوط به قول اردوی کابل بوده و ارتقای آنها، بدون در نظر گرفتن صاحب منصبان ديگر اردو، سبب رقابت و بدبينی خواهد شد. فرقه مشر محمد داؤد هم موافقۀ شاه را بدست آورده و بعد آن لست را نشر ميکند. اين اقدام محبوبيت محمد داؤد را بين صاحب منصبان قول اردويش بيشتر ساخته ولی به اختلاف بيشتر بين او و کاکايش وزير حربيه خواهد انجاميد. لوامشر سيد محمد صالح خان ، قومندان لوای گارد، از جملۀ کسانيست که به اخذ ترفيع نايل شده است» . (آرشيف انگلستان، راپور شماره ۳۵ مؤرخ ۲۹ اگست ۱۹۴۲ آتشۀ نظامی سفارت انگليس).
مثال ششم: پخش شايعات (آوازه های سر چوک) توسط رژيم خاندانی برای دانستن محبوبيت اقدامات بعدی
يک سند ديگر آرشيف انگلستان باز هم از ادامۀ اختلافات بين خاندان شاهی و احتمال آمدن مارشال شاه ولی خان اطلاع ميدهد. درين راپور محرمانۀ سفارت انگلستان ادعا شده است «که وزير دفاع، وزير دربار، فرقه مشر اسدالله خان [سراج، برادرزادۀ نادرشاه] و عليشاه خان دستۀ اول را تشکيل داده و اعضای باقيماندۀ خاندان دستۀ ديگر را. اين هم گفته ميشود که شايد شاه ولی خان برای ميانجیگری و رفع مشکلات مختلف از طريق ترتيب ازدواج اعضای فاميل خودش و فرزندان و دختران وزير حربيه [سردار شاه محمود خان] از ويچی فرانسه برگردد». درين راپور علاوه شده است که «ناممکن است فعلا ارزش اين راپور ها را دانست، چنانچه چند بار در گذشته نيز اتفاق افتاده است. بايد فراموش نکرد که گردش اين نوع شايعات بصورت عمدی برای دانستن همدردی از جناح های مختلف در بار پخش شده و از نتايج آن به نفع خانواده بصورت کلی استفاده شده است ». (آرشيف انگلستان، راپور شماره ۱۹ محرمانه سفارت انگلستان در کابل، ۱۵ می ۱۹۴۳) .
مثال هفتم : خوش بينی و اعتماد شاه در رابطه با بقای رژيم خاندانی
در يک سند ديگر از آرشيف انگلستان ميخوانيم که «با گذشت سالها، عموهای ظاهرشاه احتمالاً اطمینان بیشتری پیدا می کنند که رژیم یحیی خیل باقی ماندنيست و امیدوارند که محمد نعیم و محمد داود در دوره آموزش خود به آن مرحلۀ رسیده باشند تا اطمينان حاصل کنند که از خدمتگزاران وفادار به پسر کاکای شان ظاهر شاه بوده ، و بدون فکر جاه طلبی شخصی مایل باشند به کشور خود خدمت کنند. صدراعظم [هاشم خان] و تا درجۀ کمتری وزير حربيه [شاه محمود خان] از خطر ناشی از اختلافات و هم چشمی های فاميلی آگاهی دارند و سخت ميکوشند تا نزاع های را که پيش می آيد ترميم کنند. تا مدت زمانی که اين دو کاکای شاه حيات داشته و در کشور باشند، بنظر نميرسد که محمد نعيم و محمد داؤد برای تصرف قدرت اقدام کنند. ولی اگر صدراعظم بميرد، احتمال بروز اختلافات شديد بين اعضای خاندان شاهی را نميتوان ناديده گرفت. محمد نعيم و محمد داؤد به انتصاب مقامات جزئی در حکومت راضی نخواهند بود، و بايد بدانند که برای صدارت و وزارت حربيه در نظر گرفته شده اند. وزير حربيه چند پسر جوان دارد که در زمان مناسب واجد شرايط پست های مناسب خواهند شد. او خودش و هم خانمش، که دارای افکار نيرومند است، مايل اند پسران شان در سن مناسب در موقعيت های کليدی قرار گيرند.
اهميت صدراعظم و برادرش شاه ولی خان، بحيث داور در هر دعوای خانوادگی که ممکن است رخ دهد، بسيار مهم است، و ميتوان اميدوار بود که اگر صحت صدراعظم اجازه دهد، برای ساليان آينده سرنوشت خانوادۀ يحيی خيل و حکومت را رهنمائی کند. حتی اگر او نتواند در ادارۀ کشور شرکت فعال داشته باشد، تنها موجوديت او در کشور برای مدت طولانی ثبات حکومت را تضمين ميکند».
(آرشيف انگلستان، راپور شماره ۴۷ محرمانه سفارت انگلستان در کابل، ۲۷ نومبر ۱۹۴۳) .
مثال هشتم : وفات قومندان قوای هوائی و کشمکش داخل خانواده برای تعين جانشين
در يک راپور طولانی ارزيابی شش ماهۀ وضعيت اردوی افغانستان در آرشيف انگلستان، در رابطه با کنترول قوای هوائی ، از کشمکش بين شاه محمود خان و سردار داؤد خان شکايت شده است . آتشۀ نظامی سفارت انگليس ها در کابل اين اختلاف را، بعد از وفات فرقه مشر محمد احسان خان ، تقرر فرقه مشر اسدالله خان سراج بحيث قومندان قوای هوائی ميداند. آتشۀ نظامی در راپورش مينويسد که «اين تقرر قومندان قوای هوائی بطور کلی سودمند ثابت خواهد شد، اما اين تقرر به اثر نفوذ وزير حربيه [شاه محمود خان] صورت گرفته، چون او ميخواهد قوای هوائی تحت ادارۀ وزارت حربيه باقی بماند و بادادن آن به برادر زاده اش محمد داؤد خان مخالف است.
گرچه فرقه مشر اسدالله خان تجربۀ در قوای هوائی ندارد، اما نسبت به قومندان سابق در حلقات خاندان شاهی دارای وزنۀ بيشتری ميباشد، او مشتاق انکشاف قوای هوائی و تنظيم دوبارۀ آن ميباشد. او حتی اجرای بعضی از توصيه های را آغاز نموده است که درين اواخر توسط ما داده شده است».
(آرشيف انگلستان، راپور شش ماهه شماره (۵) آتشۀ نظامی سفارت انگلستان در کابل (دورۀ ۱۵ مارچ تا ۱۵ سپتمبر ۱۹۴۵) راجع به وضعيت اردوی افغانستان) .
مثال نهم : همکاری های شاه محمود خان و سردار داؤد خان و اختلاف نظردر رابطه با عمليات عليه قيام صافی های کنر
در راپور فوق الذکر آتشۀ نظامی انگليس ها علاوه شده است که «وزير حربيه و برادرزاده اش، فرقه مشر محمد داؤد خان در طول شش ماه گذشته در رابطه با مسائل مربوط به پاليسی اردو، و مواردی چون تنظيم دوبارۀ اردو و خريداری اسلحه و مهمات از هند بريتانوی همکاری بسيار نزديک داشته اند. اما، از زمان وقوع ناآرامی در درۀ کنر، شايعات برخورد های شان زياد شده است. اين اختلافات به ديدگاه های متفاوت شان در مورد نحوۀ برخورد با اقوام ارتباط ميگيرد. پاليسی وزير حربيه حفظ آرامش از راه مذاکره و اقناع بوده، در حاليکه پاليسی برادر زاده اش مجبور کردن اقوام به پذيرش عسکری اجباری، انکشاف ارتباطات در مناطق قومی و آموزش و پرورش در صورت لزوم با استفاده از قوای نظامی ميباشد.
روش فرقه مشر محمد داؤد بر صافی های درۀ کنر عملی ميشود، اما بسيار زود است تا مؤفقيت يا ناکامی آن را بدانيم. اگر محمد داؤد به مقابل صافی ها مؤفق شود، احتمال ميرود اين تجربه را به اقوام ديگر نيز توسعه بخشد. و اين اقدام به قيام های بيشتر اقوام به مقابل حکومت خواهد انجاميد». (همانجا، صفحۀ ششم) .
(پايان)