دیگران را دریابیم و خود مسئولیت شناس باشیم

هر انسانی علاقمند است در میان جمعی از انسان های دیگر، فرد محبوب و قابل اعتماد باشد. اما جلب محبوبیت و اعتماد دیگران بیشتر بستگی دارد به  برخورد ها کنش ها و واکنش های خود فرد در برابر دیگران و توانمندی درک دیگران. در این نوشته کوتاه هدف این نیست به مشخصات روانی و جامعه شناسانه افراد پرداخته شود، بلکه

بیشتر به بعضی ارزش هایی اشاره میشود که در بهبود رابطه فرد با افراد دیگر میتواند نقش مثبت داشته باشد و یک فرد با مراعت کردن آن میتواند  در میان فامیل ،‌ اقارب ، دوستان و سایر انسان هاییکه به گونه ای با آنها در تماس است، جلب اعتماد کرده و به محبوبیت خود بیافزاید.
هر انسانی در تعاملات اجتماعی روزمره با خوشی ها ، درد ها و غم های انسان های ماحول خود مواجه میشود که ممکن با اکثریت آنها هیچگونه آشنایی نداشته باشد، اما به گونه ای با خوشی آنها احساس خوشی و با غم های آنها احساس غم شریکی میکند، یعنی یک نوع همدلی با آنها از وی متبارز میگردد که در زبان لاتین و یونانی به آنEmpathie   میگویند.
        این واژه  در اصل  ریشه در زبان یونانی داشته و از واژه Empathia بمعنی «علاقمند درک احساس دیگران» اشتقاق شده است، یعنی توانمندی یک انسان که بتواند خود را در موقعیت فرد دیگری  قرار داده و از این طریق احساس او را لمس و از لابلای گفتار او به این درک برسد که  عقب گفتار گوینده هدف توصیف، ملامتی، انتقاد ، استدلال و یا کدام انگیزه دیگری نهفته است؟ طرح چنین سوالاتی در ذهن، ما را دعوت به بردباری و اغماض در برابر دیگران میکند که قبل از ابراز نظر یک شنونده ای خوب باشیم و از این طریق به درک هدف گوینده از گفته هایش برسیم.
همدلی واژه با اهمیتی است که تا امروز برای آن تعریف علمی مشخص و قابل فهمی که همه بتوانند با آن توافق نمایند، وجود ندارد، اما روانشناسان به این نظر اند که همدلی بمعنای دلسوزی و ترحم نیست. در همدلی ، ما با فرد دیگری که غمگین است، احساس غمگینی و اگر خوشحال باشد احساس، خوشحالی داشته باشیم. اما اگر احساس ترحم و شفقت کنیم ،‌ در حقیقت  تاسف و دلسوزی خود را به خاطر مشکلات او ابراز میداریم که نمیتوان آنرا همدلی گفت.
خانم داکتر نیکولا نوگمبی افریقایی تبار که در دانشگاه آزاد شهر دریسدن المان مصروف تحقیق در این زمینه است، دو شکل همدلی را از همدیگر تفریق میکند که هر یک آن در بخش های مختلف مغز انسان به وقوع می پیوندد. آنچه در بالا توضیح شد بیانگر «همدلی احساسی» میباشد اما برعلاوه آن « همدلی شناختی» نیز وجود دارد که بیشتر یک آموزش و آگاهی به درک احساسات دیگران است، بدون آنکه احساس خودی در آن نقش داشته باشد. بطور مثال وقتی انسان از سرنوشت غم انگیز فرد دیگری که هیچ رابطه و شناختی از او ندارد، اطلاع حاصل میکند و دارای این توانمندی میباشد که خود را در موقعیت سرنوشت رقتبار او قرار دهد، گرانبهاترین تحفه را در خود حمل میکند، تحفه ای که انسان میتواند آنرا تمرین کرده و در ارزیابی بسیاری از مسایل به گونه ای دیگری فکر کند، تغییر نظر بدهد و قضایایی را که به وقوع میپیوندد، از زاویه دیگری به ارزیابی بگیرد.
در بالا به این نکته اشاره کردیم که شنونده ای خوب باید باشیم، یعنی به حرف های دیگران توجه داشته باشیم. همه میدانیم که شنیدن کار آسانی نیست چون انسان ها بصورت عادی تمایل کمتر به گوش دادن داشته وعلاقمندند تا خود بیشترحرف بزنند.  بدون وقفه حرف زدن و آن هم بیشتر تکراری، بسیار ساده و آسان است. دانشمندان علوم اعصاب پوهنتون هاروارد توضیحی در این مورد ارایه میکنند. نظر به تحقیقات آنها، تمایل داشتن به حرف زدن، آنهم در مورد خود،  هم بخش های معین مغز را فعال میسازد و به مرور زمان ،‌ تمایل به شنیدن حرف های دیگران تضعیف گردیده تا به مرحله ای میرسد که تمایل شنیدن به گفتار دیگران به کلی زایل میگردد. 
پیش شرط خواست گوش دادن به حرف های دیگران وابسته به علاقمندی شنونده به گوینده و موضوع مورد بحث او میباشد و ایجاب آنرا میکند  که با توجه کامل به صحبت طرف مقابل گوش داده شود. با وجودیکه توجه به گوش دادن حرف های دیگران در بسیاری از موارد، امر آسانی نیست اما به هرصورت در تمام امور زندگی یک ضرورت غیر قابل انصراف برای رسیدن به  تفاهم است. زیرا بدون شنیدن حرف طرف زمینه تبادل افکار سالم به منظور رسیدن به یک تفاهم ، زایل میگردد.  برای تمرین بهتر است برای یک روز شنونده خوبی باشیم، تا گوینده! یک آگاهی ظریفانه نسبت به آنچه که خود میگویید و یا از دیگران میشنوید، میتواند در احساس شما موثریت خوب و مثبتی از خود بجا بگذارد،  در این زمینه قابل توجه است که خود هم به این نحوه برخورد تان توجه کرده و دریابید که این احساس جدید چه خواهد بود؟
در وجود همه انسان ها یک نوع خودخواهی قوی و یا ضعیف وجود دارد. یک شیوه برخورد خوب که میتواند مورد اعتماد دیگران قرار بگیریم آنست که خود را مهم جلوه ندهیم و به دیگران این احساس دست ندهد که شما خود را فرد بهتر از دیگران میدانید. 
برای جلب اعتماد و صمیمیت دیگران خود صمیمی خوش خلق و خوش طبع باشید. خوش خلقی نزدیکی بمیان می آورد.
خوش خلقی با دیگران و حتی بالای خود خندیدن و خود را هم سطح دیگران قراردادن، زمینه ایجاد اعتماد را مهیا میسازد. در این زمینه واکنش خودی به پیمانه بزرگی،‌ نقش دارد که فرد بتواند با  شیوه برخورد، تفکر و احساس ،‌ تعلق و وابستگی خود را به دیگران به نمایش بگذارد و توجه دیگران را بخود جلب نماید. طفل ها بصورت انتقالی این خصوصیت را می آموزند، به گونه ای که آنها بی آلایش در مورد خود و یا آنچه را که از دیگران آموخته اند، قصه کرده و جلب توجه میکنند.
اگر در میان جمیعیت ها، گروه ها  وحتی میان زن و شوهر همه چیز بسیار جدی باشد، زندگی مشترک به مشکلات مواجهه خواهد شد. در حالیکه هر اجتماعی ضرورت به میکانیسم هایی مانند ایجاد خوش طبعی دارد که به کمک آن مشکلات روزمره برای شان قابل هضم میشود. در مرکز این میکانیسم روحیه ضد خود خواهی قرار دارد که : من، ما و مشکلات ما ناف زمین و زمان نیستند! باید به مشکلات دیگران هم توجه کرد. در حالت های عصبانیت ،‌جدیت های بیمورد در برابر دیگران این بسیار قابل ارزش و یک واقعیت است که با یک تبسم روی لبان، میتوانیم برغضب خود پیروز گردیم  حل مشکل را کمی به تعویق اندازیم و توجه خود را روی هدف مشترک قابل تفاهم متمرکز بسازیم. 
مثبت فکر کردن یک فضیلت است . برای اینکه بتوانیم مثبت فکر کرده و مثبت عمل نماییم باید در برابر دیگران با صمیمیت و شفافیت  برخورد کنیم ، به دیگران نباید این ا را ایجاد کنیم که آنها نسبت به کردار وگفتار ما دوچار شک و تردید گردند.
هر انسانی یک چتر حمایتی به دور خود دارد. این چتر شامل پیش قضاوتی ها ، تجارب منفی و ترس میباشد. اما به صرفه ماست که این پدیده ها را از ذهن خود دور کنیم ، حتی برای مدت محدودی.  چنین کاری ما را کمک میکند تا در زمانهای معینی بدون پیش قضاوتی، بدون فکر کردن به تجارب منفی گذشته و بدون ترس اقدام به کاری بکنیم ممکن است آشتباه کنیم اما با یک تجربه تازه  افق دید خود را وسعت بیشتر پیدا میکند. برای رسیدن به این هدف نه تنها با دوستان هم فکر بلکه  با انسان هایی وارد بحث شویم که با افکار  ما مخالف اند، در جراید مضامینی را بخوانیم که برای ما زیاد قابل اعتبار و اعتماد نیست ( مگراینکه یک تحقیق خوب در مورد صورت گرفته باشد) . این خیلی مهم است که درک کنیم، که در شرایط کنونی جهان زندگی واقعی نه دیجبتال است و نه از مود افتاده و تکراری. 
اکر چیز جالبی را میبینیم نباید بدون تفکر کاپی از آنرا در میدیا اجتماعی بخش کنیم ، بهتر است  روی آن فکر کنیم ، به دوستی تلیفون بزنیم که مدتهاست با او صحبتی نداشتیم و موضوع را برای او قصه کنیم و جویای نظر او و شاید هم دیگران شویم . اگر راه را اشتباه میکنیم حتمی نیست به گوگل مراجعه کنیم بلکه از کسی بپرسیم، ممکن است با یک پرسش ساده  آشنایی جالبی بمیان آید. آنچه که نزد شما ایجاد پیش قضاوتی کرده، آنرا منعکس ساخته کوشش کنید، در جستجوی آن شوید که عامل آن چه چیزی میتواند باشد؟  کوشش  کنید تا آنرا تضعیف نمایید.  بطور مثال با همکاری که فکر میکنید با او در یک سطح قرار ندارید و یا در مورد او پیش قضاوتی دارید و او را فرد قابل اعتماد نمب دانید، بهتر است  یک بار با او چای و یا قهوه بنوشید و یا به رستورانت بروید. ممکن به شناخت تازه ای برسید که پیش قضاوتی مرفوع گردد. روابط زمانی ایجاد میشود که انسان از پوسته خود خارج شوند. کسانیکه خود را از جمعیت و از دنیای دیگران جدا کرده و به تنهایی به اصطلاح آش خود را میپزد و ارامش خود را در دنیای خود، دوستان بسیار نزدیک و جهانبینی خود قید میکند ، قادر به برقرار کردن روابط اجتماعی نیستند.
قبل از شناخت و قضاوت در مورد دیگران به خود و به دیگران اعتماد داشته باشید. در فضای بی اعتمادی زمینه ای هیچ  پیشرفتی وجود ندارد. بخصوص در اوضاع بحرانی اعتماد در هر موردی یک منبع بسیار مهم حرکت به جلواست. اعتماد به سایر انسانها، به بازیگران سیاسی ، به ساختار ها و حتی به یک واقعیت ظاهراٌ بسیار کوچک، مانند قبول این واقعیت که منتظر یک تاکسی هستید، به زودی خواهد آمد.  شمه ای از اعتماد همیشه  هم در وجود خود ما و هم در وجود افراد ماحول ما وجود دارد. کسیکه یک حد اقل اعتماد را در خود حمل مینماید، میتواند یک عضو سالم جامعه باشد. کمک به یک همسایه،  وقتی او به کمک ضرورت داشته باشد، یک فضای اعتماد ایجاد میکند. کسیکه یک بار مورد اعتماد کسی دیگری قرار گرفته باشد، وجدان او یک ذخیره از اعتماد را در خود حمل میکند و حاضر است این اعتماد را به دیگری نیز عرضه کند و وقتی به کمک ضرورت داشته باشد، کمک خواهد شد. در این زمینه همان وجدان درونی به انسان ندا میدهد و یک شبکه همدلی و همبستگی میان فامیل، دوستان سایر انسان های محیط ماحول و حتی با دولت  به میان می آید و از این طریق یک شبکه ای از احساس امنیت در جامعه ایجاد میگردد، شبکه ای که در شرایط بحران و مایوسی و سقوط اعتماد، میتواند ما را کمک کند و فضای اعتماد  دوباره در جامعه باز تولید گردد.
انسان ها موجودات اجتماعی هستند هم در برابر خود و هم در برابر اجتماع مسئولیت دارند. درک  داشتن احساس مسئولیت در زندگی فردی و اجتماعی تداوم زندگی بهتر جمعی را ضمانت میکند به محبوبیت فرد در جمع و احساس همبستگی جمعی می افزاید.
درتفکر همه انسان ها بصورت طبیعی این میلان وجود دارد که به خرابی های خود کمتر توجه کرده و خرابی ها را بیشتر  در وجود دیگران جستجو کنند.  برای خیلی ها مشکل است که قبول کنند که خود مسئولیت اعمال خود را دارند. برای ایجاد همبستگی با دیگران در قدم اول باید هر کسی اعمال خود را نقادانه مورد ارزیابی قرار بدهد. مثلاٌ سوال اینکه آیا کنش ها، واکنش ها ،‌ ابراز تصورات و احساس من در شرایط مشخصی در برابر دیگران درست بوده است؟ آیا تجارب گذشته من بعنوان نمونه هایی مثبت و منفی  میان من دیگران خط فاصل ایجاد نمیکند؟ وقتی دوچار اشتباه شدم ، آیا میتوانم برای اعمال آینده خود نتایجی از آن بدست آورم؟ کسانی که میتواند با انعکاس ها و واکنش های اعمال خود کنار بیاید، میتواند در مورد اعمال اشتباه آمیز دیگران نیز به گونه ای کنار بیاید.
ما در برخورد ها و قضاوت های خود در برابر دیگران باید حوصله مند  باشیم.  یک اشتباه کوچک یک نفر ممکن است این ذهنیت را در ما خلق کند که نسبت به فرد منفی فکر کرده  و عملش را دلالت بر خودخواهی او تلقی کنیم اما قبل از آن  باید  فکر کنیم که حتی  خودخواه ترین انسان ها هم گاهی اعمال نیکی انجام میدهند.
تشریک مساعی چگونه ایجاد میشود؟ همبستگی بگونه های متفاوت تعریف میگردد اما قسمی در بالا به آن اشاره شد هر انسانی در قدم اول  نباید خود را به حیث فرد بلکه جز یک اجتماع بداند. این کافی نیست که برای نظافت کوچه خود آشغال های خود را نباید روی سرک بیاندازیم و یا برای جلوگیری از مصرف اضافی انرژی، در اوقات غیر ضروری از مصرف برق ، تیل و سایر منابع انرژی جلوگیری نماییم، این اقدام  ها میتواند یک آغازی برای ایجادهمبستگی باشد. اما همبستگی همه روزه در موقعیت ها و اعمال متفاوت روزمره ما باید متبارز گردد. آیا ما بعضی اوقات خود را در موقعیتی میبینیم  که رفاه عمومی را نسبت به رفاه خود ترجیح بدهیم؟ در رابطه دولتها اکثراٌ این سوال مطرح میگردد که دولت برای ما و جامعه چه کاری را انجام داده؟ جای شک نیست دولت کار هایی را باید انجام بدهد اما نه همه کار ها را. در مقابل ما این سوال را از خود نیز بکنیم ما خود در برابر جامعه و دولت چه مسئولیتی داریم و چه کاری برای جامعه انجام داده ایم؟ یک اجتماع انسانی مانند یک ساختمان است که هر خشت آن در مجموعه تعمیرساختمان سهم خود را دارد که آنرا مقاوم و به پا نگهدارد. اگر همه کس در اجتماع سهم خود را به درستی ادا کرده و وظایف خود را درست انجام دهند بدون هیچ شکی اجتماع پایدار باقی میماند. اما اگر هر کسی از انجام وظایف و مسئولیت های خود شانه خالی کند، جامعه دوچار شکست شده و از هم میپاشد. در این جای شک نیست ، همان طوریکه در یک ساختمان اینجا آنجا خشت ها درز پیدا میکند، در جامعه هم چنین درز هایی ایجاد میگردد، اما به قدر کافی انسان هایی وجود دارند که قادرند در گذاشتن بنیاد یک تهداب قوی نقش موثری بازی کنند.   پس باید در هر بخش این ساختمان از هم پاشیده با تشریک مساعی آغاز به کار کرد!
جامعه بلا کشیده افغانستان با پشت سر گذاشتن چیزی کم ۵۰ سال جنگ، تعمیر ویرانه ای را میماند که در هر گوشه و کنار آن باید دست به کار شد. وقتی از تعمیر ویرانه صحبت میکنم ، هدفم تنها ویرانی های مادی نه بلکه بیشتر ویرانی های معنویست که باید  دوباره احیا گردند.

اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها