حمايت انگليس ها از رژيم خاندانی نادرشاه در سرکوبی قيام اقوام پکتيا (از لابلای اسناد آرشيف انگلستان)

حمايت و پشتيبانی دوامدار انگليس ها از رژيم خاندانی نادرشاه  تنها به  رساندن آن خاندان به قدرت وتأسيس حکومت خاندانی آنها، اقدامات استحکام پايه های آن رژيم، تعقيب وقلع و قمع  گروپ ها و خانواده های مخالف رژيم خاندانی و انگليس ها، عمليات  حمايتی و حفاظتی  بعد از کشته شدن نادرشاه و تاکيد انگليس ها بر حفظ اتفاق خانوادۀ يحيی خيل خلاصه نميشد . در ين قسمت  يک جنبۀ ديگر اين پشتيبانی را بررسی خواهيم کرد که  بيانگر حمايت نظامی انگليس ها  در سرکوبی قيام های مردمی اقوام پکتيا می

باشد، رويدادی که در جنگ سال ۱۳۲۴ صافی های کنر نيز تکرار شد.   
بيانيه زمرک خان ببرک زی در لويه جرگه سرآغاز پيش آمد های که منجر به قيام شد 
سخنرانی زمرک خان ببرک زی، پسر غازی ببرک خان ځدران، در اولين لويه جرگه سلطنت محمد ظاهر شاه ( ۱۳۲۰ هجری شمسی / ۱۹۴۱ ميلادی) که  برای جلوگيری از نا رضايتی مردم  در رابطه با اخراج آلمانی ها و ايتالوی   ها در دوران جنگ جهانی دوم  داير شده بود، را ميتوان  سرآغاز سلسله رويداد های دانست که منجر به قيام قوم ځدران به رهبری زمرک خان ببرک زی و پشتيبانی اقوام ديگر پکتيا ازين قيام شد.  
طوريکه انگليس ها پيش بينی کرده بودند،  تمام تلاش های مشترک هاشم خان صدراعظم و انگليس ها نتوانست جلو سخنرانی های ضد انگلیسی نمایندگان اقوام پشتون درين لویه جرگه را بگیرد. بخصوص  انگلیس ها از سخنرانی زمرک خان، رهبر قبیله  ځدراڼ (جدران/زدران) بسیار نگران شدند. وی در جمع نمایندگان مجلس اعلام کرد که حاضر است در صورت نیاز بيست (۲۰)  هزار جنگجو را به جنگ با انگلیس ها بفرستد و می تواند تا مدت یک سال اسلحه،  آذوقه ، مصرف لباس و همه اقلام ضروری دیگر این بيست هزار نفر رانیز از پول شخصی خودش تأمين کند.  سرزمین و منطقه ځدراڼ در مجاورت وزیرستان قرار داشته و مقامات انگلیسی در هند می دانستند که يکجا شدن نیروهای زمرک خان با لشکر حاجی ميرزا عليخان  معروف به  فقير ايپی چه تهدیدی برای آنها خواهد بود. (زمانی، عبدالرحمن، لويه جرگه ۱۹۴۱ و تلاش ساختن بينی خميری به رژيم خاندانی نادرشاه، سلسله مضامين "از لابلای اسناد آرشيف انگلستان".)
ترس و بيم حکومت خاندانی و تفتيش های نابهنگام خانه های زمرک خان
از آغاز سلطنت محمد نادرشاه تمام تلاش حکومت خاندانی متوجه تقویت حاکمیت، تمرکز قدرت خودکامه و امنیت داخلی کشور بود. آنها از همان روزهای اول  از یک سو به کشتن و سرکوبی جوانان آزادی خواه ضد استعمار شروع کردند و از سوی دیگر ازبين بردن نام و نشان غازی امان الله خان و نابودی حاميان و هواخواهانش را در صدر اقدامات شان قرار دادند.  نادرخان با سی سال تجربه کاری در افغانستان و شناخت خصوصيات جامعه و مردم افغانستان، پیش کسوتان جنگ استقلال، خانواده های میهن دوست، روشن فکران و مشروطه خواهان را می شناخت و چنین نیروهایی که برای حاکميت خانواده اش تهدید شمرده ميشد، برايش قابل تحمل نبود.
سخنرانی  فوق الذکر زمرک خان ببرکزی در لویه جرگه سبب شد تاحکومت خاندانی و در راس آن محمد هاشم خان  صدراعظم  عقده به دل انداخته و سعی کند راه هایی برای انتقام بیابد. در جریان این بهانه ها، سردار داؤد خان که در آن زمان قوماندانی قوای  مرکز را برعهده داشت، دو بار به طور غیرمنتظره به تفتيش قلعه های مسکونی زمرک خان ځدران پرداخت .
به رويت اسناد خانوادۀ ببرک زی «در دوران صدارت سردار محمد هاشم خان، یک روز ناگهان سردار محمد داؤد خان به خانه زمرک خان ببرکزی به  قريۀ «گیدوره» خوست آمد. زمرک خان با عجله برایش  عصريه  تهيه کرده  و  تعارف نمود، اما سردار محمد داؤد خان به او گفت که من علاقه مندم اول باغ شما را ببینم  چون اوصافش را زياد شنيده ام .
نایب سالار زمرک خان  به او گفت، سردار آقا، تو بسیار خسته ای و راه درازی را طی کرده ای، کمی دم بگير، چای بنوش و خستگی خود را رفع  کن، باغ پیش روی توست، آنرا هم می بینی. اما سردار محمد داؤد خان به او گفت نه نه، اولتر از همه باغ را می بينم  و با دیدن باغ خستگی خود را  رفع  می کنم، چای و عصريه  اينجا باشد.
نایب سالار زمرک خان با  برادرانش او را به باغ  رهنمائی کردند. سردار محمد داود خان پس از  دیدن چند بوته و گل در باغ،  مستقيم به طرف  درب  يک اتاق   زير زمینی  (تحکاوی) رفت  و از زمرک خان پرسید که این اتاق برای چه ساخته شده است؟ زمرک خان به او پاسخ داد که در گذشته ما در تابستان در این اتاق می خوابیدیم  چون  اتاق بسیار سردی است، اما اکنون دو سه سالیست که در موسم  گرمای تابستان به کوه می رویم. سردار محمد داود خان به او گفت که «من می خواهم این اتاق سرد را از  داخل ببینم»، دروازۀ اتاق  یک قفل بزرگی داشت که خدا ميدانست  در آن وقت  کليدش  کجا بود.  زمرک خان به برادرش شیر محمد خان گفت که «زود برو و از خانه کليد را بياور!».  اما در  پيدا کردن کليد کمی  تأخیر رخ داد، لذا زمرک خان گفت  قفل را بشکنند و در اتاق باز شد. سردار صاحب دید که  هر گوشۀ اتاق پر از  خانه های جولا (عنکبوت) بوده  و امکان پائين شدن به آن مشکل است،  به صاحب منصب همراهش  نگاه کرده  و برای نوشیدن چای برگشت. (غروال، محمد عارف . د غازيانو او اتلانو ياد، صفحات ۱۴۸-۱۴۹).
شادروان محمد ايوب مومندی  هم  در خاطراتش به  تفتيش ناگهانی قلعۀ بالای تپۀ زمرک  خان  توسط سردار محمد داؤد خان اشاره نموده و جريان آنرا از زبان  شيرمحمد خان ببرک زی ، برادر زمرک خان، حکايت  کرده است.  (مومندی، محمد ايوب، د ژوند خاطری (ليدنې اوريدنې)، د توريالی ځاځی په زيار، صفحات ۱۲۴ و ۱۲۵).   
در    آرشيف انگلستان درين رابطه  اسناد متعددی موجود اند.  به اساس  اين اسناد  ترس  و تلاش های انگليس ها و حکومت خاندانی  ناشی از  «دريافت راپور های متعددی بود که غلام حسن خان، پسر غلام نبی خان چرخی  در ولايت جنوبی حضور داشته است . درين راپور ها گوشزد شده است  که جنرال غلام نبی خان چرخی چند سال قبل توسط نادرشاه کشته شد و نادر شاه در انتقام آن توسط يک شاگرد مکتب [عبدالخالق] در کابل به قتل رسيد. گفته ميشود که اين غلام حسن دشمن سوگند خوردۀ يحيی خيل شمرده ميشود، و از جملۀ رهبران حلقۀ امانيست ها ميباشد. به اساس گزارشات او چندين بار  با فقير ايپی ملاقات نموده و با عبدالرحمن معروف به "پک"  [پک ملنگ] که درين روز ها در درۀ "کژه" در منطقۀ "مده خيل" وزيرستان  اقامت دارد،   در تماس ميباشد. هردو فقير ايپی و پک [ملنگ] از طرفداران امان الله خان ميباشند. در ماه های اخير گزارش داده است که غلام حسن  در جدران بين عناصر طرفدار امان الله خان مخفی بوده  است. در ماه دسمبر ۱۹۴۳ راپور هائی رسيد که از آنجا به منطقۀ تنی رفته و با "پک ملنگ"  در "سونزی"  در محدودۀ  زمرک خان ملاقات نموده است». (اسناد آرشيف انگلستان، اسناد مربوط به منطقۀ "تنی" خوست با تکلمۀ ۲۸ فبروری ۱۹۴۴). 
در يک سند ديگر ميخوانيم که  «گزارش های  رسيده از چندین منبع حاکیست که در شش ماه گذشته تعدادی از  کارگزاران امانيست  به منظور پخش نا رضايتی در ولايت جنوبی مصروف تبليغات شديد ضد حکومتی بوده و در میان اقوام خوست در حرکت بوده اند.  حرکت این عوامل در بين اقوم  "منگل"، "جدران"  و اخیراً در میان  اقوام کوچکتر "تنی"  گزارش داده شده است.
مقامات افغان  درين اواخر ازين  حرکات در ولايت جنوبی نگرانی نشان داده  و  عنقريب نشانی های از صدور احکام شديد به مقامات آن ولايت  به مشاهده خواهد رسيدتا برای گرفتاری آنها مساعی جدی و همه جانبه را به خرچ دهند. نمايندۀ سياسی [انگليس ها] در ايجنسی کرم هم از حضور اين امانيست ها در منطقۀ منگل اطلاع داده است. در نتيجۀ اين جستجوها عاملين مذکور بطرف جنوب رفته و به کوه های "تنی" پناه برده اند. فرقه مشر فيض محمدخان،  حاکم نظامی و ملکی خوست شخصا مسئوليت اين جستجو ها را در ماه جنوری ۱۹۴۴ به عهده گرفته است و با يک لوای عساکر از "متون" به "درگۍ" که مرکز حکومتی "تنی" ميباشد، نقل مکان نموده است. (همانجا۱۹۴۴).
مشکلات و نا رضايتی عمومی مردم و جرگه های قومی 
مردم عادی کشور بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۳  (دوران جنگ جهانی دوم) با مشکلات و معضلات شدیدی مواجه شدند. از یک سو قیمت های  مواد  مورد ضرورت  اولیه زندگی بسیار افزایش یافت و از سوی دیگر دولت نه تنها اقدامات لازم را برای کمک به رفاه مردم انجام نداد، بلکه  رژيم خاندانی  يحيی خيل، از جمله هاشم خان صدراعظم، برای افزایش درآمد، سیستم خریداری  اجباری مواد غذایی به قیمت قبل از جنگ را در کشور عملی  و انحصارات و مالیات های جدید را بر کالاهای صادراتی از جمله چوب پکتيا وضع کرد. با افزایش خشک سالی در سال ۱۹۴۳ عده ای از مردم پکتیا به حمل مخفیانه چوب و میوه های خشک به سرحد آزاد و خرید مواد غذایی از طریق فروش آن متوسل شدند.
به اساس گزارش استخبارات اتحاد جماهیر شوروی، نارضایتی عمومی از حکومت در میان مردم پکتیا بخصوص در مناطق نزدیک خوست افزایش یافته بود. در همین گزارش آمده است که در زمستان ۱۹۴۳ قبایل پشتون سرحد آزاد نیز جرگۀ  را فراخوانده و تهدید کردند که  «اگر هاشم خان به مشکل کمبود مواد غذایی توجه نکند، همه  روابط خود را با او قطع خواهند کرد».  (آرشیف سازمان اطلاعات خارجی، دوسيه های قبايل، جلد يک، صفحه ۲۴۶.  به حوالۀ تيخانف درجنگ افغانی ستالين ، ترجمه آریانفر).
هاشم خان در نومبر ۱۹۴۳، وزیر حربيه  شاه محمود خان را که شهرت نیک داشت برای  بحث در مورد قیام عمومی مردم این منطقه فرستاد، اما سفر او به نتیجۀ  نرسيد، چون تمام  نمایندگان مردم منطقه به يک زبان خواهان لغو انحصار حکومت  بر تجارت چوب  بودند.
در اسناد آرشيف انگلستان ميخوانيم که «به تاريخ نزدهم (۱۹)ماه جنوری  سال ۱۹۴۴ يک جرگۀ بزرگی در "گورويخت" Gorwekht به شرکت کاظم جدران، ملک خاندان خان مده خيل وزير و چهار تن از ملکان بزرگ جدران، چهار نفر از ملکان منگل عبدالله خان برادر احمد جان از "تور اوبو"  غلجی و سه نفر ديگر از ملکان "تور اوبو" غلجی،  دو نفر "گوربز" از خويشاوندان ملک غلام، که يک ملک پيشرو "گوربز" خوست ميباشد، به شمول خان محمد "ورزله"، يکتن از خلفای فقير ايپی، فقير محمد "درگۍ" شاه بدن "نريزی" و وزير "سونزی" شرکت داشتند.  (اسناد آرشيف انگلستان، يادداشت مربوط به اوضاع منطقۀ "تنی" خوست، ۱۹۴۴).
در ماه دسمبر، اقوام وزير نيز  برای گفتگو با هاشم خان  نمايندۀ به کابل فرستادند، اما همانطوريکه انتظار می رفت، این سفر بدون نتیجه به پایان رسید. پس از آن، در فبروری ۱۹۴۴، کوه نشینان به انبارهای دولتی گندم در آرگون حمله کردند و آنرا به تاراج بردند.
زدو خورد بين  عساکر دولتی و کاروانيان چوب چهار تراش
در اوايل سال ۱۹۴۴،  برای جلوگيری از کاروان انتقال چوب های چهارتراش به سرحد آزاد، چند تن از سربازان نيروهای سرحدی به رهبری تازه گل  بر کاروانيان حمله  ميکنندکه در نتيجۀ آن  چند نفر از هردو طرف کشته ميشوند.  روز بعد جنرال فيض محمد خان (قوماندان فرقه جنوبی) با پشتیبانی نیروهای پیاده و توپخانه به محل  حادثه رفته و از قاتلان سربازانش خواست تسلیم شوند،  ولی  با پاسخ منفی روبرو شده و  امر شليک توپ و حمله  به منازل اهالی قريه را صادر ميکند.  در نتيجه عدۀ از  مردم ځدران توسط سربازان دولتی دستگیر ميشوند، برخی از ترس به کوه های سمت وزیرستان ميگريزند و برخی دیگر در خانه های خود باقی ميمانند. سربازان فیض محمد خان نیز بر خلاف سنت و فرهنگ و ارزش های  پشتونولی وارد روستاها شده و با مردم بدرفتاری کرده و آنان را مورد آزار و اذیت قرار ميدهند. (عبدالرحمن زمانی، د يوه افغان لخوا س پاکستان د لومړني صدراعظم د وژل کيدو د معمی په هکله – شپږمه برخه، د زمرک خان  په ملاتړ د اولسونو پاڅون).
در ين رابطه در اسناد آرشيف انگلستان ذکر شده است که «در ماه فبروری کشته شدن يک مامور حکومت توسط بعضی قاچاقبران در "درگۍ" خوست  به وخامت وضعيت اقوام ، مخصوصا اقوام تنی و ځدران در آن ولسوالی انجاميد.  حکومت افغان مجبور شد برای تقويت قوای نظامی در آن ولايت يک "لوا"  را  از کابل بفرستد. حدود دو هزار نفر،  توپخانه و چند تانک فرستاده شد. اين قوای اضافی در دوران مذاکرات  با اين اقوام  امداد خواهد رساند. ((اسناد آرشيف انگلستان، يادداشت مربوط به اوضاع منطقۀ "تنی" خوست، ۱۹۴۴).).
تلاش  زمرک خان ببرک زی در جلوگيری از وخامت اوضاع

در يک سند ديگر آرشيف انگلستان ميخوانيم که فرقه مشر فيض محمد خان  بر قريۀ "نريزی"در تپه های "تنی" حملۀ غافلگيرانه نموده و چند خانه را به آتش کشاند، اما در نتيجۀ مشورۀ زمرک خان، رهبر ځدران، با قوايش دوباره به "درگۍ" عقب نشينی نمود. زمرک خان وعده داد که از نفوذش بر تنی ها استفاده خواهد کرد. چون فيض محمد خان شنيد که چند نفر از قوم تنی  قصد انتقام و کشتنش را دارند، با عجله قوايش را به "متون" بيرون کشيد.   او بعد از آن  توسط تليفون  راپور اوضاع را به مرکز ولايت در گرديز داد و  تقاضای  قوای  تقويتی نمود.  راپور های رسيده تا حال حاکيست که يک لوای عساکر پياده به تاريخ ۲۵ جنوری ۱۹۴۴ از گرديز به متون رسيد.
زمرک خان و نمایندگان اقوام ديگر خوست  با شنیدن خبر آمدن این نیروها و ترس از اینکه  حکومت  افغانستان ممکن است پس از  سرکوب تنی ها، اقوام ديگر را نيز هدف قرار دهد، با آوردن چند تن از نمايندگان تنی به "متون"  خواستند فيض محمدخان را متقاعد کنند تا  دست  نگهداشته و به آنها فرصت دهد تا تنی ها را  به قبولی شرايط حکومت  وادار سازند، اما او درين ملاقات  از پذیرش  خواست آنها خودداری کرد.
در عین حال حاکم  "درگۍ" در حالیکه می خواست گروهی از قاچاقچیان ځدران را  که از منطقۀ تنی ميگذشتند، دستگيرکند، کشته شد. به نظر می رسد این قتل باعث ایجاد هیجان محلی قابل توجهی شده است.  شایعات به سرعت پخش شد و داستان های هولناکی راجع به شيوع  جنگ جدی  در ولايت جنوبی به بازار شهر کابل رسيد.  در مورد شیوع جدی در استان جنوبی رسید.
به  روز یکشنبه،  ۶ فبروری ۱۹۴۴ ، یک ستون، حدود یک  لوای  پیاده نظام با چند توپ  و تانک سبک، کابل را با لاری ‌ها ترک کردند و دو برف‌ روب را با خود بردند تا سرک  را بر فراز  کوتل التيمور به گردیز و کوتل خدی  به متون  پاک کنند.  
آتشۀ نظامی سفارت انگلستان در کابل نيز گزارش می دهد که  يک دستۀ از  طيارات جنگی  در کابل برای پشتیبانی از نیروهای خوست  در حالت آماده باش قرار دارد.  فيض محمد خان اعلام کرده است که اقدامات تنبیهی شديدی را علیه تنی ها انجام خواهد داد، اما معلوم نیست که آیا خصومت ها واقعاً آغاز  شده است یا خیر.  یک گزارش تازه  ميرساند که تعدادی از ځدران های "دری خيل"  و"گوربز" به کمک تنی ها می روند و لشکر در تپه های تنی جمع شده است، اما  اين گزارش تا هنوز تایید نشده است. (اسناد آرشيف انگلستان، يادداشت مربوط به اوضاع منطقۀ "تنی" خوست، ۱۹۴۴).
جلسۀ شورای خاندانی يحيی خيل و درگيری لفظی شاه محمود خان و داؤد خان
بر اساس گزارش یک مامور اطلاعاتی شوروی در حلقات  دولتی، اخبار وضعیت سمت  جنوبی «تأثیر غم انگیزی بر دولت داشت». ظاهرشاه  بتاريخ ۱۲ فبروری ۱۹۴۴ جلسۀ عاجلی را ترتیب داد تا اوضاع را بررسی کند و خوبی ها و بدی های آنرا مشخص کند. درين جلسه اعضای بلند پايۀ خاندان  و دولت  هاشم خان صدراعظم، سپه سالار شاه محمود خان وزیر حربيه، داود خان فرمانده قوای مرکز  و نعیم خان معاون صدارت اشتراک داشتند.
شاه محمود خان که وضعیت قبایل پشتون را بهتر از دیگران می دانست، اصرار داشت که دولت باید تلاش کند تا از طریق مصالحه به این اختلاف پایان دهد. ظاهرشاه و هاشم خان نیز آماده پذیرش این پیشنهاد بودند. اما داؤد خان به شدت و قاطعانه با هر نوع عفو و عقب نشينی مخالفت کرد. وی گفت که این اقدام علیه دولت نباید بی پاسخ بماند و آنها باید مجازات شوند. او پيشنهاد کرد تا برای سرکوبی مخالفان سربازان بیشتری را به خوست بفرستند.
درگیری لفظی شاه محمود خان و داؤد خان به نفع داؤد خان پایان یافت. شاه و نخست وزیر، با اینکه چندان موافق استفاده از سلاح های سنگین نبودند، باز هم تصمیم گرفتند شبا شب  سه لوا سرباز، توپخانه و شش  عراده  زره پوش را  به خوست بفرستند. قوماندانی عمومی این عملیات به داؤد خان  سپرده شد. (همانجا، گزارش مأمور استخبارات شوروی در کابل، تاریخ ۲۶ فبروری ۱۹۴۴، صفحه ۲۵۰).
(ادامه دارد)
 

اخبار روز

02 جدی 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها