هیچ طرح از پیش اندیشیده ای راه رهایی را نشان نمی دهد۰افراد خطا ناپذیری پیدا نمی شوند که راه درست را بشناسند۰به عبارت دیگر ؛ سوسیالیسم تنها از درون دموکراسی فراگیر و در فرآیند پیکار برای دموکراسی سر بر می کشد۰ « روزا لوکزامبورگ » چند روز پیش دوستی از من پرسید که چرا به کارل مارکس پر داختی و
اینهمه وقت را صرف نوشتن این سلسله جستارها می کنی؟ برایش گفتم منتظر باش در جستار بعدی پاسخ ات را کوتاه و مختصر و شاید مفید بدهم و این است پاسخ من به آن دوست عزیز: نخست اینکه به گفتهٔ روژه گارودی که به درستی معتقد بود ؛ مارکس تنها فیلسوفی است که هر کسی باید تکلیف خود را با او روشن کند۰شما ممکن است مثلن با لایب نیتس اصلن کاری نداشته باشید ولی در مورد کارل مارکس چنین نیست۰دوم اینکه کارل مارکس در اعلام رأی گیری های بی بی سی و تعین بزرگترین اندیشمند هزارهٔ دوم مارکس بیشترین رأی را به خود اختصاص داد۰مارکس به عنوان اندیشمند و نویسندهٔ قرن نوزدهم در رأی گیری ها برنده شد و آلبرت انشتاین در مقام دوم قرار گرفت۰ده اندیشمند نخست شامل فلیسوفان از جمله : ایمانوئل کانت ؛ رنه دکارت ؛ و همچنین استیفن هاوکینگ فیزیکدان ؛ اسحاق نیوتن ؛ چارلز داروین؛ توماس آکویناس ؛ جمیز ماکسول و فرید ریش نیچه دیگر رده های این نظر سنجی را به خود اختصاص دادند۰بدون تردید کارل مارکس یکی از محدود ترین و برجسته ترین فیلسوفان؛ جامعه شناسان؛ اقتصاد دانان و سیاستمداران قرن نوزدهم و بنیانگذار کمونیسم که می شناسیم می باشد۰مارکس به خاطر فعالیت های خود به عنوان یک فیلسوف و نظریه پرداز و دانشمند علوم اجتماعی ؛ اقتصادان ؛ مورخ و یک انقلابی مورد احترام است۰بنابر این در هر رشتهٔ از علوم و دانش انسانی مطالعه نماییم پای مارکس و اندیشه هایش به میان می آید۰« به گفتهٔ ارسطو اگر می خواهیم فلسفه ورزی نماییم باید فلسفه بخوانیم و اگر نمی خواهیم فلسفه ورزی کنیم نیز باید فلسفه بخوانیم و بدانیم» پس چه موافق و چه مخالف کارل مارکس باشیم ناگزیر هستیم تا جناب ایشان را تا آنجا که ممکن است بخوانیم و بشناسیم۰در ضمن علاقهٔ شخصی من نیز به جناب کارل مارکس مرا بر آن داشت تا در حد توان و بضاعت خودم و با کمک گرفتن از دوستداران ؛ اندیشمندان و ناقدان ایشان تا آنجا که ممکن و میسر است روایت و تحلیل خودم را بدون حب و بغض بنگارم و در اختیار شما خوانندگان گرانقدر بگذارم و در پایان این سلسله جستارها منابع و مآخذ را نیز درج خواهم نمود۰و امیدوارم توانسته باشم رضایت خاطر شما سروران را کسب نمایم و همچنین دلیل دیگری برای پر داختن به کارل مارکس بزرگ این بود که من متوجه شدم در میان کسانی که خودشان را پیروان او می دانند به ویژه هم میهنان چپ ما شناخت درست و عمیق و آموزنده ای وجود ندارند و بیشترشان با خواندن یک یا دو جزوه کمونیست و مارکسیست گردیده اند۰بنابر این دوست دارم که نسل جوان کنونی و حتا نسلهای بعدی آگاهانه تر و منصفانه تر گزینش نمایند و بی گدار به آب نزنند۰ بیشترین صدمه و زیان را به اندیشه های کارل مارکس کسانی زده و می زنند که خزعبلات و توهمات و سطحی نگری ها و حتا جنایات خویش را به آن مرد بزرگ نسبت می دهند۰ اندیشمندی که معتقد بود فقط با وسایل شریف میتوان به اهداف شریف دست یافت؛یعنی هرگز هدف وسیله را توجیه نمی کند و نباید بکند۰ اما به نام او در قرن بیستم در سراسر جهان چه جنایات و کشتار های هولناکی صورت نگرفت و چه کودتاها و انقلابهای ؛ مانند کودتای هفت ثور رخ نداد؛ کودتایی که تبعات شوم و ویرانگرش بیش از چهار دهه است که ادامه دارد۰بنابر این بدین دلایل تصمیم گرفتم تا در بارهٔ زندگی و اندیشه های جناب کارل مارکس بنویسم۰اکنون بر می گردم به جناب مارکس و انگلس و فعالیت های شان در لندن۰مارکس بلافاصله بعد از ورود به شهر لندن تلاش نمود تا یک کار اساسی و بنیادی برای تبلیغ کمونیسم انجام دهد و صورت بهتر و منسجم تری به تشکیلات حزب بدهد؛ اما پس از بر خورد با مشکلات داخلی و رویا رویی های مکرر با کمونیست های فراری و تبعیدی مجبور به انحلال حزب شد۰بار دوم مارکس کوشش کرد یک نشریهٔ ماهیانه ای تحت نام « نظر انتقادی به سیاست و اقتصاد » تأسیس نماید۰ مارکس در نظر داشت رسانهٔ انتشار دهد که وسیلهٔ برای تبلیغات کمونیستی بین آلمانی های فراری که بیشتر آنها در لندن و تعداد کمتری که در آمریکا زندگی می نمودند باشد۰مارکس کاملن آگاه بود که برای تأسیس چنین نشریه ای پول زیادی لازم می باشد که قسمت عمدهٔ آن باید از آمریکا به دست آید۰اما آرزوهای بلند پروازانه و خواب های که مارکس دیده بود بی نتیجه ماند؛ زیرا مارکس نتوانست وجوه لازم را برای ادامهٔ انتشار نشریه فراهم بیاورد۰و در عین حال چند شمارهٔ که به چاپ رسیده بود مورد توجه و استقبال خوانندگان واقع نگردید۰همچنین هر بار در تاریخ نشر هر شماره تأخیراتی روی می داد و به موقع عرضه نمی گردید۰مارکس و انگلس به طور مشارکت ؛ ولی غیر متساوی در نوشتن مقاله ها شرکت داشتند۰بعضی از مقاله ها را مارکس می نوشت ولی بیشتر مقاله ها را انگلس نگاشته بود۰تمام مقاله ها بدون امضاء به چاپ رسیدند۰انگلس زود متوجه شد که از راه روزنامه نگاری در لندن نمی تواند امرار معاش نماید۰ و نخواهد توانست به خانوادهٔ مارکس کمک کند۰در نتیجه انگلس تصمیم گرفت با وجود تنفری که از کار کردن برای پدرش داشت دندان به روی جگر بگذارد و خود را فراموش کند و به شهر منچستر برود و دوباره مانند سابق به خدمت در کارخانهٔ نساجی پدرش وارد شود۰انگلس ابتدا با مقام پایین تری مشغول به کار شد۰اما در سال 1852 پدرش به انگلس سهمی از شرکت و حقوقی یکصد پوند در سال ؛ به اضافهٔ پنج درصد از منافع در چهار سال اول : سپس هفت درصد در چهار سال بعد و از آن پس هر ساله ده درصد از منافع را به انگلس واگذار نمود۰از آنجا که انگلس شخصی بسیار با استعداد و در کارهای فنی و اقتصاد کاردان بود و در مدت کمی موفق گردید در آمد کارخانه را به طور قابل توجهی بالا ببرد۰و در سال 1864 سهم او در کار خانه به سطح سهم پدرش ؛ یعنی ده هزار پوند رسید انگلس یکی از شرکاء کارخانه شد۰در سال های نخست در آمد انگلس به آن اندازه نبود که بتواند به طور مرتب به دوست و همفکر خود مارکس کمک نماید و اگر گاه به گاه لازم میشد که وجهی برای مارکس به لندن بفرستد مجبور بود که آن مبلغ را به طور پیش پر داخت از حقوق آتیه اش از صندوق کارخانه در خواست کند— و بعضی وقت ها تنها کمک که انگلس می توانست در حق دوستش انجام دهد این بود که قرضی را که مارکس کرده بود تأمین نماید۰معهذا انگلس هرگز دست مارکس را که برای دریافت کمک به جانب او دراز میشد ؛ اگر هم با فرستادن مقداری بسیار اندکی می بود ؛ رد نمی نمود۰انگلس در ساعت های که مشغول کار در کارخانه بود البته با جدی ترین و بهترین وجهی وظیفه خود را انجام می داد؛ اما پس از فارغ شدن از کار در کارخانه ؛ جناب انگلس به یک کمونیست تمام عیار تبدیل میشد۰همچنین در مورد انگلس گفته شده است که انگلس سلیقه بسیار خوبی در انتخاب شراب های عالی و با کیفیت داشته و سیگارهای خوب و سایر تفریحات که لازمهٔ زندگی یک جنتلمن انگلیسی در دورهٔ ملکهٔ ویکتوریا می بود؛ داشته است— مخارج ماهیانهٔ نگاهداری یک رأس اسب شخصی انگلس در یکی از اصطبل های خصوصی بیش از عایدی ماهیانهٔ متوسط مارکس بوده است۰پولی که انگلس در ظرف بیست سال از منچستر به لندن برای مارکس فرستاد ؛ بیش از چهار هزار پوند یعنی به طور متوسط در حدود سالی دوصد پوند بود۰می بینیم که جناب انگلس در همان زمانی که کارل مارکس از فقر و نکبتی که در میان کارگران سخن می گوید و در کتاب داس کاپیتال با جزیات بدان پرداخته است؛ دوست و همفکرش انگلس مانند یک اشراف زادهٔ تمام عیار و در تجمل می زیسته و تا پایان عمرش سال 1895 به همین روال زندگی نموده است۰( تلقی مارکسیسم به عنوان ختم کلام در قلمرو فلسفه؛ بیش از آنکه خدمت به آن باشد؛ گزندی است به خاطرهٔ مارکس۰زیرا شناسایی ؛ برای آنکه متضمن پیشرفت باشد؛ عبارت است از مجادله با مارکس ۰ « برنشتاین » )