جستاری در بارهٔ زندگی و اندیشه های کارل مارکس — 1818 — 1883 — بخش ۴۲

« قانون اساسی هر کشوری هر ۱۹ سال یکبار باید عوض و باز نویسی شود؛ چون هیچ نسلی حق ندارد و نباید برای نسل های بعدی تعیین تکلیف کند ۰ توماس حفرسون

» ( وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بی آزار مبدل می کنند، آیا وحشی بودن آن را درمان کرده اند؟ یا فقط آن را با توسل به ترساندن ؛ تطمیع کردن و تزویر رام کرده اند؟

کلیسا « مسجد » هم دقیقأ همین کار را با انسان کرد:
انسان را با زور و ترس رام کرد و اسم این کار را بهبود بخشیدن و درمان انسان نام نهاد، در حالی که انسان فقط ناتوان و بیمار شد. "" نیچه"") این سخن نیچه نه تنها در مورد زورگویان مذهبی صدق می کند؛ بلکه در بارۀ همۀ خودکامگان تاریخ مصداق دارد۰ دیکتاتوری های کوتوله و حقیر و خودکامگان ایدئولوژی زده همواره تلاش نموده اند تا با ایجاد ترس و تهدید یا با تطمیع و رشوه؛ فکر آزادی و آزاد اندیشی را از انسان بستانند و از انسان یک موجود بی خاصیت و درمانده و مفلوک و بزدل بسازند۰ هیچ سیستم و نظامی و هیچ فرد و گروه و سازمان و حزبی حق ندارند انسانهای دیگر را برده ای فکر خود بسازند۰ هیچ انسانی و هیچ باوری و هیچ نظام فکری کامل نیست و نباید اجازه داد که دیگران برای ما تعیین تکلیف کنند۰ انسانی که آزادانه و آگاهانه رفتار و گفتارش را انتخاب نمی کنند در واقع از انسانیت و انسان بودن تهی شده و تمام اعمالش بی ارزش است؛ زیرا اساس فلسفهٔ اخلاق بر آزادی و آگاهی استوار می باشد۰ شوربختانه انسانهای که با مغز خود بیندیشند و مسئولیت اخلاقی رفتارش را بپذیرند بسیار اندک هستند۰ انسانی که دیگران برایش تصمیم می گیرند به هر دلیلی؛ موجودیست از خودبیگانه و فاقد اصالت۰ آنچه که انسان را از دیگر جانوران متمایز می کند؛ پایبند بودن به ارزش های اخلاقی و داشتن دانش و اندیشیدن آزاد است؛ زیرا انسان در بند از لحاظ اخلاقی نیز کوچک ؛ مسخ شده و حقیر است۰ چه به نام خدا و چه به نام دین و مذهب و چه به نام ایدئولوژی های مدرن و چه به نام دموکراسی نباید اسارت فکری را پذیرفت۰ ولی متأسفانه بسیاری بدون آنکه بدانند و بفهمند تا دم مرگ یک بردهٔ فکری باقی می مانند و تن به هر ذلتی می دهند۰ باید تلاش نمود و روشنگری کرد تا انسان‌ها به استقلال فکری دست یابند و از صغارت خود خواسته بیرون آیند؛ تا شاید بتوان انسان های دربند را از دام های که دیکتاتورها و مستبدان سر راهشان نهاده اند آزاد ساخت۰ )بر گردیم به بحث اصلی و جناب مارکس۰ در این بخش به چاپ نخستین اثر مارکس یعنی کتاب « انتقاد از اقتصاد سیاسی» و مشکلاتی که مارکس برای چاپ این کتاب بدان رو به رو شد پرداخته می شود۰مارکس از همان آغاز کار برای انتشار کتاب هایش با مشکلات عدیدهٔ مواجه بود۰ تقریبأ هیچ انتشارات و یا چاپخانهٔ حاضر نبودند که نوشته های او را به چاپ برساند۰ اما با وجود این مارکس تمام وقت خود را صرف مطالعه و نوشتن در زمینهٔ اقتصاد می نمود۰از جانب دیگر مارکس مایل بود که روزی کتابی بنویسد و انتشار دهد که موجب تسریع انقلاب در اروپا و در سایر کشورهای صنعتی بشود ؛ معهذا مارکس هیچ وقت ؛ وقت خودش را منحصرأ صرف تحقق بخشیدن این آرزوی دیرینه نمی نمود۰در عین حال باید گفت که مارکس به درستی نمی دانست که دقیقأ از کجا آغاز نماید و در نتیجه وقت خودش را تلف می کرد۰چون مارکس صدها جلد کتاب را به دقت خوانده بود و صدها و بلکه چند هزار صفحه یاد داشت نموده بود؛ اما می بایست به این یاد داشت ها سر و سامان می داد و هر بخش را طبقه بندی می کرد؛ که انجام چنین کاری خود به حوصله مندی و زمان زیادی نیاز داشت ۰در همین رابطه مارکس به دوستش آقای آدولف کلوس در 15 سپتامبر سال 1853 که کمونیست بود و در وزارت دریاداری آمریکا در واشنگتن خدمت می کرد نوشت:« نوشتن مقاله ها برای روزنامه های مختلف به طور بیهوده وقت مرا تلف می کنند که به هیچ کار دیگری نمی رسم و در نتیجه کاری بی مصرف می باشد۰» بالاخره مارکس در اواسط تابستان سال 1857 موفق شد که افکار خود را جمع کند و به یاد داشت های بسیاری که تهیه نموده بود ترتیبی بدهد تا اینکه بتواند به نوشتن نخستین کتاب مهم خود « انتقاد از اقتصاد سیاسی » را آغاز نماید۰ نوشتن این کتاب مهم شش ماه : از ماه اوت 1857 تا ماه ژانویه سال 1858 طول کشید و مارکس تقریبأ روز و شب و شب ها را تا ساعت چهار بامداد به نوشتن می پر داخت۰بالاخره دوست بسیار نزدیک مارکس آقای « فردیناند لاسال» که یکی از وکیلان شهر برلین بود یک ناشر کتاب به نام فرانس دونکر برای به چاپ رسانیدن کتاب مارکس پیدا نمود۰ آقای لاسال جناب دونکر را وا داشت که نه فقط کتاب مارکس را چاپ کند و منتشر سازد؛ بلکه به مارکس حق الزحمه ای بیشتر از آنچه معمول بود بپر دازد۰آقای دونکر حاضر شد که به جای دو سکه طلا برای هر یک بند « شانزده صفحه » چنانکه در آن موقع معمول می بود ؛ سه سکه طلا بپر دازد۰ رویهمرفته در این معامله در ژانویه سال 1859 کمی بیش از ۹۷ تالر عاید مارکس شد۰« دیری نپایید که آقای دونکر پشیمان بود که چرا اصلن سر و کارش با مارکس افتاده بوده است۰ در ادامهٔ همین جستار علت ناراضی بودن آقای دونکر از جناب مارکس ذکر خواهد شد۰» کتاب « نقد از اقتصاد سیاسی» کتابی نسبتأ مختصر و کوتاهی است۰و این نخستین کتابی است از مارکس که پس از ده سال تلاش به نویسندگی به انتشار آن موفق گردید۰ مارکس مقدمهٔ مفصل و ۲۵ صفحهٔ بر این کتاب نوشت که در موقع انتشار کتاب آماده نبود و در سال 1903 در مجلهٔ ماهیانهٔ « دی نوی سایت» به چاپ رسید۰کتاب « نقد از اقتصاد سیاسی» به طور ناقص و با عجله نوشته شده بود و فصل های مهم آن در بارهٔ کالاهای اقتصادی — تئوری ارزش و پول بودند « از عجایب دنیاست که در زندگانی شخصی مارکس پول و نداشتن آن از نظر عملی ؛ و نه نظر تئوری چه نقش بزرگی را بازی کرده است» مارکس در بیست و یک ژانویه سال 1859 به انگلس می نویسد:« نسخهٔ خطی کتاب حاضر است ؛ ولی من نمی توانم آن را برای چاپ به ناشر بفرستم ؛ چون به اندازهٔ کافی پول ندارم که با پست سفارشی ارسال بدارم۰از طرف دیگر حتمن لازم است که کتاب با پست سفارشی فرستاده بشود۰چون‌ من رونوشتی از آن در دست ندارم۰تصور نمی کنم هیچ کس دیگری در دنیا در بارهٔ پول چیزی نوشته باشد و خود پول نداشته باشد! من سخت از نداشتن آن رنج می برم ! حتم دارم دیگر نویسندگان با موضوع نوشته خودشان با خیال راحت می زیسته اند۰» « وقتی این فقر و تنگدستی و بی پولی مارکس را می بینم ؛ نفرت او را از سرمایه و سرمایه دار را تا حدودی می توان حدس زد؛ هرچند نقد مارکس بر سرمایه داری دلیل های بسیار ژرف تری دارد۰»بالاخره مارکس موفق شد که یک نسخهٔ خطی را به برلین و به آقای دونکر ارسال کند و از آن پس مارکس روز شماری می نمود تا بالاخره وصول آن را از طرف آقای دونکر دریافت نمود۰بیش از دوماه طول کشید تا اینکه مارکس مجددأ در بارهٔ سرنوشت نوشتهٔ خود از جانب دونکر اطلاعی حاصل نمود۰در این مدت مارکس بی حوصلگی عجیبی از خود نشان داد؛ و هر روز آقای دونکر را به بی مبالاتی در کارها متهم می کرد۰از دوستان کمونیست مارکس از آمریکا نامهٔ آمده بود که در آن نامه ذکر شده بود که آنها مایل به خریداری یکصد نسخه از این کتاب جدید او می باشند و می خواهند بدانند که قیمت هر نسخه چقدر می باشد؟ بعد از رسیدن این نامه بر خشم مارکس افزوده شد ؛ و نامهٔ سختی برای ناشر کتابش نوشت۰ در این نامه مارکس از آقای دونکر در خواست کرد که بلافاصله قیمت هر نسخه از کتاب را به او اطلاع بدهد۰دونکر که به دریافت نامه های تند از طرف نویسندگان عادت نداشت؛ در خواست مارکس را بدون پاسخ گذاشت۰چون مارکس پاسخی از طرف آقای دونکر دریافت ننمود ؛ نامهٔ بسیار سختی به عنوان دونکر فرستاد۰نامهٔ مارکس چنین آغاز می شود:« آقای عزیز : تصمیم شما بر اینکه جواب نامهٔ مرا ندهید باعث گردید که من نتوانم قیمت هر نسخه از کتاب خودم را به دوستانم در آمریکا خبر بدهم۰با اینکه می دانید که هر دو هفته یک بار کشتی از لندن به ایالات متحدهٔ آمریکا حرکت می کند؛ شما چهارده روز طول دادید تا به من پاسخ بدهید! شما به من نوشتید که در ظرف یک هفته چاپ کتاب مرا آغاز خواهید نمود۰آن یک هفته ؛ سه هفته شد! تقریبأ هشت هفتهٔ پیش آفای لاسال به من نوشت که همه چیز تا اواسط ماه مه حاضر خواهد بود۰سه هفته پیش من صفحات چاپ نهایی را دریافت داشتم۰تصحیحات لازم را ممکن بود در یک روز انجام داد۰معهذا به نظر می رسد با اینکه همه چیزها برای چاپ نهایی حاضر بود؛ به علت به خصوصی از جریان کار جلوگیری شده است!» مارکس نامهٔ خود را به طور تهمت آور و اهانت آمیزی به آقای دونکر چنین تمام می کند؛« باید به شما بگویم که من از این کارشکنی های عمدی شما خسته شده ام؛ و امروز بدین وسیله به شما اخطار می دهم که بایستی هرچه زودتر به این مانورهای سؤظن آمیز خاتمه بدهید۰همهٔ دوستان و آشنایان من در لندن در این امر هم عقیده هستند و مرا به نوشتن این نامه تشویق می کنند۰ با احترامات فائقه : دکتر کارل مارکس۰» جناب مارکس به آقای دونکر ناشر کتاب اخطار می دهد؛ ولی مارکس باید می دانست که این اخطار ها هیچ ارزشی نداشت ؛ چون مارکس به جناب دونکر محتاج بود نه بر عکس۰آقای دونکر نیز سه روز بعد به نامهٔ مارکس این پاسخ را داد:« آقای دکتر مارکس : نامهٔ سرکار محتوی سرزنش ها و اتهام های ناراحت کننده؛ از قبیل عقب انداختن کارها به طور عمد؛ مانورها و غیره که تمامی بی اساس می باشند دریافت شد۰علت حقیقی به تعویق افتادن سفارش ها یکی از اشکالاتی هستند که بنگاه های انتشارات در آلمان به طور معمول به آنها مواجه می باشند؛ و علت دیگر آن شرکت من در نمایشگاه کتاب در بازار مکاره شهر « لایپ زیک» با کلیه ناروایی های آن بود۰» در پایان این نامه دونکر وعده می دهد که چاپ کتاب مارکس را در ظرف یک هفته به اتمام برساند و حق الزحمه را نیز هرچه زودتر ارسال دارد۰و آقای دونکر همچنین می نویسد:« و اما راجع به قیمت هر نسخه ؛ از آنجایی که این کتاب نوشتهٔ بسیار مهم و بی نظیر است تصور نمی رود بتوان هر نسخه را کمتر از یک تالر پروسی فروخت۰» می بینیم که آقای دونکر از کتاب جناب مارکس بسیار تمجید می کند و قیمت نسبتأ خوبی را برای فروش آن می گذارد۰وقتی این نامه به دست مارکس می رسد از خشم مارکس کاسته میشود و مارکس نامهٔ معذرت خواهانه ای برای دونکر می نویسد بدین مضمون:« شما بایستی بر آشفتگی مرا که علل مختلفی دارد ببخشید۰نخست اینکه من به علت دور بودن سال‌های متمادی از آلمان ؛اشکالات چاپ و انتشار را که در آنجا موجود می باشند فراموش کرده ام؛ و همه چیز را با وضعی که در انگلستان و به ویژه در لندن می بینم مقایسه می نمایم۰دیگر اینکه در حال حاضر مشغول مذاکره با یک بنگاه انتشارات در لندن هستم که می خواهد ترجمهٔ این کتاب را به زبان انگلیسی به چاپ برساند و اکنون من از نظر زمان قول های مختلف به آنها داده ام و این عمل مرا در نزد آن آقایان یک شخص بد قول و بدون پرنسیپ معرفی می کند۰» مارکس بعد از دریافت نامهٔ دونکر به انگلس نوشت:« کثافت من از این هفته در برلین به چاپ خواهد رسید — منظورم دفتر نخست آن است۰» سه هفته گذشت نه کتابی از برلین رسید و نه پولی ۰ ناشر انگلیسی هم که بنا بود کتاب را به زبان انگلیسی به چاپ برساند مأیوس و منصرف شد۰در اینجاست که خون مارکس به جوش می آید و نامهٔ سختی به دونکر می نویسد و از او می خواهد هرچه زودتر باقی ماندهٔ حق الزحمه را بفرستد۰مارکس در ادامه می نگارد:« با این وضعی که شما پیش گرفته اید این کتاب تا سال 1860 هم انتشار نخواهد یافت ۰» مارکس همچنین دونکر را تهدید نمود که اگر به زودی حق او را ارسال ندارد در ملاء عام به او حمله خواهد کرد۰آقای دونکر دیگر تحمل این تهدید های مارکس را نداشت و در روز 25 ژوئن به مارکس پاسخ داد ؛ که کتابها روز یازدهم ژوئن از چاپ خارج شده و همان روز سه نسخه برای او به لندن فرستاده شده اند؛ و‌ نه نسخه دیگر برای او در برلین نگاهداری شده اند و نسخه های دستور داده شده به آمریکا ارسال گردیده اند؛ و یک چک نود تالری ؛ مربوط به حق الزحمه او در داخل پاکت است؛ و اساسأ دیگر نمی خواهند هرگز با او ارتباطی داشته باشد ! جناب مارکس که مزاج آتشین ؛ زبان تند و قلم بی رحم داشت و می خواست به زودی جلد دوم کتابش را به چاپ برساند ؛ آقای دونکر را چنان آزرده نمود که نه تنها حاضر نشد جلد دوم کتاب را چاپ نماید ؛ بلکه از هرگونه تماس و ارتباطی برای همیشه با جناب مارکس دوری جست۰ مارکس به مطالعه و نوشتن در زمینهٔ « اقتصاد سیاسی » ادامه داد و پس از تلاش و کار زیاد اثر مشهور خود « داس کاپیتال » را به اتمام رساند ؛ هرچند برای انتشار کتابی که دنیا را تکان داد تا مدتی هیچ ناشری وجود نداشت۰ ( با تحریک احساسات میتوان شورش ایجاد کرد؛ اما انقلاب اصیل اجتماعی و تغییر نظام باورها و ارزش های حاکم بر جامعه فرزند شناخت و آگاهی و شهامت است۰ )


 

اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها