لشکر کشی حکومت و آغاز قيام صافی های کنر
همزمان با تکميل شدن آمادگی های حکومت برای سرکوبی مسلحانۀ مردم کنر رويدادی که به حکومت بهانۀ لشکرکشی داد، حملۀ چند نفر صافی بر مامورينی بود که در اواخر ماه جون برای تطبيق پلانهای هاشم خان برای گرفتن احصائيه و ثبت نفوس به درۀ مزار رفته بودند.
افراد خشمگين کتاب ها و سجل های مامورين را سوختانده، آنها را لت و کوب نموده ، دو باره به ولسوالی رجعت دادند .
"جنرال میر احمد مولایی" که در این وقت به حیث قوماندان فرقه سمت مشرقی ایفای وظیفه مینمود، شروع جنگ را حمله و خلع سلاح چهار نفر پوليسی ميداند که به دليل آوردن گدام حواله شده به درۀ مزار رفته ، و از لت و کوب مامورين احصايه نام نميبرد. جنرال مولائی مينويسد که «۹ برج سرطان ۱۳۲۴ ساعت ۲۳ تلیفون نایب الحکومه از جلال آباد آمد که یک مرتبه جلال آباد بیایید . گفتم آب دریای فتح آباد زیاد است ، شما یک موتر لب دریا بفرستید، با آن هم من حرکت میکنم . ذریعه تلیفون به عبدالروف خان غند مشر ۲۳ امر دادم چهار کندک آماده ی حرکت و تیارسی باشند . به لب دریا رسیدم . به کمک دریور و یک نفر عسکر دریشی ام را کشیده ، از آب عبور کردم . موتر لاری لب دریا ، توسط سر مامور آورده شده بود . ذریعه موتر مذکور طرف جلال آباد حرکت کردم . سر راست به باغ شاهی رفتم . نایب الحکومه با رنگ باخته نشسته بود . چون مرا دید استقبال کرد . گفتم چی خبر است؟ گفت مشاهدات شما همه درست بود .گفتم باز هم به مخبر های پانزده افغانیگی اعتماد کنید . گفت امروز چهار نفر پولیس به دره مزار عقب گدام حواله رفته ، یک تعداد نفر صافی به طور لشکر ، بر چهار نفر پولیس حمله و خلع سلاح نموده اند . دست های شانرا بسته به طرف شیوه سر داده اند و قراریکه پولیس ها گفته ، لشکر می خواهد دو تقسیم شده ، یک حصه به پل درونته ، پل را اشغال و یا تخریب نمایند ، یک حصه بزرگ شان از راه شیوه به جلال آباد حمله میکنند . پرسیدم لشکر به کجا رسیده ؟ گفت نظر به معلومات و اطلاع حاکم ، لشکر به زیری بابا که یک زیارت ابتدای سورگل میباشد جمع شده.
پرسیدم به کابل اطلاع داده اید ؟ گفت : نی . گفتم : چرا ؟ گفت : ترسیدم والا حضرت [سردار داؤد خان] قهر کنند . گفتم همه کار های شما جنبه ی احتیاط دارد! فوری برای کندکمشر توپچی ، عبدالطیف خان ، که به قشله ی عسکری بود تلیفون دادم دو تولی فوری آماده ی حرکت باشد و به سر مامور امر دادم که موتر فوری از بازار تهیه و به قشله بفرستد .
بعد به حضور سردار صاحب تلیفون دادم . گفتند به حضور اعلیحضرت به ارگ است . خلاصه به حضور اعلیحضرت زنگ زدند ، سردار محمد هاشم صدراعظم ، گوشک را برداشت . گفت خیریت است ؟ عرض کردم سردار صاحب را کار دارم . ایشان گوشی را گرفتند . قضیه را گفتم . موضوع را به حضور اعلیحضرت و صدراعظم گفتند . بعد از سه دقیقه برایم گفت : خواهش میکنم کوشش کنید اشرار به شیوه محدود شود.فردا قوه می رسد . به ایشان اطمینان و هم اطلاع دادم که خودم فورا به طرف شیوه حرکت میکنم . قطعات ما هم آماده حرکت است ، شما مطمین باشید .
فوری به وزیری تلیفون و امر دادم. غند مشر گفت کندک ها آماده حرکت است ، یک روزه نان پخته را گرفته اند . امر دادم فوری حرکت کنند . من سر رشته موتر را میکنم و به پیش رویشان می فرستم ، به هر جا به موتر ها رسیدند، سوار شوند ، خود شما اداره ی قشله را به درستی بکنید و بیدار باشید.
حال ساعت « ۳» است بعد از آن از عبدالغنی خان که حال حاکم شیوه مقرر شده ، پرسیدم چی خبر است ؟ وقتی که صدای مرا شنید گفت از کجا حرف میزنید ؟ گفتم از جلال آباد . بسیار خوش شد و گفت لشکر به زیر بابا [زيارت زيړی بابا]جمع شده ، لیک تا حال حرکت نکرده ، منتظر لشکر دیوگل هستند . گفتم مطمین باشید ، ساعت ۸ نزدت می رسم . بعد از آن با نایب الحکومه به مشوره پرداختم . نایب الحکومه فرمودند این قوم بد بخت باید سخت سر کوب شود .
خندیدم و گفتم : خدا کند که ما و شما را سرکوب نکنند . به حاکم شیوه گفتم مصارف یک غند را از حیث گوسفند و نان و چوب تهیه نمایید . به سر مامور امر دادم هر قدر موتر که به جلال آباد است ، حتی موتر های بوره را تخلیه و به دسترس عسکری بگذارید . وقتی که چهار موتر تهیه میشود به توسط یکنفر ضابط فرستاده شود . دو موتر چاونی رسیده ، تولی ها سوار شده ، ، امر دادم با دو نفر تولیمشر فعال به طرف درونته حرکت نمایند و در آنجا نقاط حاکم را اشغال و راه رفت و آمد را مسدود نمایید. اگر از اشرار اثری دیدید ، بصورت مدافعه ، نقاط حاکم و پُل را حفظ نمایید . فوری امر دادم به پُل تلیفون نصب کردند . ساعت ۳:۴۰ رسیدن تولی را به پُل درونته اطمینان دادند . از عقب شان ذریعه موتر نان فرستاده شد . از طرف پُل خاطر جمع شدم . بعد از ادای نماز ، انتظار کندک های وزیری را می کشم .
[ساعت] ۵:۱۵ از فتح آباد اطلاع دادند یک کندک به لب دریا رسیده و چهار عراده موتر هم رسیده و آب هم کم شده، موتر ها میتوانند از دریا عبور نمایند . امر نمودم یک کندک فورا ذریعه موتر ها به طرف درونته حرکت کند . موتر ها تهیه شده میرود یک کندک دیگر را هم امر دادم به طرف درونته حرکت کند . ساعت ۶ از دریا عبور و به طرف درونته حرکت کرد . دو کندک را امر دادم به چونی جلال آباد برود . اول کندک محمد عمر خان صافی رسید ، یکی هم کندک مستقل دیدار علی خان . هر دو کندک به طرف درونته حرکت داده شد . الی ساعت ۸ به درونته رسیدند .
خودم به طرف درونته حرکت و به نایب الحکومه گفتم موتر ها زود به طرف فتح آباد فرستاده شود ، و دو کندک را به چونی جلال آباد برسانند . به وزیری تلیفون دادم که دو کندک را فوری به چونی جلال آباد حرکت بدهند . بعد از شیوه پرسیدم . اشرار به شیوه نرسیده ولی نایب الحکومه بسیار پریشان است . او را تسلی داده گفتم شما متوجه کار ها باشید . ساعت ۶ اطلاع رسید که شش موتر عسکر از درونته به طرف شیوه گذشت . قدری خاطر جمع شدم . موتر من آمد . به طرف پُل حرکت کردم و به نایب الحکومه گفتم : متوجه سمت شنوار و خوگیانی باشید که از این طرف کدام انفلاق نکند .
در بین راه دیدم هشت موتر به طرف پُل حرکت می کند . ساعت ۷ به پُل رسیدم . عسکر ها نیز رسیدند . دو کندک با یکمقدار جبهه خانه و بستره خفیف به داخل موتر ۷:۳۰ به پُل رسیدند . فوراَ عسکر ها را پیاده کرده از پُل عبور دادم و موتر ها نیز گذشت . دو موتر خالی نیز رسید . به ذریعه ده موتر دو کندک را با خود گرفته ، به طرف شیوه حرکت کردیم . ساعت ۹:۳۰ به شیوه رسیدیم عبدالغنی و مامورین و یک عده پولیس استقبال کردند .
امر کردم برای یک و نیم هزار نفر سر رشته نان را بکنید . فوری به قریه ها نان حواله کردند . ساعت ۱۰:۵۰ کندک ها رسید . قرار اطلاع اشرار هنوز به دره مزار بودند. ۱۲ اطلاع رسید که لشکر از درهء مزار به طرف شیوه حرکت نکرده، لیک به زیارت زیری بابا لشکری های شلوت [شلوټۍ] و درۀ مزار را خواسته اند . لشکر امر شب [؟] و شماس [شماش] هم با صافی ها ملحق شده ، لشکر دیوگل نیز در شرف آمدن است . شب را به شیوه گذشتاندیم .
روز ۱۰ سرطان ۱۳۲۴ ساعت ۶ صبح امر حرکت صادر کردم . قوا باید به اسلام پور برود . به اسلامپور رسیدیم . قلعه سید عباس آغا [سيد عباس پاچا ] را اشغال کردیم . عایله اش به داخل حرمسرای حرکت کرد . آبادی های خارج قلعه را به عسکر ها دادم . لوای اول فرقه اول هم به پُل رسید ه عبور میکنند .
ساعت ۱۰ اطلاع رسید که لشکری از زیری بابا حرکت کرده و تعداد لشکر به دوازده هزار نفر تخمین می شود . فوری یک کندک را امر دادم ، ساعت ۱۵ بلندی های اطراف قلعه را اشغال کردند و از دور قوای اشرار دیده میشد که به طرف اسلامپور پیش می آمدند .
در این وقت یک بطریه توپچی هم نظر به امر قبلی که داده بودم رسید. بطریه ی مذکور ۷۵ ایتالوی بود .توپچی را به نزدیک قلعه داخل موضع کرده ، امر آتش دادم . دو گروپ آتش اجرا کردند . اشرار مجبور به ستر و اخفا شدند . ساعت ۱۷ دفعتاَ بالای تپه به صورت ناگهانی بالای یک تولی فیر کردند . محاربه جاری شد. تولۍ مذکور را ذريعۀ دو تولۍ ديگر که به بلندی های پايان بود تقويه نمودم، اما تولی مذکور مقاومت نتوانسته با چهار نفر مجروح به طرف قلعه آمدند. بلندی ها به دست اشرار افتاد. قوای ما به قريه جمع شدند. تا صبح يک يک فير بود. به معيت من غلام حيدر خان توپچی و رئيس ارکان و ضابط استخبارات فرقه بودند. اما غلام حيدر خان کم دلی نشان می داد. لست تلفات و وضعيت را شفراَ اطلاع دادم و هم لوئی اول فرقۀ اول به شويه رسيدند. من شب ترتيبات گرفته، شفق صبح به چهار گروپ تعرض کردم . تپه ها را از اشرار گرفته، در اين محاربه دو نفر از اشرار مقتول و سليمی و دو نفر ديگر صافی ها زخمی شدند. سليمۍ پادشاه صافی ها بود و به او بيعت کرده بودند. اشرار به طرف زيری بابا شکست کردند. قوماندان لوای اول، عبدالودود خان لوامشر بود.» (جلد دوم خاطرات جنرال ميراحمد خان مولائی، صفحات ۴۷۹ تا۴۸۲.)
در اسناد آرشيف انگلستان درين باره ميخوانيم که « …عمده ترين انکشافات اين هفته در تلاش تازۀ مقامات افغان برای تحميل جلب مکلفيت به اساس جدول (احصائيه) بر اقوام ولايت مشرقی ميباشد. بنظر ميرسد اوليای امور تصميم گرفته اند در حال حاضر بر صافی ها تمرکز نموده، اقوام ديگر را تحت فشار اين تقاضا قرار ندهند.
1. يکنفر مامور جلب وچند مامور پائين رتبۀ [پوليس] که بتاريخ ۳۰ جون [۱۹۴۵] به منطقۀ صافی ها در نزديکی شيوه رفته و اعلام داشته بودند که برای جلب افراد واجد شرايط مطابق به سيستم احصائيه آمده اند، مورد حمله قرار گرفته و توسط افراد قومی اسير شدند. تصور ميشود آنها هنوز هم تحت اسارت قرار دارند.
2. نيرو های قوای مرکز کابل بتاريخ های دوم و سوم جولای به جلال آباد رسيدند. يک قسمتی از آنها به شيوه رفته و توقع ميرود به امتداد دريای کُنر به پيش روند. اين نيرو ها تاحال ۲۲ نفر صافی را دستگير و به جلال آباد فرستاده اند. راپور های ابتدائی نيروی قوای ارسالی کابل را به ۲ لوا، جمعاَ پنج هزار و ششصد (۵۶۰۰) نفر گزارش داده است .
3. فرقه مشر سردار محمد داؤد خان، قوماندان قوای مرکز کابل، بتاريخ دوم جولای به جلال آباد رسيده و فوراَ تقاضای حکومت از صافی ها را اعلان کرده است. اين ها عبارتند از:
A. قبولی سيستم مکلفيت به اساس احصائيه
B. تسليمی آنعده از رهبران مخالفی که بعداَ مشخص خواهند شد.
C. جبران حملۀ مورخ ۳۰ جون بر مامورين .
4. سيد های متنفذ بتاريخ پنجم جولای از اسلامپور به منطۀ صافی ها رفتند تا در مورد قبولی اين شرايط مذاکره کنند. گفته ميشود آنها تا هفتم جولای کدام مؤفقيتی را بدست نياورده اند.
5. عکس العمل صافی ها بمقابل خواسته های حکومت بسيار خصم آميز بوده است . رهبران تنظيم کنندۀ مخالفت عبارتند از سلطان محمد خان، ميرسلام خان و مؤمن [ماموند] خان . گروه های در دره های منتج به دريای کُنر در حال شکل گرفتن بوده، اما کدام لشکر بزرگی تا هنوز جمع نشده است . تنها برخوردی که تا حال گزارش شده عبارت از تيراندازی بی تاثير شبانه بر نيروهائيست که در شيوه خيمه زده اند. عمليات روزمرۀ اکتشافی مناطق صافی توسط طياره ها از جلال آباد ادامه داشته و گفته ميشود که در دره های مزار و چوکی [ديوگل] گروه های مردم مورد حملات بمی قرار گرفته اند.
فرقه مشر سردار محمد داؤد خان از اقوام دیگر تقاضای جديدی ننموده، اما بتاريخ پنجم جولای رهبران شينواری و خوگيانی را به جلال آباد فراخوانده است . جواب شينواری ها در حاليکه غيرحاضری دو يا سه نفر آنها مشهود بود، تا اندازۀ قناعت بخش بود، اما از خوگيانی ها تنها ملکان نزديک به جلال آباد بتاريخ هفتم جولای آمدند». (آرشيف انگلستان، راپور شماره ۲۷، مؤرخ ۷ جولای ۱۹۴۵ استخبارات انگليس)
وارد شدن سردار داؤد خان به صحنه
اسناد آرشيف انگلستان حاکيست که «حکومت افغانستان در دوران اين هفته بمقابل آغاز مزاحمت قوم صافی درۀ کُنر ، که مخالف تلاش جديد تحميل خدمت اجباری عسکری بودند، عکس العمل شديد نشان داده است . فرقه مشر محمد داؤد خان، قوماندان قوای مرکز، به ياری دو لوای قوای مرکز که نيروی آن به پنج هزارو ششصد (۵۶۰۰) نفر ميرسيد، وارد جلال آباد شد تا شخصاَ مسئوليت اوضاع [ سرکوبی مسلحانۀ قوم صافی] را به عهده بگيرد. او تقاضای رسمی قبولی سيستم جديد مکلفيت اجباری و تسليمی سران مخالف حکومت را به صافی ها اعلام داشته است .
او برای محدود کردن مزاحمت در يک ناحيه، به شينواری ها و خوگيانی ها اخطاری صادر نکرده، اما از رهبران آنها خواسته است با وی در جلال آباد ملاقات کنند. اکثريت ملکان شينوار از ين احضار اطاعت نموده، اما از خوگيانی ها تا حال بدون آنانی که در مجاورت جلال آباد اند، نيامده اند .
صافی ها تا هنوز کدام علامت تسليمی را نشان نداده اند. کدام لشکر کلانی جمع نشده است، اما دسته های کوچکی تشکيل و بر قوای که از جلال آباد به شيوه رفته، تير اندازی نموده و گروپ مامورين احصائيه را که به منطقۀ آنها داخل شده اند، اختطاف نموده اند. اوليای امور از پاليسی معمول محدود کردن مزاحمت به يک ناحيه استفاده نموده و بر علاوۀ دعوت به شينواری ها و خوگيانی ها ، به پاچا گل، که حامی بزرگ شان در منطقۀ مهمند ميباشد، پول و هدايت فرستاده است . مقامات همچنان به تعقيب پاليسی آشتی جويانۀ اخير در سمت جنوبی، به زمرک خان [ځدران] هم پيشنهاد صلح فرستاده اند». ( آرشيف انگلستان، راپور شماره ۲۷ ، مؤرخ ۷ جولای استخبارات انگليس)
تيخانف به استناد اسناد استخبارات شوروی درين باره مينويسد که «در ماه جون ۱۹۴۵ قیام مسلحانه پشتون های مشرقی آغاز گردید ... آن ها بار دیگر بر لغو خریدهای دولتی گندم [که به زور از کشاورزان به بهای پایین پیش از جنگ می ستاندند-م ] پافشاری داشتند. صافی ها به نشانه وفاداری به خاندان شاهی حتی آماده بودند با نمایندگان دولت به گفتگو بپردازند. مگر، حکومت افغانستان تصمیم گرفت باشندگان مشرقی را به خاطر نافرمانی به خاک و خون بکشاند. رهبری عملیات سرکوبگرانه در جنوبی و مشرقی به داود خان سپرده شد.
به تاریخ اول جولای ۱۹۴۵ او به جلال آباد رسید و پس از آشنایی با اوضاع پلان عمومی تعرض در برابر شورشیان را تدوین نمود که مطابق آن چند تیپ ( لوا) ارتش افغانستان می بایستی صافی ها و متحدان شان را از قبایل جنوبی جدا می ساختند تا پس از آن با ضربات هماهنگ کانون های اصلی مقاومت را در دره کُنر در هم بکوبند. به تاریخ ۶ جولای این عملیات سرکوبگرانه پیروزمندانه انجام شد. چون قبایل مقاومت جدیی ننموده و شتابزده به سوی کوهساران گریختند. (تيخانف، به حواله . گزارش «اوضاع در ولایت مشرقی»، تاریخی ۲۵ اگست ۱۹۴۵ آرشيف سرویس استخبارات خارجی، پرونده شماره ۳۱۲۵۲ «قبایل افغانستان»، برگ ۲۳۹ )
(ادامه دارد)