اعـلامـیـۀ  مجمع دانشـمندان و متخـصـصان افغانسـتان

بیست و چهارم اسد ۱٤۰۰،  یا  روز ماتم ملی
۱- از جمهوریت اسلامی تا فتح دارالکفر
فاجعۀ برگشت بربریت و جهالت مدرن دو ساله شد. گروه تروریستی طالب و به اصطلاح جهادیست های اسلامی طالب با تسلیم گیری قدرت در بیست و چهارم اسد ۱٤۰۰(پانزدهم اگست ۲۰۲۱)، خود را گویا فاتح دانسته و از موضع قدرت وارد ارگ کابل شدند و

به گمان خودشان این روز را بنام روز ختم اشغال و فتح دارالکفر نامیدند. باند فاسد و مزدور غرب، جمهوریتی های فراری و تسلیمی، سرنگونی ارگ را از موضع شکست و شرمساری با تفاسیر متناقض، بطور شفاهی و مصاحبه های شان، توطئۀ خلیلزاد، ضعف رهبری و گرایش های تباری وانمود میکنند. 
بیست و چهارم اسد ۱٤۰۰(پانزدهم اگست ۲۰۲۱) یک فاجعه تمام عیار برای افغانستان بود که بحران عمیق اجتماعی را در شکل ادغام شدۀ آن، به نمایش گذاشت. درامه یا تیاتر طراحی شدۀ نیروهای متجاوز غربی و نوکران فاسد شان، در چند ساعت، در شهر شش میلیونیِ مسلح (بدون نیروهای امنیتی، صرف تعداد موترهای زره و بادیگاردهای ارگ نشینان، وزراء، رؤسا، وکلا، سناتورها، قومندانان تنظیمی، ثروتمندان، مافیا و غیره، نسبت به موترهای طالبان مهاجم بیشتر بود) در منتهای سکوت و شرمندگی، تطبیق گردید. سرمنشأ کار، امریکا، انگلیس، قطر، پاکستان و سران جمهوریت و سران طالبان دو روی یک پروژۀ استراتژیک از قبل پلان شده را در استقرار یک ادارۀ جدید تروریستی مدغم کردند. مأموریت تکنوکراتیک به پایان رسید و مأموریت ملایی و تروریستی آغاز بکار کرد. 

۲ - امارت دوم طالبان
امریکا، پاکستان و شرکاء با در نظرداشتِ منافع خود و منافع سیال و چرخشی کشورهای منطقه، پروژۀ جمهوریت را به درامۀ امارت تبدیل کردند. مقدمات این تحول از معاهدۀ دوحه شروع شد و بزودی با سناریوی خروج و تسلیمی به ثمر نشست. صاحبان پروژه، مهره های جمهوریت را به طریقی در تار خام طمع بسته بودند، که با یک تکانۀ کوچک، همه چیز از هم فرو پاشید. امارت دوم طالبان، بدون جنگ و عرق ریزی، (برخلاف امارت اول، که در سپتامبر ۱٩٩٦ به روی ویرانه های جنگ داخلی اتفاق افتید) تمام ساختارهای اداری، تعمیرات مفشن دولتی، مأمورین و کارمندان، سیستم تشکیلات اداری و امکانات باد آورده را اشغال کرده و بدون ممانعت، قدرت و ثروت را تصاحب کرده و در رأس هر اداره یک مُلا را به حیث اداره چی و چند مُلای دیگر را در بدنۀ آن نصب کردند. تمامی اراکین ملکی و نظامی مرکز و ولایات ملاهای طالبی می باشند. حاکمیت و ادارۀ قبلی، صد فیصد طبق پلان قبلی خانه تکانی و طالبانیزه شد.
مهم این نیست که تاهنوز امارت طالبی به رسمیت شناخته نشده، مهم این است که عمق استراتژیک پاکستان از مرز دیورند به دریای آمو انتقال یافته و امریکا در پاسخ به شکست جنگ اوکراین و تهدید بلقوۀ چین، در صدد افروختن آتش بحران در آسیای میانه، (جنوب روسیه) است. امارت طالبان به حیث جاده صاف کن و جابجایی حدود بیست گروه تروریستی خارجی در شمال افغانستان (لااقل در وضعیت مشخص کنونی یعنی ماه اسد ۱٤۰۲)، در خدمت همین پروژۀ بحران آفرین و استراتژیک قرار دارد. نشانه های زیادی وجود دارد که اهدف شیطانی طالبان تروریست و جهادیست های سلفی و صاحبان شانرا برملا می سازد. صرف چند نمونه به شرح زیر:
الف - کمک های منظم استخباراتی و مالی بسیار سخاوتمندانۀ امریکا به طالبان
ب - حضور وسیع مأمورین و استخبارات پاکستانی در تمامی ادارات افغانستان (امارت)
ج  - واگذاری اسلحه و تجهیزات به ارزش حدود هشتاد و پنج میلیارد دالر از جانب امریکا به طالبان
د  - پروژۀ اقتصادی-سیاسی قوش تیپه و خیانت ملی. کانال قوش تیپه برای یک میلیون ناقلین جدید پلان شده
       تا سطح کشت کوکنار و تولید هروئین از ۱۱ هزار تن به ۲٥ هزار تن در سال ارتقاء یابد. 
س - ستیزه جویی هدفمند وسیستماتیک با زبان فارسی دری وتلاش برای پشتوسازی کامل دیوانسالاری در افغانستان
ط - کوچ اجباری، تبار گرایی و تبارستیزی علنی تا سطح جنوساید با حمایت سازمانهای امنیت خارجی و باسوادان
      تبارگرای داخلی از تکنوکرات های فاسد تا مرتجعین راست و باورمندان ناسیونالیست اندیشۀ چپ دیروز
      (چپ ِ بریده) 
ک -  انتقال داعش و سایر گروه های سلفیست به مناطق استراتژیک افغانستان
ل -  انتقال مدارس دینی و مذهبی از پاکستان به افغانستان و تولید جهادیست و افراد انتحاری در داخل افغانستان 
ی - سکوت مرگبار مؤسسۀ ملل متحد و جامعۀ بین المللی در برابر جنوساید و اپارتاید سیستماتیک امارت در
       افغانستان

۳ - استحالۀ طبقاتی
یکی از شاخصه های بنیادینِ طبقات اجتماعی، طی ٤٥ سال پسین، استحالۀ خلق الساعۀ طبقاتی است. محصولی که صدها سال را دربر میگیرد، در صد روز قبل از سقوط، یکطرفه می شود. بعد از جمهوریت داودخان در ۲٦سرطان ۱۳٥۲(جولای ۱٩٧۳)، طبقات اجتماعی، ثبات تاریخی خود را از دست میدهد. با هر کودتا و هر تحولی، حکومت کنندگان، طبقۀ مرفه، طبقات بالایی، و طبقات متوسط و پائین، دچار استحاله و اضمحلال شده اند. طبقات بالایی در دورۀ جمهوری اسلامی (۲۰۰۱ - ۲۰۲۱)، که شامل مقامات عالیرتبه، زمینداران غاصب و ثروتمندان تاراجگر می گردید (البته سرمایه داران و تاجران ملی که از میراث و کار و استعداد به ثروت و سرمایه رسیده اند، صف شان با غارتگران جداست)، بعد از استقرار امارت دوم، این طبقات، که خود سلب کنندگان مقام و مالکیت شمرده می شدند، به وسیلۀ طالبان، سلب مقام و مالکیت شدند. مقامداران و ثروتمندان جمهوریت، در یک روز، دود شدند و به هوا رفتند. چوکی و دارایی های غیرمنقول شان به صاحبان جدید، تعلق گرفت. اکثریت مقامداران و طبقات بالایی و متوسط، بالاجبار از کشور به بیرون فرار کردند. البته اسناد و مصاحبه ها نشان میدهند، که برخی از ثروتمندان و عالیرتبگان جمهوریت، که عمدتاً شامل شخصیت های ملکی و نظامی پشتون تبار می گردد، جهت حمایت از امارت به کابل رفته اند تا از یکسو ثروت و دارایی خود را پاسداری کنند و از سوی دیگر بوسۀ تباری بر دست اراکین امارت زده باشند. 
اینک، لایه های بالایی طالبان (رهبران، قومندانان، والیها، مدرسه داران، ...) به ثروتمندان و عالیرتبگان تازه بدوران رسیده، تبدیل شده اند. طبقات جدید (مقامدار، زمیندار، سرمایه دار، مافیا، لایه های متوسط) خانه های مفشن، موترهای زره، زمینها و مراتع، باغها، بلند منزلها، نمبرهای بانکی، پولهای مواد مخدر، کمکهای خارجی، غنایم جنگی، جزیه و عشر، تحفه و هدیه، مالیات، حرمسرا، تعدد ازواج و معاشات بلند را در حیطۀ مالکیتِ ملایی خود در آورده اند. اشرافیت ملایی، که تشنۀ پول و حرمسرا و قدرت بودند، طی دو سال توانستند با لباسهای سیاه و سفید، چوکیهای مجلل و خداداد، موترهای زره و سرانجام به عطر و خینه و زنهای دوم و سوم برسند. پس معلوم است، که امارتی، خرج خود را از امریکا میگیرد و امر بالمعروف را در دارالاسلام کابل، اجرا می نماید. 

٤- محصولات دو سالۀ امارت
دو سال از حکومت امارت غیر رسمی در واقع (دفاکتو) می گذرد. طالبان سر مست از پیروزی میغرند و جمهوریتی های شرمنده و گریزی می نالند. امریکا، ظاهراً نزد مردم مالیه دهندۀ خود، شرمنده و ملامت، اما پاکستان با افتخار از پیروزی پلان استراتیژیک خود در نشۀ صوبه سازی افغانستان است. اما درین میان مردم تحقیر شده و گروگان گرفته شدۀ ما، در زیر این غرش و نالش، بیشتر از پیش، نالان و نا امید بسوی فقر و بربادی گسیل داده می شوند.
طی دوسال گذشته، کرزی و عبدالله که از حامیان اصلی طالبان بودند، با منتهای ذلت و بیچارگی در کابل نظربند اند. اما اشرف غنی و تیم فاسد و تبار گرایش، که به دستور شان پروسۀ تسلیمی قدرت به گروه تروریستی به نهایت رسید، با سرمایه های بیحساب غارت کرده، در عشرت کده های بیرونی در زندگی رویایی خود استند. تکنوکراتان وابسته به اجنبی با پاسورت های خارجی شان با پشتارۀ از خزانه های غارت کرده به جایگاه اصلی خود برگشتند. سران تنظیمی و جنبشی و غیره، با پشتارۀ شکست و شرمندگی، آواره در مزار رودکی و مولوی گرد آمده اند. طبقۀ متوسط با استفاده از امکانات مالی به خارج رسیده، نهادهای مدنی و کارمندانِ مؤسسات خارجی، با ویزه هایی از کشور بیرون شدند. 
حاکمیت مطلق ملایی با قواعد عصر حجر امارت با چند دستگی درونی، هرکدام مطابق سلیقۀ خود و اوامر پنهانی دستگاه استخباراتی که مربوط آن است، به استحکام حاکمیت ملایی و تباری خود، پرداخته اند. محصولات تولید شدۀ دو سالۀ امارت، وحشت و دهشت و مجموعه ای از کشتارهای منظم، خشونت ها و سرکوب های هدفمند، فراگیر شدن فقر و بیکاری، ترس و دلهرگی و دهها بدبختی دیگر می شود. از حکومتداری وحشیانه گروه تروریستی طالبان، کارد به استخوان مردم رسیده و ایستادگی مردم در برابر این گروه تروریستی و ویرانگر روز تا روز بسیجتر و بیشتر میگردد. اکنون هم در گوشه و کنار کشور جوانان غیور و آزادیخواه برای آزادی و عدالت قیام کرده اند و در گروپ های کوچک، عملیات چریکی را به راه انداخته اند. همین است که جرقه های فراگیر شدن یک قیام ملی برای آزادی میهن رقم خورده است. با اتحاد این جرقه ها، سر انجام این گروه رجعت گرا و از گور برخواستگان تاریخ را به جایگاه اصلی اش که همان زباله دان تاریخ باشد، خواهند سپرد و راه را به سوی سپیده دم امید و آرزو باز میکند.

مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان (مجمع) معتقد است که ۲٤ اسد ۱٤۰۲(۱٥ آگست ۲۰۲۳) دومین سالگرد تسلیم دهی قدرت و ثروت از جانب امریکا و شرکا و مزدورانش به گروه تروریستی طالبان، روز ماتم ملی است. سیاه روز ننگ تاریخی بر جبین عاملان و مسببان داخلی و خارجی افغانستان پنداشته می شود، که در چنین روزی سرنوشت یک خطۀ فرهنگی و تاریخی را با تمام ساکنان آن به تروریستان تاریک اندیش عصر حجر، با دیدگاه تنگ مذهبی و تباری سپردند. این تسلیم دهی قدرت برای جاهلیت مدرن، یعنی دو سال درد، دو سال سرکوب و خشونت، دو سال حاکمیت مذهبی و تباری غضب آلود، دو سال جنایت و فساد و دو سال تسامح جامعۀ جهانی با حاکمیت تروریستی دولتی در افغانستان تلقی می شود. این دو سال، یعنی دو سال ادامۀ وابستگی به بیگانگان و پهن نمودن سفرۀ نفاق و اصطکاک های قومی و مذهبی و نژادی در افغانستان است. باید به خاطر داشته باشیم که اگر دهها دولت دیگر به وجود آورده شود و آنهم چه به زور خارجیها یا به نیروی مردمی، تا زمانی، که معضلات بنیادین مردم و مملکت حل نگردد، به صلح عادلانه و دایمی، رفاه اجتماعی و دولت سالم و پاسخگو نمیرسیم. ازینرو باید به ندانم کاری ها و خواندن آیه های یأس و پخش ناامیدی نقطۀ پایان بگذاریم. لازم است که همه باهم درین زمینه تلاش کنیم و در هر موقف و در هرجایی، که استیم، هم بشکل فردی و هم جمعی، نقش خود را امیدوارانه و با مسؤولیت به آیندگان و سرزمین مان ادا نماییم. 
 مجمع باور دارد که راه بیرون رفت ازین بحران تحت حاکمیت جاهلیت مدرن، در ایجاد یک جبهۀ متحد ملی واقعاً فراگیر و مردمی امکان پذیر است. جبهه ایکه هم برای آزادی و هم برای عدالت اجتماعی در سرزمین صد پارچه شدۀ تحت حاکمیت چکمه های خونین تروریستان قسی القلب بی احساس و بی ریشه مبارزه نماید. جبهه ایکه فرا حزبی، فرا قومی، فرا مذهبی و فرا زبانی باشد. یک چنین جبهه می تواند قلب های مردم را برای عدالت و برای فردای سپید پیوند بزند و تروریستان اجیر شده، توسط قوای امنیتی بیگانه را به زباله دان تاریخ بسپارد.
زنده باد اقوام باهم برادر و باهم برابر افغانستان
به امید پیروزی و آزادی افغانستان از چنگال تروریستان و حامیان شان
مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان (مجمع)

اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها