نويسنده پروفيسور گريگورين
برگردان از انگليسی به فارسی دری اسد الم
"امان االله خان، قهرمان بد شانس مدرنيزاسيون" عنوان فصل نهم کتاب مشهور "ظهور افغانستان معاصر" رساله دوکتورای گريگورين پروفيسور تاريخ دانشگاه تکزاس آمريکا ميباشد که در سال 1969 به زبان انگليسی چاپ شده است.
هر چند این ترجمه را ۱۴ سال قبل در سایت گفتمان نشر نموده ام اما بنابر بحث های داغ جاری و بنابر توصیه یکی از دوستان لازم دانستم که آنرا در چند قسمت بازنشر نمایم
ترور حبیب الله جرقـــه ای برای بدست آوردن قدرت بین قوای رفورمیست- مدرنیست و محافظه کار سنتی در افغانستان شد. امان الله خان جوانترین فرزند امیر گروه رفورمیست را رهبری می کرد و نصرالله خان برادر امیر گروه اپوزیسیون محـــافظه کار را. نصرالله نه تنها به نمایندگی از دستۀ ضد-انگلیس در دربار بلکه نيز به طرفداری از آنهای که مخالف نوآوری تکنالوژی و تغییر، خصوصا" تغییراز بالا بودند، سخن میگفت.
نتيجه مبارزه برای کسب قدرت بیشتر به وسیلۀ پیشامد های سیاسی تعیین می شد تا به وسیلۀ ملاحظات ایدیولوژیک. علیاحضرت مادر امان الله خانم مقتدر پادشاه مقتول و عضو قبیلۀ قدرتمند بارکزایی بود.[i] موقعیت پرنفوذ و پر قدرت او چشم انداز سياسی شــهــزادۀ جوان را بالا برد. افزون بر آن امان الله هم حاکم ولایت کابل و هم در هنگام ترور درآنجا بود و کنترول اسلحه خانه، پادگان و خـــزانه را در دست داشت.[ii] برعلاوه سنتگرایان در این جریان یک سلسله اشتباهــات تکتیکی مرتکب شدند: در سراسیمگی پی گیری ترور، آنها موفق نشدند که ابتکار تحقیق درست جنایت را در دست گیرند. نصرالله در جلال آباد شتابزده اعلان پادشاهی کرد، و غفلت نمود که با رؤسای قبایل مشورت نماید.
این اشتباهـــات به دست امان الله سلاح نیرومند روانشناسانه و سیاسی را عرضه نمود. او خود را به حيث پادشاه قانونی معرفی کرده، و آخرين همراهـــــان امير را در جلال مظنون دانسته، آنها را محکوم و تحقیق و رسیدگی قتل شاه را مطالبه نمود.
به یمن شهرت شخصِِی امان الله، پشتیبانی بارکزایی ها، و حمایت ارتش (تا اندازۀ در اثر بالا بردن معاش افراد عادی و افسران)[iii] او به حیث امیر نظام شاهی افغانستان اعلام شد (21-22 ماه فبروری سال 1919) برای تأیید این او ادعا نمود که مشروعیت و قیمومیت حکمرانی او ناشی از تائید «ملت افغان»[iv] می شود. امیر جدید در نخستین بیانیه اش ملت و ارتش را مخاطب قرار داد و عمداً هر گونه ذکری از دستگاه مذهبی را از بیانیه اش حذف نمود. یکی از نخستین اقدام هایش دستور دستگیری کاکایش و اکثر همراهـــان حبیب الله و در قيد نگاه داشتن آنها تا زمان نتيجه تحقیقات ترور بود. اين خود یک حرکت زیرکانۀ ای بود که رهبران نیروهای سنتگرا و تا زمانی حتا نیروهــــای میانه رو را بسیج نمود: در بین این دستگیری هــا، تعداد زیادی از فامیل مصاحبان، منجمله نادر خان سرقوماندان نیروهای افغانی بودند که به زودی بیگناه شناخته شده و از قید آزاد شدند. نصرالله در زندان وفات نمود. امان الله بعد از آنکه کنترول تمام کشور را در دست گرفت اعلام استقلال کامل افغانستان را نمود، کاری که نتیجۀ آن جنگ سوم افغان و انگلیس شد. *
تاریخنویسان افغانستان، انگلیس و روسیه روی علت اصلی بروز جنگ سر مکایم.
وم افغانستان و انگلیس موافقت ندارند. افغانها ادعا میکنند که جنگ به وسیلۀ انگلیسها بالای آنها تحمیل شد، اما آنها در مورد این پرسش که چه کسی عامل واقعی شروع جنگ بود، دوپهلو سخن میگویند.[v] تمام آثار ادبی- تاریخی افغانستان پیروزی کامل نظامی و سیاسی را ادعا میکنند.[vi] موقف رسمی انگلیس همانگونه که در آن زمان در بسیاری از انتشارات رسمی انگلیسی با جزئیات شرح داده شده است، ریشه اصلی جنگ را آنها در آرزوها و طرحهای غيرواقعبينانه افغانها می دانند.[vii] به اساس این طرز دید، افغانها می خواهند که از حرکت ناسیونالیستی درهند استفاده نموده، پتان ها را تقویت کنند و از آنها برای باز پس گرفتن پنجاب پشتیبانی نمایند.[viii] سایر نویسندگان انگلیسی تأکید می ورزند که ملاحظات سیاسی داخلی امان الله را به فعالیت واداشت که ابتکار این منازعه را در دست گیرد. سایکس Sykes به گونۀ مثال می نویسد که امان الله با محکومیت نصرالله و آزاد نمودن اعضای مظنون خانوادۀ مصاحبان آن قدر ملاها و ارتش را از خود دور ساخت که «شاه جوان و بی پروا» سر انجام به اين نتيجه رسيد که او می تواند ملت را دوباره فقط به وسیلۀ اعلام جهــاد علیه انگلیس متحد کند.[ix] مولسورت Molesworth نیز علت فوری و بلافاصلۀ جنگ را در وضعيت داخلی افغانستان می بیند. او مدعی است که امان الله شدیدأ مظنون به در دست داشتن به قتل پدرش بود و او به هند به مثابۀ یک سرگرمی درخور و مناسب وعوام پسند (پوپولوستی) برای انحراف اذهــان حمله می نمود.[x] تمام منابع انگلیسی ادعای پیروزی نظامی بریتانیای کبیر را دارد.
منابع متأخر روسی در مورد مُقصر جنگ به گونۀ منظم و حسابی، امپریالیسم انگلیس را سر زنش میکنند و ادعا دارند که انگلیس جنگ متجاوزانه ای را شروع نمود و افغانها را مجبور نمود که برای دفاع از کشور بومی و آزادی شان اسلحه بدست گیرند».[xi] تاریخنویسان روسی موفقیت جنگ استقلال افغانستان را بسیار به خود نسبت میدهند به گونۀ مثال:آ خ بوباخوژايفA.Kh. Bobakhodzhaev تأکید می ورزد که این «آزادی» ارتش سرخ (23 می 1919 ) و به رسمیت شناختن دیپلماتیک افغانستان توسط جمهوری اتحاد شوروی بود که مانع برنامۀ انگلیس در آغاز حملۀ مجدد به فارس یا بخارا شد.[xii]
علی رغم تمام این مکتب های متنوع فکری، پیدایش و تکوین جنگ سوم افغان و انگلیس را باید در پیشرفت ناسیونالسم افغانی و خیزش انتظارات اجتماعی و سیاسی در کشور جستجو نمود. امان الله به وعده اش در نخستین سخنرانی اعلام پادشاهی اش که رعيتش را به «استقلال کامل» میرساند، ارزش زیاد قایل بود و این قول در براه اندازی افکار عامۀ افغانها در پشتیبانی از او نقش مهمی داشت.[xiii] به این منظور او قادر بود که سنتگرایان را جلب نماید و ناسیونالیسم را در مسیر مدرنیسم هدایت کند. بنابرین او قویأ متعهد بود که یا به وسیلۀ مذاکره و یا از طریق نظامی استقلال کامل را بدست بیاورد. خط سیری که او به پادشاهی رسید، انحرافی بود از الگوی سنتی و برداشتی که به وسیلۀ دستورالعمل های قبایلی و قوانین اسلامی تعیین شده اند، که در ذات خود دلالت ضمنی به مفهوم ضرورت ملی دارد. در سال 1919 هیچ حاکمی نمی توانست بدون تعهد و التزام به استقلال کامل افغانستان مقتدرانه اعمال قدرت کند. سايکس Sykes تلویحأ این را تصدیق میکند، وقتی او می نویسد که بعد از جنگ جهانی اول بنابر «خدمت فوق العادۀ حبیب الله استقلال افغانستان باید حتما" و بدون وقفه به رسمیت شناخته می شد. به وسیلۀ یک چنین عمل سیاستمدارانه ای امیر که محبوبیتش را بخاطر وفاداری به اهداف ما از دست داده بود، ممکن آنرا را دوباره باز می یافت و از مرگ نجات پیدا میکرد. این تراژیدی بدون تردید باعث جنگ سوم افغان و انگلیس شد.»[xiv]
روشی را که امان الله برای بدست آوردن استقلال کامل انتخاب نمود، اطلاع دادن یک عمل انجام شده به دولت انگلیس در هند بود. او به نماينده انگليس به هند (وايسرای) جلوسش را بر تخت شــاهــی خبر داد و اعلان استقلال کامل نمود.[xv] پاسخ وايسرای بسیار آهسته و کُند بود، وقتی هم جواب داد پاسخ اش طفره بود و هیچ مراجعۀ مستقیم به اعلان استقلال ننمود. انگلیس ها این موضع را اتخاذ نمودند که قرارداد با-حبیب الله یک موافقت نامۀ دودمانی بوده ونه موضوعی، که بتواند یک جانبه منسوخ شود. این موضعگیری به مثابۀ یک تعجب و شگفت کلان به افغانها نرسید، زیرا آنها این را مسلم می دانستند که «قدرتی که استقلال افغانستان را گرفته است، برای آنها حق شانرا به آسانی و بدون جنگ نخواهــد داد.»[xvi]
افغانها آمادگی کامل برای بروز جنگ گرفته بودند و تلاش نمودند که از پیشرفت های بعد از جنگ در آسیای مرکزی و احساسات ملی در هند برای پیشبرد اهداف شان استفاده کنند. آنها شدیدأ بین قبایل پشتون آمادگی برای جنگ می گرفتند، تبليغات ملی- مذهبی می نمودند، و در کمربند قبیله ای اسلحه توزیع می کردند. این کوشش با شور و ذوق زیادی به وسیلۀ افغانها استقبال می شد و امیدواری ارتش و عده ای از قبایل مرزی را که از استقلال کامل طرفداری میکردند، بالا برد.[xvii] رهبران افغان به تمام افغانهای که مسلمانان و وطن دوستان واقعی اند اصرار می ورزیدند که خود را برای مبارزه علیه بریتانیای کبیر «دشمن همیشگی استقلال افغانستان» آماده کنند.[xviii] انگلیسها نیز خود را آماده میکردند و وقتی مذاکرات بین دو کشور به نتیجه نرسید، عداوت شروع شد.§ بنا بر چندین دلیل زمان جنگ برای هدف افغانها آماده بود. امپراتوری روسیه از هم پاشیده بود، آلمان، ترکیه و شوروی استقلال افغانستان را به وسیلۀ قرارداد Brist Litofsk به رسمیت شناخته بودند. در هند همچنین و در مصر اختلال های گستردۀ سیاسی و اجتماعی وجود داشت، ناسیونالیست های هند علیه استفادۀ قوا و سرمایۀ هند برای اهداف امپریالیستی اعتراض نمودند.[xix] در حالیکه مردم از ارتش انگلیس تقاضای رفع بسیج عمومی (موبلیزه کردن) و کاهش بار مالی تعهدات امپراتوری انگلیس را می نمودند.[xx] به قول هارولد نیکولسون Harold Nicolson افغانها و سایر ناسیونالیست های آسیا معلوم می شده که به متلاشی شدن سیستم قدرت بریتانیای کبیر پی برده بودند و قوای متحد در مقابل رئیس جمهور ویلسون و روسیه متعهد به «قبولی پرنسیب حق خود ارادیت وعدم انضمام» شده بود. نیکولسون می گويد: «حتا در ذهن ناخودآگاه ساده ترین انسان، امپریالیسم به معنی تخلف و تخطی از این پرنسیب ها بود. اتحادیۀ تجارتی کهــن The Concer of Europ منحل شده بود. بصورت آنی تریبونالی (دادگاه) به وجود آمده بود که در آن علیه دستگاه جنگی قدرت غربی، اعتراض ممکن بود. این تریبونال، تریبونال جهانی بود که با افکار عمومی اروپایی در تفاوت بود».[xxi]
در جریان جنگ قوای هـــوایی سلطنتی انگلیس، جلال آباد و کابل را بمباردمان نمود، در جلال آباد که دو بار بمباردمان شد، تأسیسات نظامی تا حدودی تخریب شد، در کابل به فابریکه حربی و سنگر و استحکامات شهر اصابت کرد.[xxii] با وجود آمادگی افغانها، آنها برای چنین محاربه ای آماده نبودند. ارتش آنها از نظر سازماندهی و لوژستیک ضعیف بود و نمی توانست در مقابل یک منازعۀ بزرگ و طولانی ایستادگی کند. در نتیجه جنگ به یک سلسله حملات کوچک ابتکاری تبدیل شد. ارتش افغانستان نتوانست و قادر نبود که یک پیشرفت عمومی بکند. یگانه موفقیت نظامی اش تسخیر سنگر و استحکامات تال به وسیلۀ قوای نادر خان بود که دستاورد آن باعث پشتیبانی قبایل وزیری و مهسود شد.[xxiii] بهر صورت افغانها پشتیبانی همگانی اقوام پتان (پشتون) را بدست نیاوردند، همان طوری که انتظارش را داشتند. به يمن یک کامپاین فعال سیاسی و نظامی هدایت شده به وسیلۀ مقامات انگلیسی و شکست افغانها در خیبر، از یک قیام سرتاسری اقوام پتان جلوگیری شد.*
افغانها که بی میل و ناتوان در پیشبرد یک جنگ طولانی در مقابل یک دشمن مافوق از نظر تخنیکی بودند تقاضای صلح و دوستی را در 28 می 1919 نمودند. بنابر مقاومت سرسخت افغانها و ترس دایمی از قیام عمومی کمربند قبیله ای، انگلیسها متارکۀ جنگ را قبول نمودند و در معاهـــدۀ راولپندی به تاریخ 8 اگست سال 1919 افغانستان را به مثابۀ کشوری که دارای حق خود ارادیت کامل می باشد، به رسمیت شناختند.[xxiv] (انگلیسها متعاقبأ سهمیه شانرا به امیر لغو نموده و صدور اسلحه از طریق هند را متوقف ساختد.) امان الله بهای استقلال افغانستان را پرداخت، بهر صورت او مجبور بود که خط دیورند را به رسمیت بشناسد.[xxv] نتیجه اش این بود که به انگلیسها اجازه بدهــد که موقعیت شانرا در کمربند قبایلی پتانها تقویت نمایند و امیدواری افغانها را در مورد کنترول معنوی و سیاسی شان در آن مناطق تیره و تار کند.
سـیاسـت خــارجـــی امــان الله:
بعد از کمی سردرگمی و تردید سیاست خارجی امان الله مسیرهای مختلفی را تعقیب کرد: او روابط دیپلماتیک را با روسها برقرار ساخت، به مرور روابط افغانستان را با انگلیس عادی نمود و تلاش برای همبستگی و همکاری با جهان اسلام را نمود. او قادر شد که توازن قدرت را که به وسیلۀ مواد پیمان نامۀ انگلیس و روس برهم خورده بود دوباره برقرار سازد. مهم تر از آن استقلال عمل جدید افغانستان، برایش اجازه میداد که مطالبات اتحاد شوروی و انگلیسها را از طریق استفاده کردن یکی در مقابل دیگری، موازنه کند.
حتا قبل از آنکه افغانستان استقلال خود را بدست آورده باشد، امان الله آرزوی برقراری «روابط دایمی، مستقل و دوستانه» اش را با روسها در جریان گذاشته بود. در 7 اپریل سال 1919 به زودی بعد از جلوس دونامه به مسکو فرستاده شد، یکی از طرف محمود طرزی وزیر خارجه به آدرس کمیساریت وزارت خارجۀ روسیه که در آن به «رئیس جمهور کبیر جمهوری روسیه [ ک - لینین] از بر تخت نشستن امیر خیراندیش، امان الله» خبر داده بود. نامۀ دومی، نامۀ شخصی امان الله به «رئیس جمهور محترم جمهوری بزرگ روسیه» فرستاده شده بود. در این نامه امان الله بر این واقعیت تأکید می ورزد که افغانستان آزاد و مستقل است و متذکر می شود که »روانشناسی افغانها همیشه در خود، تفکر برابری، انسانیت و آزادی را حمل میکرده است»[xxvi]
لينین به 27 می 1919 پاسخ داد، و به امیر و مردم افغانستان به مناسبت دفاع قهرمانانۀ آنها برای آزادی تبریک گفت و پیشنهاد برقراری روابط دیپلماتیک را قبول نمود.[xxvii] در همان ماه یک هیئت اعزامی «افغان» تحت سرپرستی مولوی برکت الله به مسکو رسید.او داشتن هرگونه مقام رسمی در دولت افغانستان را رد نموده و تأکید ورزید که او نه یک کمونیست و نه هم یک سوسیالیست است، اما یک ناسیونالیست آسیایی علاقمند به خروج انگلیسها از هند می باشد. در این رابطه او اظهار نمود که روسها و ناسیونالیست های آسیا متحدین طبیعی می باشند.[xxviii]
مقامات شوروی دقیقأ همین طور فکر میکردند. آنها امکانات بزرگی در اتحاد شوروی علیه بریتانیا، بویژه در موقعیت استراتیژیک افغانستان به حیث راه به آسیا و تأثیرات بزرگ مذهبیون- ناسیونالیست افغان بر مسلمانان هند می دیدند.[xxix] با توجه به اهمیت انعکاس ستیزۀ افغان و انگلیس در جهان اسلام، لینین حتا امان الله را تشویق می نمود که پان- اسلامیسم را به مثابۀ یک هـــدف تعقیب کند.σ
در یک نامه به تاریخ 27 نوامبر سال 1919 لينين نوشت که: «افغانستان یگانه کشوری مستقل و مسلمان در دنیا است و سرنوشت وظیفۀ بزرگ اتحاد تمام مردم مسلمان دربند، را به دور آنها و رهبری آنها به سوی جادۀ صلح و استقلال گذاشته است.[xxx] این دو کشور قراردادی را در 13 سپتامبر 1920 در کابل امضا نمودند، اين قرارداد در 28 فبروری 1921به وسیلۀ شوروی ها و به ماه اگست همان سال به وسیلۀ افغانها به تصویب رسید».[xxxi] این معاهده افغانها را در موقعیت بسیار قوی تری در داد و ستد معاملات با انگلیسها قرار داد. افغانها از پرداخت پول گمرکی به تمام اموال شان در تمام قلمرو روسیه معاف شدند، که چه در خود روسیه و چه در خارج از آن که خریداری شده بود (مادۀ 6)، سالانه مبلغ یک ملیون روبل و کمک های دیگر قول داده شد (مادۀ 10). در مادۀ 8، «استقلال واقعی و آزادی بخارا و خیوه با قید اين که هر گونه نظام دولتی که در آنجا مستقر باشد» به رسمیت شناخته شد. این توشــه اعطایی بود به افغانها و موفقیت امان الله را به مراتب به مثابۀ قهرمان همبستگی اسلامی بالا برد. افغانها به سهم خود موافقت نمودند که به هیچ موافقت نامۀ نظامی و سیاسی ای که ممکن باعث زیان علایق جانبین (مادۀ 3) شود موافقت نکند و برای روسها اجازه داده شد که پنج قونسلگری در افغانستان باز نمایند ( مادۀ 4). به قول روزنامه تايمز آف لندن (The times of London) روسها همچنین در صدد استقرار يک فرستنده قوی رادیو در کابل و فرستادن مهندسين روسی برای بهبود ارتباطات افغانستان بود. این روزنامه گمانه زنی میکند که چنین بهبودی ممکن شامل عمران یک جادۀ بهتری بین ترکستان و افغانستان، نصب یک خط تیلگراف بین کابل، قندهـــار و کشک در مرزهای شوروی و ایجاد یک پايگاه هــوایی با هواپيما ها و متخصصين روسی می شد.[xxxii]
همزمان امان الله به سوی برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای اروپایی و ایالات متحدۀ امریکا حرکت کرد و به طرزی دستور داد که پیام دیپلوماتیک با تأکید بر این هدف به کشورهای مختلف بفرستد. هیئت به ریاست محــمــد ولــی خان از بلجـــیم، فرانســـه، انگلیس و کشورهای بالتیک، پولند، ایتالیا و ایالات متحدۀ امریکا دیدار نمود.[xxxiii] بین سالهای 1921 و 1922 افغانها موفق به برقراری روابط دیپلماتیک با فرانسه، ایتالیا و آلمان شدند. در ایالات متحده هیئت از طرف رئیس جمهور هاردینگ Harding به 26 جولای 1921 پذیرفته شد، عملی که هم به رسمیت شناختن امان الله و هم استقلال افغانستان را شامل می شد.* هاردینگ نیز نامه ای به امیر فرستاد و در آن به امیر مشوره داد که ایجاد نمایندگی دیپلماتیک در افغانستان ممکن باعث نگرانی های جدی شود.[xxxiv] برقراری مناسبات دیپلماتیک افغانستان بویژه با ترکیه و فارس از اهمیت خاصی برخوردار بود. ناسیونالیست های ترکی بویژه جمال پاشا نقش بزرگی در برقراری و استحکام روابط افغانستان با شوروی بازی کرد: آنها تلاشهای زیادی به خرج دادند که از بی اعتمادی افغانها نسبت به روسها بکاهند و آنها را معتقد سازند که روسها ممکن به جنبش پان اسلامی در شرق کمک کنند.[xxxv] امان الله خود نقش و اهمیت ترکها را روشن نمود. یک نامه به لینن در ماه دسامبر سال 1920 نوشت که جمال پاشا به افغانها «ایدۀ شریف (آزادی) و قصد اتحاد شوروی در رابطه با آزادی جهان شرق» را توضیح داده و به آنها از کمک های اخلاقی و مادی که ترکیه از روسها دریافت نموده است، یادآوری نمود[xxxvi]
یک قرارداد ترکی- افغانی به اول مارچ سال 1921 منعقد شد که در آن ترکیه استقلال و به رسمیت شناختن افغانستان را «به حیث کشور مستقل به معنی واقعی و مفهوم کامل کلمه» تصدیق میکند ( مادۀ 1). حق تمام ملت های شرقی به آزادی و استقلال کامل تصدیق شد (مادۀ2). افغانستان و ترکیه موافقت نمودند در صورتی که اعتراضی از طرف کشور مقابل وجود داشته باشد با کشور ثالثی قرارداد نبندند و باید قبل از انعقاد قرارداد با کشور ثالث، همدیگر را از جریان با خبر سازد (مادۀ 5). در تیوری این قید و شرط به هر دو کشور، حق رأی به سياست خارجی یکدیگر را می دهــد. ترکها قول دادند که کارشناسان علمی و نظامی برای مدت پنج سال به افغانستان بفرستند و در صورتی که افغانها بعدآ میل داشته باشند، می توانند آنرا تمدید کنند (مادۀ8). قرارداد زیاد صدای فرعی پان- اسلامی را با خود داشت. هر دو امضا کننده، بیداری شرق را کارِ خداوند متعال دانستند، استقلال بخارا و خیوه را به رسمیت شناختند، التزام برقراری مناسبات و روابط نزدیک با تمام نیروهای مسلمان بویژه به رسمیت شناختن ترکیه به مثابۀ رهبر اسلام و حمایتگر خلافت تصدیق گردید (مادۀ 3).[xxxvii]
این یکی از مهمترین قرارداد ها برای امان الله و مدرنیست های افغان بود، کمک نظامی و فرهنگی ترکیه با اتحاد اسلامی همآهنگ بود و بنابرین مسيری را نشان میداد که از طریق آن مدرنیته در داخل افغانستان وارد شود. ترکیه به حیث مقر خلافت از پرستیژ (اعتبار) بالایی برخوردار بود و می توانست در خنثی کردن ضدیت سنتگرایان مُمد واقع شود. به 22 جون سال 1922 افغانستان یک قرارداد دوستی و بی طرفی با فارس منعقد کرد. مواد اقتصادی این قرارداد از اهمیت ویژه ای برخوردار بود (مخصوصا" مادۀ 7): آنها نخسستین قرارداد گمرکی و پستی بین دو کشور را نمایش میداد.[xxxviii] در انعقاد قرارداد با فارس، امان الله نه تنها موقف دیپلماتیک افغانستان را تقویت نمود، بلکه همچنین پرستیژ (اعتبار) شخصی خود را نیز بویژه در بین مسلمانان شیعۀ کشورش بالا برد. هر دو قرارداد به وسیلۀ ملی گرایان – مدرنیست منعقد شدند. افزون بر آن پان- اسلامیست ها همه در ایجاد روابط نزدیک این سه کشور آغاز اعمار اخلاقی و سیاسی دوبارۀ جهان اسلام را می دیدند.[xxxix]
* عنایت الله خان، کسی که از طرف حبیب الله به حیث جانشین او انتخاب شده بود، قربانی رقابت نصرالله و امان الله شد. عنایت الله که یک شخص میانه رو سیاسی ویسترنایزر westernaizer (اصطلاح ویسترنایزر westernaizer اصلأ به سدۀ نزده روشنفکران روسی برمی گردد که سرنوشت عمومی تاریخی با غرب را به رسمیت می شناسند. مترجم) بود، به مجرد مرگ پدرش کاکای خود نصرالله را به حیث امیر به رسمیت شناخت. نصرالله بعد او را به حیث نایب السلطنه مقرر نمود. پی آمد منطقی آن این بود که او در نتیجـــۀ مبارزۀ قدرت به مثابه وارث ذیحق تاج شاهی نادیده پنداشته شد. بهر صورت امان الله نه علیه عنایت الله، بلکه علیه نصرالله ستیز نمود، بنابرین عنایت اله همراه با دیگر همراهـــان حبیب الله دستگیر شد. بعدها از زیر نظارت بودن در خانه آزاد شد، با امان الله آشتی کرد و او را به حیث امیر به رسمیت شناخت. در سال 1929 وقتی امان الله کشور را ترک نمود، عنایت الله پادشاه شد، اما صرف برای چند روزی، او سالهای باقیماندۀ را در تبعید گذشتاند.
§ جنگ وقتی بروز نمود که قوای منظم افغانستان در چندین نقطه از خط فاصل گذشتند و نقاط استراتیژیک را در درۀ خیبر اشغال نمودند. دولت هند برتانوی با اقدام ها نظامی عمل متقابل کردند و فرمانده کل اعتراض شدیدی به امیر فرستاد و از او مطالبه نمود که «گامهای فوری برای رفع و جلوگیری از اقدام هیاش» بردارد. مراجعه شود به
Communique at the IndiaOffice In the Near East, Mag 16, p 449 .
اکثر مهمندی ها و افریدی ها در جنگ بیطرف ماندند و مقامات انگلیسی اداره حفظ همکاری رهبران متعددی هندی و قبایل را محفوظ نگهداشت. مراجعه شود به
- May 15, Communique of the India Office in the Near East ,May22-1919-p 477-and –June 13-1919 p.s
σ به قول ام ان رويی M.N.Roy لينین در حرکت های آزادیبخش مستعمراتی که به وسیلۀ طبقۀ خرده بورژوا رهبری می شدند، یک هدف را میدید، قوای تاریخی پیشروندۀ انقلابی. در این ارزیابی (Context) حتا پان اسلامیسم به مثابۀ یک حرکت انقلابی دیده می شود و مستحق پشتیبانی از طرف جنبش جهانی کمونیسم است. موقعیت کمال اتاترک در ترکیه در نهایت به سود بلشویک ها ارزیابی می شد. به M.N.Roy,pp.390-411,538 مراجعه شود. استالین مبارزۀ امان الله را یک مبارزۀ انقلابی می دانست، زیرا باعث ضعیف شدن، مختل کردن و از بين بردن امپرياليسم می شد. به M.G.Reyser صفحۀ 27 مراجعه شود.
* در سال 1925 نادر خان فرستاده شدۀ آن زمان به پاریس روی یک معاهدۀ دوستانه با سفیر ایالات متحده امریکا در پاریس بحث نمود. یک نقل مسودۀ معــاهــده به وزیر خارجــه کيلوگ Kelogg فرستاده شد. کيلوگ به سفیرش دستور داد که به نادر خبر بدهد که این مسوده بررسی می شود. هیچ سندی دیگری در مورد مذاکره در این رابطه وجود ندارد. به نشریات دفتر مناسبات روابط خارجی امریکا، صفحات 58-557 مراجعه شود.
Department of state.papers,pp.557-58:Nader to Herrick,October 30.1925 and pp.559-60:Kellogg to Herrick January 26.1926
[i] P. Sykes, II, 267, and „The Present Position,“ p. 150.
مادر امان الله، دختر محمد سرور، یکی از رهــــــبران قبایل بسیار مقتدر در کشور بود
Sess Fletcher, Afghanistan, p. 185.
[ii] P. Sykes, „The Present Position,“ p. 149; Mohammed Ali, War of Independece, p. 26
[iii] I. A. Shah, Modern Afghanistan, p. 94; P. Sykes, „The Present Position,“ p. 94; P. Sykes, Afghanistan, II, 274 „The Present Position,“ p. 150. and “Afghanistan”, p. 189.
احمد شاه، پیروزی امان الله را به این واقعیت نسبت می دهــد که افغانها «زیر یوغ اشراف زادگان فرسوده شده بودند» و به این خاطر او تأکید ورزید که «او نمایندۀ تودۀ مردم است، شاهی که از بین مستمندان بر خاسته است.» بهر صورت من هیچ گونه درخواست مشخصی از امان الله که دال بر همبستگی طبقاتی او باشد، پیدا کرده نتوانستم، شاید احمد شاه به این وعدۀ امان الله که بیگاری را لغو میکند، اشاره کند.
I. A. Shah.(Afghanistan, p. 197)
[iv] P,Sykes, Afghanistan, II, 267.
[v] The up-to-date Afghan version are Ghazi, p. 5; Mohammed Ali, War of Independene, p. 28; the Afghan goverment publication 49th Anniversary, p. 21 Najibullah („Afghanistan“ p. 13) is the only source stating explicitly that Amanullah declared war on Britain.
[vi] Ghazi, pp. 22-23, 25-26; Mohammed Ali, War of Independene, p. 5.
[vii] Great Britain, British White Paper: Hostilities with Afghanistan; India, Third Afghan War.
[viii] Molesworth, p. 23.
[ix] P. Sykes, Afghanistan, II, 268-70, and „Afghanistan“ p. 189; Fraser Tyler, Afghanistan, p. 195. On this, as well as the cause of the Third Anglo-Afghan War, see Toynbee, Survey, 1920-1923, pp. 377-80; and Nicolson, Curzon, pp 159-60.
[x] Molesworth, p.23.
[xi] Reysner, Afghanistan, pp. 143-60, and „Desiat let,“ pp. 67-86.
به قول گوردون (Gordon) این واقعیت که مردان قبایل پتان در جنگ طرف افغانستان را گرفته اند، خود نشانۀ آنست که یک جنبش ضد امپریالیستی در هند، تحت تأثیر انقلاب اکتوبر، شروع شده است
(Agranye otnosheniia, pp. 186-97, and “voina Afghanistan za nezavisimost,” pp. 245-69). See also A. Kh. Babakhodzhae,. Afghanistans`s War, p. 4 (for a resume in Russian, see his “Voina Afghanistan,“ pp.235-40); Dvoriankov, pp. 259-61; Masson and Romodin, II 396ff; and Akhramovich, “Velikaia oktiabrskai revolutsiia,” pp. 217-21.
[xii] A. Kh. Babakhodzhae,. Afghanistans`s War, pp. 8-9.
تفاسیر نویسنده جالب است، اما متأسفانه که بعضی از منابع او یا مشکوک اند و یا خارج از مطلب، و کرونولوژی (رویدادنگاری) او گاهی غلط می باشد، به گونۀ مثال، او حتا تذکر هم نداده است که جمهوری ترکستان هیچگونه کمک مادی به افغانستان در سال 1919 نکرد، از ترس اين که مبادا عليه شوروی استفاده شود... در اين مورد به اعلامیۀ کزاکوف یکی از نمایندگان اعضای مرکزی کمیتۀ اجراییه ترکستان و اعتراض افغانها در نشریۀ « کمونیست» تاشکند 24 سپتامبر سال 1919 میلادی مراجعه شود. در این گزارش، افغانها ابراز میدارند که: «ما گمان کردیم که کمک به ما به دلیل مشکلات تخنیکی به تعویق افتاده است، اما این ساختگی و عمدی بود.» در مورد عقاید شوروی ها در این مورد همچنین مراجعه شود به:
M.V Frunze, Izbranye Proizvedeniia, Moscow, 1957, I 230, 237ff, 243, 452. ….
تعداد نیروهای انگلیس در فارس در جریان جنگ جهانی نخست و موقف دیپلماتیک انگلیس نشان میدهــد که انگلیسها پلان تحميل کردن یک جبهه دوم علیه افغانستان را نداشتند. -43 Xii.228 .Dicksen.pp .
[xiii] - ...احمد شاه در صفحه 197 کتاب افغانستان می نویسد که امان الله در 28 فبروری سال 1919 میلادی اندکی بعد از قتل پدرش، اعلامیه ای صادر کرد که در آن خودش متعهد به استقلال کامل ملت افغان شد، مراجعه شود به . Reysner, Nezavisimyisimyi Afghanistan, p. 138)) و به 13 اپریل همان سال او علنأ اعلام کرد که حکومت افغانستان در سیاست داخلی و خارجی مستقل و آزاد است و می باشد، این به این معنی است که تمام حقوقی را که حکومت ها در پیش قدرت های مستقل دارا می باشند، می بایست که آنرا افغانستان کاملأ بدست آورد. مراجعه شود به: Great Britain
, British White Paper: Hostilites with Afghanistan, pp 4f.
[xiv] P. Sykes „Afghanistan“ p. 189. See also P. Sykes, Afghanistan, II, 265; and Ahmad Shah, Afghanistan, pp. 194-95.
[xv] Great Britain, British White Paper: Hostilities with Afghanistan, p. 5; Adamec, pp. 110-11; Marin, „ p. 137; Mohammed Ali, War of Independence, p. 27.
[xvi] Ghazi, p. 2.
[xvii] Ibid., pp. 5,7.
[xviii] Ibid., pp. 9, 10-11.
[xix] See Nehru`s attack against the British use of Indian troops in China, Afghanistan, Tibet, Mesopotania, and Burma, in B. A. Mirza, p. 559.
[xx] Nicolson, Curzon, p. 159; Toynbee, Survey, 1920-1923, pp. 377-78.
[xxi] Nicolson, Curzon, p. 159.
[xxii] May 29 communique of the India Office, The Near East, May 30, 1919, p. 501.
[xxiii] May 29 communique of the India Office, The Near East, June 6, 1919, p. 525; Fletscher, Afghanistan, p. 192; Adamec, p. 122.
[xxiv] For the text of the treaty, see India, Treaties, XIII, No. XXIII, pp. 286-88. Amanullah`s letter of May 24, 1919, in which he sought an armistice and a negotiated settlement, and attributed the Anglo-Afghan conflict to misunderstanding, is discussed in the May 29 communique of the India Office, The Near East, June 6, 1919, p. 525; and Adamec, p. 117. For other communications dealing with the armistice, see The Near East, June 27, 1919, p. 613. For a discution of the British political interests that were at stake during the peace negotiations, see Rushbrook Williams, India: 1920; and Adamec, pp. 123-35.
[xxv] For various interpretations of the treaty, see Mourey, pp. 262-64. For a Soviet view of The Third AfghanWar and the Peace of Rawalpindi, see Reysner, Afghanistan, pp. 143-60.
بر اساس یکی از آخرین کارهای روسنر ( Reysner) دولت افغانستان در جستجوی آتش بس موقت بود، چون علایق ارضی غالب بودند و ترس از آن داشت که جنگ آزادیخواهــــانۀ مردم علیه امپریالیسم انگلیس را از دست بدهــــد.Reysner edited (Noveishai istoria, p. 175).
[xxvi] Izvestia (Tashkent), May 21, 1919; Dokumenty, II, 175; Teplinskii, pp. 7-10; Masson and Rodomin, II, 402-5.
[xxvii] Izvestia (Tashkent), June 1, 1919; The Times, June 13, 1919.
نولو و ویهه (Nollau and Wiehe pp. 95-96) می نویسند که لینن در جوابش اظهار میدارد: «معتقدم که روابط دوستانۀ افغانستان و روسیه از این به بعد به سوی استحکام میرود. من به خود اجازه میدهم که بر احساس همدردی و اعتقاد راسخم تأکید بورزم که استقلال دولت کبیر افغانستان را هرگز کسی بعد از این نه به وسیلۀ زور و نه به وسیلۀ نیرنگ زیر پا کرده می تواند. بهر صورت متن نامۀ 27 ماه می لینن چنین بیان را در بر ندارد. مراجعه شود به...Dokumenty, II, 174-75.
[xxviii] Izvestia, May 6, 1919; and Eudin and North, p. 83.
[xxix] See the declaration of A. Voznesensky, the chief of the Eastern Department of the People`s Commissariat, in Izvestia, May 8, 1919, as quoted by Eudi and North, p. 83.
[xxx] Fischer, The Soviets, I, 286.
[xxxi] Reysner, Afghanistan, p. 207; Raskolnikov, Afghanistan, p. 20. See the text of the Soviet-Afghan treaty in Dokumentty, III, 550-55; and Degras, Soviet Documents, I 233-37.
[xxxii] The Times, September 21, 1921.
[xxxiii] L’Asie Francaise, April 1921, pp. 173-74; Castagne, „La politique exterieure,“ pp. 1-25.
[xxxiv] U. S. Department of State, Papers, 1921, pp. 258-61: Hghes to Harding, July 18 and 21, 1921, and harding to Amanullah, July 29, 1921.
[xxxv] L’Asie Francaise, November 1921, p. 421; The Times, March 17, 1921; Denis, p. 256. According to a contemporaray Sopviet source, “Jemal Pasha gave lossons in enlightened statesmanship” to Afghan leaders, “dispelling Afghan suspicions of Moscow. “ Nikulin, “Afghan I Angora, “ Novii Vostok, 1922, No. 2, as qouted in a review of Soviet studies in Afghanistan, in CAR, IV (1956), 2, 173-74.
[xxxvi] L’Asie Francaise, November 1921, p. 421; See also Fischer, The Soviets, I, 385.
[xxxvii] See the text in Toynbee, Survey, 1925, pp. 385-87; Mears-Grinnell, pp. 643-44; The Islamicc News, May 12, 1921.
[xxxviii] See the Near East, August 18, 1921, and Echos de lÍslam , january 15, 1922. For the text of the treaty and additional provisions, see league of Nation, Treaty Series, XXXIII, 295-301.
[xxxix] The Islamic news, june 16, 1921