در آغاز آخرین دهۀ قرن بیستم(1991) پیمان نظامی وارثا که پیمانی به رهبری شوروی، در واقع روسیه در برابر پیمان نظامی ناتو برهبری امریکا بود، فروپاشید. همزمان با آن، شوروی، ابرقدرت رقیب دنیای غرب و سرمایداری متلاشی شد، کشورهای اروپای شرقی از نفوذ و سلطۀ روسیه رهایی یافتند و امپراتوری را که روس
ها برای خود به نام شووری ساخته بودند، در درون خود شکست و به شانزده کشور تقسیم شد. ناتو جای پای نفوذ و حیاط خلوت روس ها را در شرق اروپا و حتی در قلمرو شوروی سابق گرفت و این کشورها یکی پی دیگر به عضویت ناتو، پیمان نظامی جهان غرب درآمدند. تا آنکه ناتو در واقع در صدد فتح اوکراین، آخرین و بزرگترین کشور اروپای شرقی جدا شده از شوروی متوفی شد و روس ها شاید از ترس آنچه که بر سر شوروی آمد تا بر سر فدراتیف روسیه نیاید، آتش جنگ اوکراین را مشتعل ساختند تا بصورت پیشگیرانه از خود دفاع کنند.
از زمان فروپاشی شوروی و پیمان نظامی وارثا تا دو دهه و حتی بیشتر از آن تا جنگ اوکراین، امریکا و غرب و پیمان نظامی آنها ناتو، یکه تاز میدان دنیا بود. این یکه تازی در تمام ابعاد نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گستردگی داشت و اِعمال می شد. فقط این اسپ های بزکشی امریکا و ناتو بودند که در میدان بُزکشی دنیا جولان می دادند. اسپ های روسیه، چین و بسیار کشورهای دیگر که در حوزۀ آنها نبودند از پای مانده بودند و یا به اصطلاح بُزکش های وطنی مان، بُزگریز شده بودند. امریکا و ناتو در این زمان هر جای را که می خواستند، لگد مال می کردند، درهم می کوبیدند، می بستند و می کشتند. بلگراد را کوبیدند و اسلوبودان میلوشویچ رئیس جمهور یوگسلاویا را در لاهه به بند کشیدند تا آنکه در آنجا بمرد. عراق را هر چند امریکا و انگلیس به تنهایی به میدان بزکشی خود تبدیل کردند و حلقۀ دار را به گردن صدام حسین رئیس جمهورش در بغداد بستند. لیبیا را نیز میدان بزکشی خود ساختند، رئیس جمهورش قذافی را بگونۀ فضیحت باری به قتلگاه هُل دادند و جسد بیجانش را برای نمایش تحقیر بیشتر در قصاب خانه گذاشتند. در سوریه نیز نمایش مشابه می خواستند انجام دهند، اما روس ها که از شوک تحقیر دو دهه فروپاشی شوروی و انحلال پیمان وارسا اندکی بیرون آمده بودند نگذاشتند که امریکا و ناتو این نمایش را در دمشق نیز اجرا کنند و از آخرین و یگانه پایگاه نظامی شان در لاذقیۀ سوریه رانده شوند. آنها در سوریه در واقع بند(مُچ)دست غرب و ناتو را گرفتند که بس است.
افغانستان از میان میدان های بزکشی امریکا و ناتو پس از فروپاشی شوروی و نابودی پیمان وارسا یگانه میدانی بود که آنها در آغاز، توافق و همسویی جهانی را با خود داشتند، اما به زودی این توافق با یکه تازی آنها برهم خورد. بسیاری از کشورهای موافق به حمله و جنگ امریکا در افغانستان از اعضای شورای امنیت مانند روسیه و چین تا ایران و کشورهای دیگر، با گذشت سال های نخست از این حمله و جنگ، در مخالفت با امریکا قرار گرفتند و در صدد شکست و خروج امریکا شدند. برای این امر با طالبان روابط نزدیک برقرار کردند و حتی جمهوری اسلامی ایران از میان آنها این رابطه را تا کمک نظامی در جهت جنگ با امریکایی ها گسترش داد.
در حالی که یکه تازی های امریکا و غرب و سلطۀ جهانی آنها در تمام ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی پس از یک و دو دهه فروپاشی شوروی، نارضایتی و مخالفت فزاینده را در میان کشورهای مختلف جهان بوجود آورد، شکل گیری یک پیمان نظامی میان این کشورها، شبیه پیمان نظامی ناتو که جای پیمان نظامی وارسا را بگیرد، نامحتمل و غیر عملی بود. از این رو، کشورهای ناراض و مخالف هژمونی امریکا و غرب، به خصوص روسیه و چین در صدد ایجاد سازمانها و پیمان های اقتصادی و تجارتی شدند تا در برابر امریکا و غرب یک بلوک گستردۀ جهانی را برای جلوگیری از تسلط غرب بر اقتصاد جهانی و توسعۀ قدرت اقتصادی خود ایجاد کنند و اگر بتوانند آنرا بعداً به یک پیمان سیاسی و سپس نظامی در برابر غرب و ناتو تبدیل کنند. در دسترسی به این هدف، نخست سازمان همکاری شانگهای و سال های بعد بریکس شکل گرفت.
بریکس یک سازمان وسیعتر و بزرگتر از سازمان همکاری شانگهای است که هر چند فکر و طرح آن نخست به نام بریک، در سال 2001 توسط مؤسسه سرمایهگذاری گلدمن ساکس، به منظور پیشبینی وضعیت اقتصادی جهان و قدرتهای برتر آن در نیم قرن آینده مطرح گردید، اما در سال 2009 پنج کشور برازیل، روسیه، هند، چین و افریقای جنوبی سازمان اقتصادی بریکس را ایجاد کردند.
اولین جلسۀ گروه بریکس در شانزدهم جون همین سال صورت گرفت. کشورهای عضو، گفتگو و توجه خود را بر موضوعاتی نظیر روشهای بهبود وضعیت اقتصادی و اصلاح نظام مالی جهان که هدف شان کاهش سلطۀ امریکا بر نظام مالی و ایجاد روابط پولی و تجاری نزدیک با یکدیگر و ایفای نقش مؤثر و بیشتر در امور اقتصادی جهان بود، معطوف و متمرکز کردند.
بریکس از آن زمان تا حالا و به خصوص چین که بعضی ها آنرا رقیب بزرگ اقتصادی امریکا یعنی اقتصاد اول جهان می دانند و معتقد اند در آینده اقتصادش از امریکا پیشی می گیرد، قدم های مهمی برداشت. چین در سال 2015 از ایجاد دو ساختار اقتصادی در بریکس به نام های "ترتیبات ذخیره احتمالی" و "بانک توسعۀ جدید" حمایت کرد تا این دو ساختار جای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که تحت نفوذ و سلطۀ امریکا و غرب بود را، بگیرد. همچنان چین در این سال برای کاهش استفاده از دالر در اقتصاد خود و ترویج "یوان" پول خود به عنوان ارز بین المللی، "سیستم پرداخت بین بانکی فرامرزی" را ایجاد کرد تا کار "سوئیفت" را انجام دهد. (سوئیفت یا جامعه جهانی ارتباطات مالی بین بانکی، یک مؤسسه تعاونی یا غیرانتفاعی است که به بانک های عضو تعلق دارد. سوئیفت در ماه می 1973 توسط پانزده کشور اروپایی و امریکای شمالی تشکیل گردید و در حال حاضر بیش از 9700 بانک و موسسۀ مالی در 209 کشور جهان عضو سوئیفت است. با استفاده از سیستم سوئیفت انجام معاملات ارزی در سطح جهان بسیار سریعتر، مطمئنتر و کم هزینهتر قابل اجرا است. مرکز اصلی شبکهٔ سوئیفت در بلژیک/بلجیم، است و کشورهای آمریکا، هالند، بریتانیا و هانگ کانگ به عنوان مراکز پشتیبان اعضا فعالیت دارند.)
با آغاز جنگ اوکراین توسط روسیه در سال 2022، که روسیه مورد تحریم امریکا و غرب قرار گرفت و از دسترسی روسیه به دالر در معاملات اقتصادی و تجارتی اش از سوی امریکا و غرب جلوگیری شد، مسکو به طرح های چین در بریکس و به خصوص به استفاده از یوان چین به جای دالر در تجارت خود با چین که پس از جنگ افزایش یافت، تمرکز کرد و سهم یوان در بازار های مالی روسیه افزایش یافت. روسیه در واقع پس اغاز جنگ اوکراین، یوان چین را بهعنوان یکی از ارزهای اصلی خود برای ذخایر بینالمللی، تجارت با خارج و حتی ارائه برخی خدمات بانکی پذیرفت.
اما با وجود این اقداماتی که بریکس و به خصوص چین و روسیه در داخل این سازمان اقتصادی انجام داده اند، هنوز بریکس از تبدیل شدن به یک قدرت رقیب اقتصادی در مقابل امریکا و غرب یا در برابر گروه هفت( ایالات متحده امریکا، آلمان، فرانسه، بریتانیا، جاپان، ایتالیا و کانادا) بسیار فاصله دارد. هم چنان تبدیل شدن بریکس به یک قدرت متحد سیاسی و نظامی حتی در دراز مدت با ایجاد پیمان نظامی شبیه ناتو، بیشتر یک خیالپردازی و توهم است.
هر چند بریکس در نشست بسیار پر سرو صدای خود در هفتۀ پیش(23 آگست 2023)در شهر ژوهانسبورگ افریقای جنوبی با درخواست عضویت کشورهای زیادی تا چهل کشور، از جمله ایران و عربستان سعودی روبرو شد که نشان سرخوردگی جهانی از سیاست های سلطه جویانۀ امریکا و غرب در نظام اقتصادی و مالی جهان بود، اما بریکس در درون خود با ناهمگرایی های سیاسی و حتی تقابل مرزی و ارضی روبرو است که مانع تبدیل شدن آن به یک رقیب مقتدر اقتصادی در برابر امریکا و غرب می شود. بریکس برای دالر زدایی به خصوص که چین و روسیه هوای آنرا در جهت تضعیف اقتصاد امریکا در سر می پرورانند، به ایجاد پول واحد شبیه یورو نیاز دارند، که چین چیزی نیازمند همگرایی واقعی اقتصادی میان کشورهای عضو در چارچوب یک بازار مشترک اقتصادی است. بازار مشترک اقتصادی و همگرایی واقعی اقتصادی، به همگرایی سیاسی کشورهای عضو بستگی دارد، که اعضای بریکس، چه پنج عضو اصلی، و چه اعضای آینده نه تنها همگرایی سیاسی ندارند، که دارای نظام های سیاسی متفاوت و متضاد نیز هستند. روسیه عملاً در زمین اوکراین با امریکا و ناتو در جنگ است و می خواهد از بریکس در این تقابل و خصومتی که آتش آن شعله ور است، استفاده کند. چین نیز احتمال میدهد که ممکن است بر سر تایوان با امریکا بیشتر از روسیه در اوکراین وارد یک جنگ مستقیم شود، بریکس را می خواهد به یک جبهۀ ایستادگی در برابر امریکا از نظر اقتصادی و حتی از نظر سیاسی تبدیل کند. اما برازیل و هند، چنین نگاه و اراده ای در مورد بریکس ندارند. مسلماً اگر ایران و عربستان سعودی عضویت بریکس را حاصل کنند، دیدگاه همسو و واحد در برابر امریکا از درون بریکس نخواهند داشت.