نويسنده پروفيسور گريگورين
برگردان از انگليسی به فارسی دری اسد الم
اصلاحات نـظـــامــی و اقتـصـادی
امیر ارتش را کاملأ در راستای خط ترکی و آلمانی دوباره سازماندهی کرد. او همچنین کارخانه های جدیدی برای ساختن و فرآوری تجهیزات و وسایل نظامی تاسیس
نمود، از آن جمله کارخانۀ تسلیحات می باشد که به وسیلۀ شرکت کروپ (Krupp) آلمان مجهز شده بود.[i] افزون بر هواپیما های که از روسیه، آلمان و بریتانیا خريداری شده بودند، او در حدود 100 لاری و موتر کوچک از سیلان (در شمال غربی ایتالیا، مترجم) در سال 1928 خرید. هدف نهایی او ارتش مدرن با هشت لشکر بود.[ii]
همان گونه که ذکر شد، او بعضی افغان ها را به اتحاد جماهیر شوروی و آسیای مرکزی برای تعلیمات جنگی فرستاد، و تعداد دیگری توسط آموزگاران ایتالیایی تعلیم دیدند، که به این هدف به افغانستان آورده شده بودند، و یک تعداد دیگر با وجود آن به ایتالیا و فرانسه فرستاده شدند. دولت ایتالیا یک تیم مشاور و آموزگاران نظامی را بخاطر آموزش قشون نظامی افغانستان (سال 1927) به اين کشور فرستاد و آلمان نیز چند آموزگار نظامی فرستاد،[iii] نظارت و آموزش کلی ارتش افغانستان به افسران ترک اعتماد شده بود. مسئولیت اصلی به عهده یک هیئت نظامی به سرپرستی جنرال کاظم پاشاه رئیس اسبق ستاد ارتش ترکیه بود. علاوه بر آن حدود 50 افسر افغان جهت فراگیری تعلیمات بیشتر به ترکیه فرستاده شدند.[iv] قبل از آن در سالهای 1919-1921 امان الله تلاش نمود که یک عده از افسران ترکی را که به سایبریا زندانی بودند و می خواستند دوباره به کشورشان برگردند، به خدمت بگمارد.[v] افسران افغان با لباس های جدید ملبس شده بودند، که شامل کلاه قره قُل، کمربند سانبرون (کمربند پهن، معمولأ از چرم که به شکل قطری از سمت چپ کمر به بالای شانه راست کشیده می شود. مترجم) و چکمه های سواره نظام ترکی بودند.[vi]
قبایل پشتون عمیقأ از تلاش امیر برای دموکراتیزه کردن سیستم سربازگیری از طریق عمومیت بخشیدن آن دلخور بودند،[vii] و در واقعیت با هر نوع سربازگیری مخالفت نشان می دادند. بنابر این علت وهم چنین بنا برعلاقۀ شخصی امیر به ارتشی که فراتر و بالاتر از وفاداری قبایلی و فیودالی باشد، سربازگیری بیشتر از بین اقلیت های اتنیکی (قومی) صورت گرفت.[viii] دورۀ خدمت معمولأ دو سال بود.
قوی ترین عناصر اقتصاد افغانستان تجارت و کارخانه های دولتی بودند، بنابر این امان الله چند کارخانۀ جدید تاسیس نمود که مهم ترین آن ها کارخانۀ صابون و کبریت (گوگرد) می باشند و وسایل با کمیت خیلی زیاد از جاپان و آلمان وارد نمود.[ix] پیشرفت های اقتصادی واقعی در این دوره کم صورت گرفت، در گام نخست به دلیل عدم برنامۀ سیستماتیک برای توسعۀ صنعت انواع و اقسام ماشین ها سفارش داده می شدند، اما هنگامی که می رسیدند، هیچ کس نمی فهمید که از آن ها چه طور استفاده کنند: افغانستان به مقبرۀ ماشین آلات و کارخانه جات غیرقابل استفاده شده تبدیل شده بود. هیچ پروژۀ صنعتی در افغانستان در سال های 1920 به انجام نرسید و هیچ گونه دستاورد زراعتی با اهمیت در این دوره به چشم نمی خورد.[x] تا آنجا که مربوط به تجارت می شود، مالیات گمرکی ناهمگون بود و پیوسته یک مانع دست و پاگیر بزرگتر می شد، آنهم با وجود تلاشهای امان الله برای از بین بردن سوء استفاده های آشکاری که در اخاذ مالیات، مانند چهل-يک که با تحمیل یک چهلم از بار، از وزن، از قیمت خرید، از تعداد اجناس، و یا از فی دانه گرفته می شد و عامل وسوسه انگیزی و اغوای افسران گمرک می گردید. ماموران گمرک با تخمین زدن قیمت کالا ها، چیزی بیشتر از ده درصد مالیات گمرکی از اجناس وارداتی می گرفتند.[xi] عدم وزن و اندازۀ ثابت و استاندارد نیز باعث ترغیب و ترویج فساد می شد.* در سال 1925 سیستم اعشاری و متریک را امیر مروج ساخت،[xii] اما تلاش او برای کسب یک سیستم تا اندازه ای استاندارد (معیاری)، فراتر از کارخانه های دولتی نرفت، امان الله گام های چندی برای بهبود جریان تجارت و پایان دادن به فساد اداری در ادارۀ گمرک برداشت. تمام واردات به سه کته گوری تقسیم می شدند:
(1) نشرات مذهبی، اجناس جنگی و چند قلم دیگر از محصول آزاد بودند.
(2) مواد لوکس ساخت اروپا (منجمله ورق بازی، مرمر، سیگار، عکس، شکر، عسل) صد در صد محصول می شدند.
(3) مواد غیرلوکس که محصول گمرکی آن متفاوت بودند. جزء کته گوری سوم چای بود که به آن 40 درصد محصول، لباس پوشیدنی که به آن 15 درصد محصول و کته گوری «مواد مفید» مانند کفش، نفت، روغن و گاز که به آن 25 درصد محصول وضع شده بود.[xiii] (به قول یک منبع حتا تصاویر اقوام و خویشاوندان نیز محصول می شدند).[xiv] امیر «بازرگانان محترم و متمکن» را به حیث کارمندان گمرک منصوب کرد و به هر ادارۀ گمرک قبض، رسید و برگۀ گزارش وضع کرد و تقلب کردن در آن، تخلف جنایی پنداشته می شد.[xv] بهر صورت این اقدام ها به مشکل علاج یک سیستم بسیار کهنه و قدیمی بود.
هر چند کالاهای که در کارخانه های دولتی تولید می شدند، در مقابل رقابت خارجی حفاظت می شدند، اما هیچگونه حفاظتی از کارگرهای صنایع دستی بومی نمی شد. با وجود محصول گمرکی زیاد، اجناس واردۀ غربی بازهم نسبت به صنایع دستی بومی ارزان بودند و صنعتگران بومی نمی توانستند که با آنها رقابت کنند،.[xvi] نگرانی در مورد وضع بد صنعتکاران بومی در نشريات مختلف مجددا" تاکيد می شد، اما هیچ گونه اقدامی برای بهبود وضع آنان صورت نگرفت.[xvii] تنها تغییری که امان الله برای بهبود تجارت در افغانستان آورد، 5 درصد کاهش محصول بر حسب ارزش به کالاهای صادراتی و تجارت محلی ( بین مناطق) (interregional) بود.[xviii] در نبود تعرفه های گمرکی استاندارد و فقدان اطلاعات دقیق از ارزش اموال تجارتی، اکثر اقدام های دیگرش در اين رمينه غيرمفيد بود. پیشرفت بی تحرک بازرگانی افغانستان پیوسته از وضعيت غیردقیق گمرک متضرر می شد. آمار دقیق و کاملی از حجم تجارت در این دوره وجود ندارد. ارقام ذیل صرف یک تصویر کلی از تجارت آن زمان را نشان می دهــد.
تجـارت افغانستان با هـنـد [xix]
( به پوند سترلینگ)
سال |
صادرات به هـنــد |
واردات از هـنـد |
1918-1919 |
1194000 |
2020000 |
1919-1920 |
1975000 |
1607000 |
1920-1921 |
1543200 |
1328500 |
1921-1922 |
809500 |
1353700 |
1922-1923 |
1606160 |
1575240 |
1923-1924 |
943350 |
1725850 |
تجــارت با روســیـه[xx]
(به روبل)
سال |
صــادرات به روســیــه |
واردات ازروســیــه |
1923-1924 |
1314000 |
69000 |
1925-1926 |
3217000 |
2541000 |
1926-1927 |
4160000 |
3422000 |
1927-1928 |
6698000 |
6898000 |
1928-1929 |
11718000 |
11718000 |
پروژۀ پُرآب و تاب اما تیره و تار مدرنیزاسیون امان الله به مراتب بیشتر از آن سرمایه را مطالبۀ می کرد که سلطنت استطاعت آنرا داشته بوده باشد. در سال 1926 مالیات بر درآمد دولت شاهـی افغانستان در حدود 45 ملیون افغانی (2،5 ملیون پوند) تخمین زده می شود.[xxi] به همان پيمانه سيستم ارتباطات و ترانسپورت افغانستان برای سرمايه گذاران خارجی غير جالب بود.[xxii] امیر با سرمایه گزاری بزرگ خارجی بهر صورت مخالفت می کرد.[xxiii] این واقعیت همراه با عدم وجود قانون، حمایت از شرکت های خارجی و کمبود امکانات بانکی و کریدت در افغانستان، دورنمای هر گونه سرمایه گذاری را خیلی مبهم و تاریک می کرد.
شــــورش خــوســت:
نخستین واکنش سازمان یافته علیه اصلاحات امان الله، مستقیمأ علیه قانون مشاجره انگیز «نظامنامه» بود که او آنرا در سال1923 توشیح نمود.[xxiv] از جمله تلاشهــای این قانون، لیبرالیزه کردن موقعیت زنان و اجازه دادن به حکومت برای قانونی ساختن پرابلم های گوناگون خانوادگی بود که در گذشته کار ملاهای محل بود. چند ملای سنتی علیه نظامنامه ناسزا گفته و آن را مورد نکوهش قرار دادند، آن ها ادعا می کردند که این قانون مخالف تعالیم اسلامی و دستورات مقدس قرآن پاک است. ادعا های شان مورد حمایت قبابل منگل در منطقۀ خوست در سال 1924 واقع شد و به زودی به یک کتلۀ خطرناکی تبدیل شد.[xxv] در ماه مارچ جنگ های مسلحانه شروع شدند. رهبران مذهبی و قبایلی شورش مخصوصأ از آن مواد قانون که مردها را از اتوریتۀ کامل بر زن ها و دخترهای شان و اتوریتۀ که توسط سنت های مروج به آن ها داده شده بود، محروم میکرد، نگران بودند، و بیشتر از آن، آن ها از بازشدن مکتب های عمومی دخترانه خشمگین بودند.[xxvi]
شورش خوست بیشتر از نه ماه طول کشيد و تا جنوری سال 1925 ادامه پیدا کرد، و به شکل دراماتیکی ضعف ارتش افغانستان را به نمایش گذاشت. امان الله مجبور بود که به قبایل مهمند، وزیری، افریدی و هزاره ها مراجعه کند و از بین آن ها سربازگیری نموده و اعلام جهاد نماید، قبل از آن که قادر به خاموش کردن شورش باشد، شورشیان متحمل رنج زیادی شدند: در حدود 3500 خانه بمباردمان شدند و سوختند، 1575 شورشی کشته و زخمی شدند و 450 زن و طفل از سردی و گرسنگی مُردند.[xxvii] از قرار معلوم خسارات دولت نیز زیاد بوده است. مصارف شورش در حدود 5 ملیون پوند حدس زده می شود که برابر به عواید دو سالۀ دولت می شود. امیر مجبور بود که پروژه های متعددی مدرنیزاسیون را به تعویق بیندازد، و اعتبار (پرستیژ) او نیز به همان تناسب به زمین خورد.[xxviii] و هم چنین مجبور بود که بسیاری از مواد تهیۀ نظامنامه را منسوخ کند و یا تغییر بدهــد، به گونۀ مثال رفتن دختــران به مکتب تا به سن 12 محدود شد.[xxix]
از نظر روانشناسی استفاده از پیلوت ها (خلبانان) روسی و آلمانی علیه شورش حد اقل اشتباه آمیز بود. دخالت «کفار» در خصومت داخلی نه تنها منشأ یک نقطۀ ضعف بود، بلکه یک عمل خلاف دین نیز پنداشته می شد. روسها ادعا می کردند که انگلیس ها در راه اندازی شورش دست دارند و مدعی بودند که آن ها برای «واژگونی امیر لیبرال» در بین شورشیان «اسلحه و پول» توزیع می کنند.[xxx] روسها به نوبۀ خود از اهداف سلطنت افغانستان دفاع کردند، اما چیچیرین (Checherin) کمیسار روابط خارجی شوروی خود ستایی کرده و ادعا می کند که کمک نظامی شوروی نقش تعیین کننده ای در پیروزی دولت افغانستان بالای شورشیان خوست داشته است.[xxxi] انگلیس ها به نوبۀ خود ادعا می کردند که شورش بیشتر در اثر کمک های آن ها سرکوب شد، و به دوستی مجدد بین افغانستان و بریتانیا در سال 1925 به پشتیبانی شان از امان الله به مثابۀ یک ثبوت، اشاره می کنند.[xxxii]
شورش خوست بنا بر دو علت مهم بود. نخست این که ضعف ارتش افغانستان را برملا ساخت، که خیلی کم آموزش دیده بود، حقوق کمی داشت، و از نظر امکانات پزشکی خیلی فقیر بود. افزون بر آن ناخشنودی زیادی بین افسران مُسن وجود داشت، بسیاری از آنها توسط جوان ترها، مردهای آموزش دیدۀ-اروپایی جایگزین شده بودند.[xxxiii] آن ها عمیقأ از این واقعیت ناخشنود بودند که طرح های متعدد مدرنیزاسیون، آن منابع اصلی هزینۀ ارتش را فرسوده نموده، که تا سال 1916 جایگاه ویژه ای داشت. دوم در اثر عمل غیر سیاسی امیر در استفاده کردن قبایلی که عداوت دیرینه با منگل ها داشتند،[xxxiv] خصومت های داخلی- قبایل دوباره زنده شدند، افزون بر آن، وابستگی امان الله به قبایل برای فرونشاندن شورش، فقط قدرت شایان توجه آن ها را افزون تر ساخت.
سفر برون مرزی
بعد از آن که ثبات ظاهرأ دوباره برقرار شد، امان الله عازم سفری شد که مشهور به سفر برون مرزی می باشد. (واژۀ Grand Tour در اصل به معنی گردش برای بررسی است و هم چنین در انگلیس سفر بیرون مرزی اشراف زادگان انگلیسی پس از پایان تحصیلات را می گویند. من آنرا در اینجا صرف سياحت یا سفر بيرون مرزی ترجمه کرده ام. مترجم) بین دسامبر سال 1927 و ماه جولای سال 1928 ، امیر، ملکه ثریا و یک هیئت رسمی که شامل وزیر خارجه، والی ولایت کابل، رئیس «پارلمان» افغانستان و پنج کارمند مافوق رتبه، از هند و کشورهای متعدد اروپایی و شرق میانه دیدار نمودند. به قول خود امان الله، این سياحت طولانی، نخستین سفر یک شاه افغان با اين ويژگی بود، «نه یک مسافرت برای خوشگذرانی، بلکه برای پژوهش و اکتشاف اجتماعی» بود، مسافرتی که برایش اجازه خواهد داد که «به کشورم بهترین چیزها را که تمدن اروپا کشف کرده است، با خود بیاورم و به اروپایی ها نشان بدهم که افغانستان جایگاه اش را در نقشۀ جهان دارد». امان الله گفت: «من تا به حالا کوشش نموده ام که کشورم را به سطح تمدن غربی به اساس آنچه که تا کنون در کتابها خوانده ام، بالا ببرم. وقت آن رسیده است که مطالعات را به وسیلۀ دیدنی ها و تجارب شخصی ام کامل نمایم».[xxxv] امیر قلبأ باور داشت که دیدار ها در اروپا، نتيجه اش ارج گذاشتن به افغانستان خواهد بود، ارج گذاری که در نهایت برای موفقیت اقتصادی و پیشرفت کشور نقشی مثبتی بازی خواهـــد کرد.[xxxvi]
در هنــد در جایی که او از همبستگی اسلامی صحبت نمود و متقابلأ به مثابۀ شاه اسلام پنداشته می شد،[xxxvii] دیدار اش احساسات ناسیونالیستی و پان-اسلامی گسترده ای را بر انگیخت. در مصر با علاقه و شور و شوق زیادی از طرف ملک فهد و مصری ها که او را به مثابۀ «قهرمان آسیا در مبارزه اش علیه غرب» می دیدند، پذیرایی شد. در یک بیانیه در رسانه های مصر، امان الله تشریح کرد که استقلال افغانستان به دلیل آن بدست آمده است که افغان ها مصمم بودند که آزاد باشند، او به مصری ها یاد آوری کرد که افغان ها پنج بار برای دفاع از استقلال شان به استقبال جنگ رفتند، حتا قبل از آن که طرح پدر وطن در افکار شان روشن باشند.[xxxviii] در ایتالیا او از طرف شاه ویکتور ایمانوویل (Victor Emmanuel) پذیرایی شد، کسی که گلوبند انونسیاتا (Annunziata) را به گردنش آویخت. او هم چنین از طرف پاپ نیز سکۀ طلایی گولدن سپور (Golden Spur به شکل سکۀ طلایی می باشد که مذهبیان مسیحی آنرا به گردن شان آویران می کنند. مترجم) به حیث تحفه گرفت. شاه ایتالیا مهمان شاهــانه اش را با خود به جا های متعدد مورد علاقه اش، منجمله مکتب سواره نظام و یک قرارگاه ارتش برد. هیئت شاهانه هم چنین در یک نمایش هــوایی به کامپینو (Campino) شرکت کردند.[xxxix]
امیر در فرانسه و آلمان تعظیم و تکریم مشابه شد. اقامت او در فرانسه شامل پذیرایی رسمی از طرف رئیس جمهور دومیرگو (Doumergue) بود، نامبرده او را با خود در یک گردش به ورسای (Versailles)، هوتل دس انواليد (Hotel des Invalides)، پانتيون (Pantheon)، لوور (Louvre) و ساينت-کویر (Saint-Cyr) برد. در بیانیۀ رسمی اش در فرانسه، امیر اظهار داشت که تلاش برای مطالبۀ زندگی مدرن و رسیدن به پیشرفت و ترقی افغانستان را با فرانسه نزدیک تر کرده است و به ویژه از کار هئیت باستان شناسی فرانسه در «بازسازی گذشتۀ ملی افغانها» تقدیر نمود و بر امیدواری اش تأکید ورزید که فرانسه همان تلاش ها و همکاری های بی غرضانه اش را در حوزۀ اقتصادی گسترش دهــد.[xl] در برلین در جایی که به افتخار ملاقات او یک روز مکتب ها تعطیل شد، امیر از طرف رئیس جمهور هیندینبورگ (Hindenburg) پذیرایی شد و از طرف دانشگاه برلین دوکتورای افتخاری دریافت نمود.[xli]
امیر در سفرش به انگلیس نیز با یخن مخصوص یا کالر آف رويل ويکتورين (Collar of Royal Victorian) از طرف شاه جورج (King Georg) آزین شد. و در پورتسموت (Portsmouth) و سوت آمپتون (Southamopton) او از ناوگان انگلیس و از يک زیر دریایی بازدید نمود و یک پرواز بر آسمان لندن کرد. او همچنین از منچستر (Manchestee) و ليورپول (Liverpol) دیدن نمود. در اکسفورد (Oxford) جایزۀ افتخاری دوکتورای قانون مدنی را دریافت نمود وعضو افتخاری انجمن جغرافیای شاهــی (Royal Geographical Society) گردید. در یک سخنرانی در اکسفورد، او از شیفتگی بسیار زیادش به علم و دانش و به آن هایی که در راه هدف شریف علم ساینس مشغول اند، صحبت نمود و بر این باوراش تأکید ورزید که تلاش برای ارتقاءعلم و دانش در افغانستان نتیجۀ دلخواه را بدست می دهـــد.[xlii] روزنامۀ تایمز ملاقات امان الله را با ملاقات پتر کبیر روسیه مقایسه نمود، معاون رئیس دانشگاه آکسفورد از خورشید و مهتاب دوم در مورد امان الله و ملکه ثریا صحبت نمود، که از شرق آمده اند که این پادشاهی دور افتاده در غرب را فروزان کنند.[xliii]
ایستگاه بعدی این سفر اتحاد جماهیر شوروی بود، امیر بنابر یک تشخیص خـــردمندانه سه روز در وارساو (Warsaw) در بین راه ماند، تا بزرگداشت ماه می ختم شود، تا از یک طرف مزاحم میزبانش نشود (به مثابۀ نمایندۀ قدرت کهن) و از جانب دیگر از انگلیسها دلجویی کرده باشد.[xliv] در مسکو او از طرف کالنين (Kalinin)، چيچيرين (Checherin)، وروشيلوف (Voroshilov)، لوناچارسکی (Lunacharsky) و سایر رهبران شوروی استقبال شد. او همچنین از لینینگراد، اوکراین و سريميا (Crimea) دیدار نمود. بعضی ها این دیدار او را مأیوس کننده ارزيابی می کنند،[xlv] اما افراد دیگری استدلال می کنند که این سفر تأثیرات عمیقی بر او داشته است. به قول فیشر (Fischer) امیر در روسیه «غربی را که در شرق بود، دید – کمال مطلوب برای افغانستان... صنعتی کردن، هنر، ورزش، قدرت نظامی و انستیتوت لینن همه برایش نشان داده شد.»[xlvi]
سياحت بیرون مرزی امان الله، یک پیروزی شخصی بود: او معلومات دست اول از تمدن مدرن را بدست آورد و به ده ها قرارداد مهم و غیر مهم را امضا نمود که جایگاه افغانستان را در جامعۀ جهانی مطمئن ساخت. فقط میل شدید او برای به رسمیت شناختن افغانستان، می تواند که شوق امضای قرار داد استرداد مجُرم و قرارداد های تشریفاتی دوستانه با فینلند، سویس، بوليوی، لتوانی، لیبریا و لهستان را شرح دهــد.[xlvii] او هم چنین بعضی موفقیت های در تحریک علایق آلمان، ایتالیا و فرانسه در پیشرفت اقتصادی افغانستان و موقعیت استراتیژیک آن به مثابۀ پنجره ای به سوی هند، داشت.[xlviii] در جریان مسافرتش، او لوازم جنگی خریداری نمود و از خدمات تخنیکی متعدد، ایتالیا، آلمان و فرانسه بهره مند شده. او هم چنین بخشش های سخاوتمندانه ای از کشورهای میزبان دریافت نمود: 13 هــواپیما، 2 تراکتور و یک موتررولزرویس (Rolls Royce).[xlix]
اوج سياحت بيرون مرزی امان الله در هنگام برگشت به طرف کشور بود، هنگامی که در جریان دیدارش از ترکیۀ سکولار و ایران غرب گرا، او شاهــد قدم های بود که مصطفی کمال و رضا شاه برای مدرنیزه کردن کشور شان در مقابل مخالفت سنت گرایان برداشته بودند. بعد از رسیدن اش به شهر قسطنطنیه (استانبول کنونی، مترجم) به تاریخ 19 ماه می سال 1928 او روابط دوستانه با ترکیه برقرار نمود که در آن از ترکیه به مثابۀ برادر بزرگ و رهبر یاد می کند. در جواب آن اتاترک از او به حیث افغان شجاع، روح استقلال تمجید نمود و متذکر شد که ترک ها و افغان ها هدف مشترک دارند و می توانند که خود را وارثین يک ملت بزرگ بدانند. او اظهار داشت که، امان الله فقط رهبری بود که افغانستان بدان نیاز داشت.[l]
دومین بـــرنـامــــۀ اصلاحات امـان الله:
امان الله به ماه جولای سال 1928 به پایتختش توسط موتر رولزرویس اش برگشت، از بسیاری جهات او یک آدم تغییر یافته بود. سفر اروپا و دیدارش از ترکیه و ایران در او یک حس بدگمانی و تقریبأ شکست خوردگی را تهیج کرده بود، او حالا عظمت موضوع مدرنیزه کردن افغانستان را فهمیده بود، به قول رولند ویلد (Roland Wild) یکی از گزارشگران نشریه دیلی میل (Daily Mail) کسی که امان الله را در جریان سفرش به اروپا همرایی کرده بود، «او با ویروس غرب چنان سخت مبتلا شد که حس تناسب اش را از دست داد.»[li] امیر تحت تأثیر روش های کارا و گاهگاهی دیکتاتورانۀ مصطفی کمال و رضا شاه که کشورهای شان را به سوی سدۀ بیستم می کشاندند، مُصمم تر شد که وسعت رفورم هایش را گسترش بدهد و آن ها را به سرعت بيشتر به راه بیندازد، و اگر لازم باشد، گام های مدرنیزاسیون در سلطنت اش را نیز به همان شتاب به پيش ببرد.
بعد از بازگشت به کابل امان الله در همه جا با صدای بلند به مردم عوام در مورد پیشرفت نطق می کرد و به واپسگرایان و سنتگرایان حمله می نمود که می خواهند افغانستان را در پرده ای از جهالت بپوشانند. یک مرتبه در کابل او خطاب به ملت افغانستان یک درخواست عاطفی نمود که بخشی از آن چنین خوانده می شود: مردم عزیز من، من به مشکل می توانم که حد و اندازۀ صمیمیت ام را به کشور و شما تأکید کنم. هدف از مسافرت من به اروپا این بود که راز پیشرفت با شکوه اروپا را بدانم، یکی ازایده هایم این بود که وسایل درخور و مناسب را برای پیشرفت مان آماده کنم. من قلبأ آرزو می کنم که در هر زمینه ای پیشرفت آنی و بلادرنگ کشور مقدس ام را ببینم، این سهم من بود که مسیر پیشرفت را نشان دهم و تدابیری را برای ارتقای وضعيت عمومی–اخلاقی، ذهنی، اجتماعی، اقتصادی ... ترتیب و برنامه ریزی کنم.
مطمئن ترین راه برای پیشرفت این است که هر تلاشی را به خرج دهیم تا پسرها و دخترهای ما به اساس علم استاندارد مدرن با سواد شوند، من مجبورم که بگویم، بزرگترین راز پیشرفت کشور ما در به دور انداختن افکار و سنت های کهنه و فرسوده نهفته است و همان طوری که در ضرب المثل مشهوری میگویند: «با زمان باید حرکت کرد» مطمئن باشید، این کار نسل ماست که این کشور را به تمام معنا دوباره اعمار کند. در حقیقت صعود و یا افول کشور ما تا حدودی زیادی وابسته به نسل جدید ما است و این وظیفۀ شماست که فرزندان خود را با علم جدید آموزش دهید. من از شما خواهش می کنم که برایم قول صادقانه و رسمی بدهید که شما از آموزش و پرورش در تمام ساحات افغانستان پشتیبانی جدی نمایید. ما باید ]به کشور های دیگر[ نشان بدهیم که دیگر مردم جاهل نیستیم و ما مصمم می باشیم که به پای خود بایستیم، بدون آنکه به دیگران تکیه کنیم.[lii]
در ماه اگست به زودی بعد از برگشت، امان الله، لویه جرگه را فراخواند و درحدود یک هزار آدم متشخص را از تمام اطراف حکومت شاهی اش جمع نمود، که گزارش سفرش را بشنوند. به جریان پنج روز، او جریان سفر و تأثیر و احساسش را از اروپا شرح داد، و با تب و تاب خاصی از تلاش های ترکیه، ایران و مصر برای مدرنیزه کردن جامعه شان صحبت نمود.[liii] قرار گزارش، او این گزارش پر شور و شوق اش را با در آغوش گرفتن یک سرباز، یک کارمند دولت، یک فرد غیرنظامی و یک شاگرد مکتب به پايان رساند، تا به اين شکل تلويحا" قدرت های را نشان بدهد که او تصمیم دارد با آنها افغانستان جدید را بسازد.[liv]
مهم ترین بخش گزارش امان الله مربوط می شد به پیشنهادها و برنامه های او در مورد دگرگونی (ترانسفورماسیون) اقتصادی-اجتماعی بلادرنگ افغانستان.[lv] او پیشنهاد نمود که تغییرات یا اصلاحات بنیادی در قانون اساسی سال 1923 باید صورت گیرد، تغییراتی که حکومت در آن کاملا" انتخابی باشد، بنا بر این شاهی تحت قیادت وراثتی خانوادۀ امیر بایستی حفظ شود. این اصلاحات قانونی، انحلال شورای دولتی (Council of State) و دو مجلس مشورتی (consulative chamber) را که در کل ازعلایق زمینداران بزرگ (فیودالها) و قبایل مقتدر مخصوصا" درانی ها نمایندگی می کردند، مدنظر داشت. جایگزین این دو نهاد می بایست که یک کابینه به شمول نخست وزیر، و یک پارلمان با قدرت محدود مقننه شود. در نهاد جدید یکصد و پنجاه نفر وکیل برای یک دورۀ سه ساله از طریق انتخابات مستقیم انتخاب می شدند. هشت ماه در سال باید نشست صورت می گرفت، و حد نصاب هشتاد و یک نفر وکیل بود. تحت مادۀ پیش بینی شده ای جدید، شهروندان زیر بیست و یک سال، کارمندان دولت، پرسونل نظامی و شهروندانی که تابعیت کشور را حاصل کرده بودند، استثنا بودند، نمی توانستند وکیل شوند. صاحب رأی فقط مردان دارای سن بیست و بالا تر از آن بودند، مجرمینی که بالاتر از سه سال قید را گذشتانده بودند، و بیسوادان مستثنا بودند (بیسوادی تعریف نشده بود.)[lvi]
امان الله نیز يک سلسله تغيرات در ارتش را پيشنهاد نمود. برای تشکیل یک ارتش قوی و آموزش دیده با يک ترکیب واقعی ملی، او مطالبه نمود که خدمت سربازی اجباری شود، سن افراد واجد شرایط به هفده سال تقلیل داده شود و دورۀ خدمت از دو سال به سه سال بالا برود.[lvii] او گزارش داد که 53000 میل تفنگ از فرانسه خریده است، پايه استدلالش برای اصلاحات نظامی، دفاع ملی بود که وظیفۀ مقدس هر افغان می باشد. برپایۀ همان استدلال ها او وضع مالیات جدید، مخصوصأ برای خریداری 50000 میل تفنگ و در حدود پنج ملیون مرمی را مطالبه نمود.[lviii] بصورت عموم مالیات جدید برای همه مردهای بالاتر از سن پانزده از سه تا پنج روپیه و برای کارمندان دولت یک ماه معاش آنها وضع شده بود.
در حوزۀ اقتصادی توصیۀ امیر در قدم نخست ارتباطات بود، او نصب ایستگاه تلگراف در میمنه و کندز را در زمان نه چندان دور مطالبه نمود. برای زمان حاضر او برتصمیم اش مبنی بر اعمار بلادرنگ راه آهن به همکاری شرکت های فرانسه و آلمان، تأکید ورزید.[lix] در حوزۀ آموزش و پرورش او بر اعمار کتابخانه های عمومی و پیاده کردن تحصیل مجانی و اجباری برای پسران و دختران بین سنین شش تا یازده را حتمی دانست، و هدف رسما" اعلام شده اش، تحصیل مجانی در سراسر کشور بود.[lx] در جملۀ سایر اصلاحاتش، پیشنهاد جلوگیری اصراف در دیزاین یونیفورم های رسمی، هم در ارتش و هم در دفاتر دولتی و تمام دیکوراسیون و مدال های نظامی به استثنای مدال استقلال بود. او همچنین يک سلسله تدابیر اداری را برای تحت کنترول درآوردن رشوه خواری در بین مستخدمین دولت اتخاذ نمود.
لویه جرگه تمام پیشنهادهای اصلاحی امیر را قبول نمود، حتا آن برنامه های را که هدف شان کوتاه سازی و انقطاع صلاحیت های خان ها و سران قبایل بودند. لویه جرگه همچنین با بی میلی اصلاحات نظامی را به شمول تقاضای مالیات جدید قبول نمود. اما آن ها در مقابل اصلاحات اجتماعی امير مخالفت نشان دادند. به گونۀ مثال آنها پیشنهاد تعين سن قانونی ازدواج که امیر آنرا برای دختران سن هجده و برای پسران سن بیست سالگی پیشنهاد کرده بود، را رد کردند. آنها همچنین پیشنهاد آموزش و پرورش غربی برای دختران افغان، چه در داخل افغانستان و يا در خارج از آن باشد، را به شدت رد کردند.[lxi]
مخالفت با اصلاحات اجتماعی به زودی از جانب مناطق متعددی آغاز گردید. امیر سه حکم صادر نمود که باعث غوغای عمومی شد: او به چند همسری حمله نمود، عملی کردن آنرا برای مستخدمین دولت ممنوع و غیر قانونی اعلام کرد، او اعلام نمود که خانم ها در به دور انداختن بُرقع سنتی آزاد می باشند، و فرمان صادر نمود که تمام افغان های باشنده و ملاقات کننده در کابل باید لباس غربی بپوشند.[lxii] این اقدام ها که هر بخشی از جامعۀ افغانستان را متأثر می ساخت، باعث نارضایتی عمومی شد و نقاطی مشترکی را برای اتحاد اپوزیسیون (مخالفان) که به وسیلۀ دستگاه دینی و بعضی سران قبایل رهبری می شد، فراهم نمود.
امــان الله و دســتگاه مـذهـبی
ملاهــا به مثابۀ یک قشــر از همـــان آغاز از امان الله دور بودند. از همان سال 1919 آنها با بسیاری از اقدام های امان الله که اکثر آن ها برای برابری قانونی و اجتماعی زنان بودند، مخالفت نشان دادند. تلاش های امان الله برای قانونی ساختن حق تحصیل، آموزش و پرورش و داشتن حق روی لچی در ملای عام برای زنان، به ویژه برای عناصر مذهبی ناخوش آیند بود. حتا این آرزوی امیر که حق کوتاه کردن موی برای خانم ها را به منظور آرایش آنها تضمین نماید، با سنت افغانها در تصادم واقع شد: قطع کردن موی زن صرف نشانۀ بی آبرویی است.[lxiii] برای بسیاری از ملاها، اندرزهای امیر و بعضی اوقات دستورات اش برای مردهای افغان که لباس اروپایی را به تن کنند، مساوی به کفرگویی بود. (این مسئله مخصوصأ در مورد کلاه های اروپایی صدق می کرد) و آنها بویژه از عامل جبر در اين مورد رنجه می شدند. افزون بر آن، امان الله چندین قدم برداشت که مستقیمأ به خود ملاها برخورد میکرد. به گونۀ مثال او به آنها حق تحصیل در مکتب ارتودوکسی (بنیادگرا) دیوبند در هند را نمی داد، او همچنین تضمین کارهای مهم و یا کمک مالی را به ملاهای مشخصی از آسیای میانه که به حيث بنیادگرايان سر سخت و جدی مشهور بودند، قطع کرد.[lxiv] او هم چنین به عمل پدرش در مورد کنترول کردن وقف ادامه داد و حتا بعضی کمک های مالی را تخفیف داد.[lxv]
تلاش های امان الله برای محدود کردن اقتدار قانونی ملاها بالای آموزش و پرورش و محروم کردن آن ها از کنترول آن، جرقه های در مسیر حریق بود.[lxvi] دستگاه مذهبی دیگر به آرامی حاضر نبود که به مسجد بزرگ کابل برای دعا و نماز در خدمت مردم افغانستان و اسلام بروند، هنگامی که امیر می خواست از این مناسبت استفاده نموده وعلیه سوء استفاده ها و پيشداوری های که به نام دین صورت می گیرد، صحبت نماید.[lxvii] نام و شهرت امير در سایر نقاط جهان اسلام به مثابۀ قهرمان اسلام و همبستگی مسلمانان نه تنها کار زیادی برای نرم کردن مخالفت های ملاها در درون کشور اش برايش از پیش نبرد، بلکه کاملأ برعکس پیمان دوستی و قرارداد با ترکیه و فارس، کشورهای که مشوق سکولاريسم و سیاست های مدرنیستی بودند و از پان اسلاميسم به مثابه هدف سیاسی دوری گزیدند، فقط موقفش را ضعیف نمود. افزون بر این ها، با شکست شورش باسمه چی، ضعف جنبش خلافت و به تعقیب آن عادی کردن روابط افغانستان با اتحاد شوروی، آسیای مرکزی شوروی و انگلیس، حیثیت او به مثابۀ پان اسلامیست نظامی شدیدأ ضربه خورده بود. سرنگونی سلطنت و خلافت در ترکيه و جايگزينی آن به یک ترکیۀ جمهوری خواه، سکولاریست و مدرن، کرکتر پیمان ترکیه-افغان با حذف جنبه و عنصر پان-اسلامی آن که بخشی از جذابیت برای بسیاری از افغان را تغییر داد. از منظر پیوند نزدیک امان الله با ترکیه و استفادۀ از آن به مثابۀ مُدل برای مدرنیزاسیون قلمرو خودش، از میان رفتن خلافت به مثابۀ یک شوک بسیار کلان بود. نخبگان حاکم افغانستان تلاش های شجاعانه ای برای دلجویی کردن سنتگرایان و عناصر پان-اسلامی به خرج دادند تا پیمان و همکاری بین ترکیه و افغانستان را حفظ نمايند و بار اصلی مسئولیت را از شانۀ امیر کم نمايند. این در تلاش های که در لویه جرگه سال 1924 شد، کاملأ هویدا بود. در آن نشست وزیر معارف افغانستان سخنرانی دراز و آتشینی را علیه دولت ترکیه به خاطر برانداختن خلافت ایراد نمود، اما قطعنامۀ که این جرگه صادر نمود، که احتمالا" توسط محمود طرزی تدوین شده بود، کاملا" نرم و ملایم بود. در آن به سادگی تذکر رفته بود که اگر یک کنفرانس اسلامی دایر شود و بر سر مسئله بحث کند، افغانستان در آن اشتراک می ورزد. و «افراد کاردان امپراتوری» (امپراتوری عثمانی؟) می بایست که بالای این پرسش غور نمایند که آيا خلیفه برای وسعت و انکشاف اسلام «مطلقأ لازمی» بود یا خیر؟. در یک مصاحبه طرزی تشریح می دهد که جدا از صدور این قطعنامه، چرا ادارۀ امان الله رد نمود که مرکز فعالیت های جنبش خلافت شود:
«امیر ما قبل از همه یک سرباز و یک افغان وطنپرست است. او تمام دانش و فعالیت هایش را در راه خدمت به کشور قرار داده است. من فکر نکنم که او به وسیلۀ عملکردهای آن رهبران روحانی اغوا شود که باعث مزاحمت برای او در انجام مسئولیتش به مثابۀ سلطان حاکم می شوند. و دیگر این که اهل تشیع، هرگز حاضر تخواهند شد که اقتدار مذهبی اهــل تسنن را قبول نمایند؟... نه، امیر خود را به این مسئله مصروف نمی کند که در آن هم او و هم کشور بسیار چيزها را از دست بدهند و در مقابل هیچ چيزی بدست نياورد.»
در همان مصاحبه طرزی یکبار دیگر تاکید ورزید که توجه اصلی افغانستان به مسایل داخلی اش است: «با داشتن یک افغانستان آزاد، از ته دل می خواهيم که در دنیا یک جایگاه با افتخار پیدا نماییم، بنا بر این عجله خواهد بود، اگر با بسياری از ملت های متمدن روابط برقرار نماییم و یا کمکی را که بدان به منظور پیشرفت در جادۀ ترقی نيازمنديم به زودی قبول نمايیم.» او ادامه داد، زمانی هم بود که مذاهب مردم را علیه یکدیگر بر می انگیختند، این زمان گذشته است. مطمئنا" ما افتخار می کنیم که مسلمان هستیم و ما به هیچ دخالتی علیه نیکنامی و سربلندی اسلام اجازه نخواهیم داد. اما امروز ما نیکنامی را در خطر نمی بینیم. با اطمینان بر آن، ... ما کوشش های خود را به یک هدف جدید استقامت میدهیم، ما دوست داریم که زنده باشیم، قدرت مند باشیم و افغانستان را یک کشور مدرن بسازیم. ما چه وحشتناک عقب افتاده ایم، ما این را می دانیم و می خواهیم که زمان از دست رفته را جبران کنیم»[lxviii]
* برای جزییات وزن ها و اندازه های متفاوتی که در کشور در سدۀ 19 و 20 استفاده می شد به ضمیمۀ (ب) مراجعه شود.
[i] James, p. 191.
[ii] 1Wild, p. 99; MacMunn, From Darius to Amanullah, p. 318. The estimated total strength of the Afghan army in 1920 was 98000, includeding 18000 cavalrymen. There were also some 396 guns. In 1928, the strength of the regulary army was set at 26000. See Statesman´s Yearbook: p. 657, and 1928, p. 644.
[iii] Caspani and Cagnacci, p. 135; Pernot, L´inquitude de l´Orient, p. 41.
[iv] L´Asie Francaise, September-October 1928, p. 322, and January 1929, p. 18; Terjiman-i-Haqiat (Istanbul), June 18, 1922; MacMunn, From Darius to Amanullah, p. 99.
[v] Iybar, p. 99.
[vi] L. Thomas, Khyber Pass, p. 111.
[vii] I. A, Shah, Tragedy of Amanullah, pp. 183-84.
[viii] MacMunn, From Darius to Amanullah, p. 330.
[ix] Furon, L, Afghanistan, pp. 89, 91.
[x] Rhein and Ghaussy, p. 21.
[xi] I. A, Shah, Tragedy of Amanullah, p. 162. On Afghan tarifs, see also The Times, May 25, 1922; and Abdul Ghani, p. 285.
[xii] Bogdanov, „The Metric System in Afghanistan,“ The Visva-BharatiQuarterly, July 1928, and „Afghan Weights,“ pp. 419-35.
[xiii] I. A, Shah, Tragedy of Amanullah, pp. 162-63; Katrak, p. 36.
[xiv] Trinkler, pp. 51-52.
[xv] I. A, Shah, Tragedy of Amanullah, pp. 163-70, especially pp. 164-69, which include the Amir`s decree on customs reforms.
[xvi] Wild, pp. 51-52.
[xvii] Fouchet, pp. 105-8.
[xviii] I. A, Shah, Tragedy of Amanullah, p. 163.
[xix] See Statesman`s Yearbook: 1921, p. 664; 1923, p. 685; 1925, p. 657. In 1925 the goverment of India`s statistical department ceased to publish the figures on foreign trade over the land frontier.
[xx] See Violet Conolly, Soviet Economic Policy in the East, London, 1933, pp. 82-83; Ekonomicheskaiia Zhizn, February 21, 1925; Izvestia, January 8, 1928.
[xxi] MacMunn, From darius to Amanullah, p. 312. Statesman`s yearbook: 1927, p. 641, estimated the total revenues of Afghanistan in 1927 to be 50 million Afghan rupees.
[xxii] Joseph Potocki, p. 114.
[xxiii] See an interview with Mahmud Tarzi in Izvestia, October 18, 1924; See also I. A, Shah, Afghanistan, p. 238.
[xxiv] For a French analysis of the code, see Bouvat, „Notes,“ pp. 26-54.
[xxv] See Amani-Afghan, 5th year, No. 1, p. 6, for a speech Amanullah made on the origin of khost rebellion . See also the Tarzi interview cited in note 167 above.
[xxvi] P. Sykes, Afghanistan, II, 298, and „ The Present Position,“ p. 155. See also A. W. Tarzi, p. 173.
[xxvii] L. Thomas, Kheyber Pass, pp. 238-39.
[xxviii] P. Sykes, Afghanistan, II, 298-99; Mohammed Ali, The Mohammedzai Period, p. 161.
[xxix] Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 205.
[xxx] Izvestia, April 20, 1924. The Afghans, too, maintain that the
[xxxi] Izvestia, March 6, 1925.
[xxxii] Rushbrook Williams, India: 1924-25, p. 12.
[xxxiii] P. Sykes, Afghanistan, II, 298; Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 206.
[xxxiv] MacMunn, From Darius to Amanullah, p. 175.
[xxxv] For these statements, which were made tzo the Afghan leaders, see „Les debuts du voyage,“ p. 53; Tenebre, p. 556; Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 207; N.N. Ghosh, p. 177; 567-69.
[xxxvi] Wild, p. 94.
[xxxvii] Muslim Outlook (Lahore), July 24, 1928; Indian National Herald, December 6, 1928.
[xxxviii] Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 208; „ Les debuts du voyage,“ p. 54; p. Sykes, „The Present Position,“ p. 155.
[xxxix] For an account of Amanullah`s stay in Italy, see Tailardat,“ „ Vogage du Roi Amanullah,“ p. 67; Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 208; P. Sykes, Afghanistan, II, 304; Wild, p. 102.
[xl] Tailardat, „Voyage du Roi Amanullah,“ p. 68. See also Le Temps (Paris), January 27, 1928.
[xli] L`Asie Francaise, March 1928, pp. 134-35; Wild, p. 103.
[xlii] Tenebre, p. 558. Fischer write (Lenin, p. 539):
[xliii] .« امان الله خود را پتر کبير آسیای مرکزی خیال میکرد... اما او انسان سست عنصری جلوتر از زمانش بود.» اما این سخنان فیشر در مورد امان الله واقعا" بی انصافی است، زیرا این امان الله نبود که خود را با پتر کبير مقایسه میکرد، بلکه اين دیگران منجمله فیشر خودش بود، که موازات بین دیدار امان الله از انگلیس و پترکبیر می کشید.
Tenebre, p. 558. Fisher writes (Lenin, p. 539)
[xliv] Tailardat, „Fin du Voyage,“ pp. 320-21.
[xlv] P. Sykes, Afghanistan, II, 307; Daily Telegraph, May 8, 1928; Daily Mail , May 12, 1928.
[xlvi] Fischer, The soviets, II, 790. For accounts of the Amir`s stay in the Soviet Union, see Izvestia, May 5, 1928; Daily News, May 4, 1928; The Times, May 7, 1928.
[xlvii] MacMunn, From Darius to Amanullah, p. 328; Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 211. He also concluded treaties of friendship with Persia (for the next, see Oriente Moderno, March 1928, pp. 154-56); Turkey (for the next see ibid, July 1928, pp. 283-85) ; and Egypt (for the next see La Bourse Egypttienne, June 8, 1928).
[xlviii] On German and Italian commercial activity in Afghanistan before Amanullah`s fall, see Pernot, Lìnquietude lÒrient, pp. 40-41.
[xlix] Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 209; P. Sykes, Afghanistan, p. 209; P. Sykes, Afghanistan, II, 307-8.
[l] Tailardat, „ Fin du voyage,“ p. 322.
[li] Wild, p. 99.
[lii] Jackson Fleming, „The Troubles of an Afghan King,“ Asia, May 1929, pp. 406-7.
[liii] Amani-Afghan, August 30 through September 2, 1928.
[liv] P. Sykes, Afghanistan, II, 310.
[lv] Pravda (September 4, 1928) and the Times (September 7 and 12, 1928) are the only major foreign sources that give full treatment to the Amir`s 1928 proposals.
[lvi] Pravda, September 4, 1928; L`Asie Francaise, December 1928, p. 450.
[lvii] P. Sykes,Afghanistan, II, 311; Pravda, September 4, 1928.
[lviii] P. Sykes,Afghanistan, II, 311; L`Asie Francaise, December 1928, p. 450; Pravda, September 4, 1928
[lix] Pravda, September 4, 1928.
[lx] L`Asie Francaise, December 1928, p. 449; P. Sykes,Afghanistan, II, 311.
[lxi] The Times September 7, 1928, P. Sykes,Afghanistan, II, 231n, 311.
[lxii] P. Sykes,Afghanistan, II, 311 and „The Present Position,“ p. 156; The Times September 14, 1928; Daily Telegraph, September 26, 1928. See also Fraser-Tyler, Afghanistan, p. 212; I. A. Shah, Tragedy of Amanullah, p. 194; Ahmad and Abdul al-Aziz, p. 67; and Rhein and Ghaussy, p. ..`
[lxiii] I. A. Shah, Tragedy of Amanullah, p. 172.
[lxiv] ,“ Afghan Independence day,“ p. 500; MacMunn, From Darius to Amanullah, p. 324.
[lxv] I. A. Shah, Tragedy of Amanullah, p. 172.
[lxvi] Mohammed Ali, Progressive Afghanistan, pp. 13-14; The Times, September 7, 1928.
[lxvii] Tailardat, Revolte afghane,“ p. 17.
[lxviii] Pernot, L`inquietude de l`Orient, pp. 32f.