(پيوسته به گذشته)
نتيجه جنگ تحميلی نابرابر با صافی های کنر
خاندان حاکم (آل يحيی) در يک جنگ تحميلی نابرابر عليه صافی ها واقوام ديگر کُنر از تمام امکانات موجود بشمول مدرنترين سلاح بشمول قوای هوايی استفاده نمود.
به اساس خاطرات جنرال ميراحمد خان مولايی و گزارش های محرمانۀ سفارت انگليس در کابل، اسلحۀ قيام کنندگان درين جنگ عبارت از چوب، تبر، خنجر، شمشير، و تفنگ های اکثراَ دهن پر و ساخت «تيراه» بود. درين رابطه فرقه مشر ميراحمد خان در بيانيۀ به قوای تحت قومانده اش در «چوکی» ياد آور ميشود که «...دشمن جاهل که آن هم برادر شماست ...بايک اسلحۀ بسيار ناقص و بدون کدام تشکيلات مرتب قد علم کرده اند. در حالی که شما [به] فضل خداوند با اسلحۀ عصری و تعليمات عالی مجهز هستيد و تمام ملت [منظور لشکر های يله جاری فرستاده شده توسط سردار داؤد خان] از شما پشتيبانی می کند و مانند داؤد خان يک قوماندان داريد، چگونه معنويات خود را می بازيد؟». (خاطرات جنرال ميراحمد خان مولايی، جلد دوم، صفحه ۴۹۰)
قوای نظامی دولت درين جنگ از توپ، ماشيندار، بمب های دستی، بمب های هوائی، تانک، طياره، وسايل موتوری ترانسپورتی، حيوانات بارکش توپچی، تليفون، مخابره، روشنی انداز ها، تفنگچه های روشنی انداز و وسايل تبليغاتی چون راديو ومطبوعات سرکاری استفاده مينمود.
مقدار اسلحه و مهمات استعمال شده در جنگ
اينکه به چه مقدار اسلحه و جبه خانه عليه مردم کُنر استعمال شد، اسناد مؤثقی در دست نيست ، اما آنچه ميدانيم اينست که تنها در سه هفتۀ ماه سنبلۀ ۱۳۲۴ حدود پنجصد (۵۰۰) لاری اسلحه و جبه خانه به قوماندان مفرزه در کُنر ارسال شده است . درين رابطه به چند مورد ذيل ازخاطرات قوماندان مفرزه جنگ مراجعه ميکنيم :
۳۱ اسد ۱۳۲۴: «امر رسيد به تعداد شصت موتر به جلال آباد فرستاده شود که اسلحه و جبه خانه فرستاده شود. به جواب مذکور نوشتم که فردا موتر ها فرستاده می شود، مطلع باشيد». (خاطرات جنرال ميراحمد خان مولايی، جلد دوم، صفحه ۵۰۶)
۱۸ سنبله : «سردار صاحب امر داده بودند موتر ها را با کندک عبدالشکور خان و عبدالله خان غندمشر به جلال آباد بفرستيد که يک تعداد قوه و جبه خانه و اعاشه فرستاده شود. به کنک مذکور امر داده شد که صدوچند عراده موتر و جاله وان ها فرستاده شوند.». (همانجا، ص ۵۲۶)
۲۴ سنبله : «ساعت ۴ طياره به فضای شنکری پيدا شد و قريه جات را زير بمبارد گرفت و هم از طرف سردار صاحب امر رسيد که سيصد موتر اعاشه و جبه خانه لوای دوم فرقه ی اول و لوای دوم فرقه ی دوم فرستاده شد. موتر هائيکه به چوکی تخليه ميشود، فوری واپس فرستاده شود».
طوری که قبلاَ ديده شد، اين اسلحه از طرف انگليس ها (حکومت هند بريتانوی) و احتمالاَ اتحاد جماهير شوروی هم به دسترس خاندان حاکم قرار گرفته بود.
استفاده از قوای هوائی
در دوران جنگ صافی ها از قوای هوائی نه تنها برای ترسد و کشف، حمايت از قطار های ارسال جبه خانه و اعاشه، ارسال پيام ها و مکاتيب و حمايت از قوای محاصره استفاده ميشد، بلکه برای بمباران و تخريب خانه ها و کشتن مخالفين و مناطق صافی ها استفادۀ وسيع صورت ميگرفت . در ذيل به چند نمونۀ آن توجه کنيد:
۷ ماه اسد ۱۳۲۴: «...[بعد از ناکامی حمله بر ديوه گل و تباهی لوا] برای قوای هوائی هدايت دادند که الی نماز شام به اطراف چوکی گردش و معلومات نموده و حمله های دسته جمعی صافی ها را تحت کُنترول بگيرند». (خاطرات جنرال ميراحمد خان مولايی، جلد دوم، صفحه ۴۸۹)
۱۵ سنبله: «...توپچی هم اول تپه های مذکور را تحت آتش گرفته و چهار فروند طياره داخل فضای کُنر گرديد. اول تپۀ حکم آباد و بعد تپۀ تنر و حکومتی را، که مرکز اشرار بود، تحت بمباری گرفتند...طياره ها نفر ها و حيوانات شانرا تحت آتش ماشيندار و بعضی بمب ها گرفتند. محاربه وقتاَ فوقتاَبه شکست اشرار پيش ميرفت. مخصوصاَ مردم مهمند و صافی داخل کُنر، همه عيال و اطفال خود را و مال هايشان را به طرف کوه ها ميبردند. بمبارد طياره از ساعت ۴ الی ۸ به شدت دوام داشت.». (همانجا، صفحه ۵۲۰)
تلفات سنگين ناشی از جنگ صافی ها
از تمام تلفات انسانی جنگ صافی های کُنر ارقام درستی در دست نيست مخصوصاَ از تلفات سنگين قوای نظامی درگير جنگ وآنعده از باشندگانی که در جنگ درگير نبوده اما توسط بمباردمان هوائی و فير های توپ و ماشيندار ازبين رفته اند. در خاطرات جنرال ميراحمد خان چند بار به تلفات جنگ اشاراتی شده است که عمدتاَ مربوط به کسانيست که در جنگ روبروی با قوای نظامی کشته و زخمی شده اند. طور مثال :
۷ ماه اسد ۱۳۲۴: «در وقت نان شفر رسيد که تلفات کندک را نشان ميداد. سردار صاحب [محمد داؤد خان] زمين و زمان را دشنام می داد. حاضر نشد که بالای ميز نان بيايد. کسی بالای ميز نان نرفت». (همانجا، صفحه ۴۸۸)
۱۷ ماه اسد: «... راپور ۶۰ نفر کشته و ۲۱۶ نفر مجروح بود».
۲۰ ماه اسد : «...يک ضربۀ شديد به اشرار زده شد که اکثر مرده های خود را گذاشته و پنج نفر را دستگير کرديم». (همانجا، صفحه ۴۹۵)
۲۱ ماه اسد: «سه فروند طياره، رفتار قطعه را حمايه ميکرد و حين رسيدن قطعه به «کوټکی» طيارات ذريعۀ فير ماشيندار و انداختن بمب اشرار را متاثر ساخته...از اشرار ده نفر کشته شده بود». (همانجا، صفحه ۴۹۸)
۲۲ ماه اسد : «بواسطۀ روشنی انداز ها، اراضی روشن ساخته شد. اشرار تحت آتش شديد ماشيندار ها و سلاح دستی قرار گرفت. تلفات اشرار خيلی سنگين بود. اکثر مرده هايشان باقی مانده فرار کردند. .. زن های سرسفيد همه گريه می کردند. يکی ميگفت : پسر من کشته شده، و ديگری ميگفت شوهر من و هم چنان از اقربای خود يادآور شده، خواهش کردند مرده هايشان برايشان داده شود...اين دومين حملۀ ناکام صافی ها بود که ۲۳ مردۀ شان به ميدان باقی مانده بود. قرار معلومات نود (۹۰) نفر تلفات داده بودند، يکصد و چند نفر هم زخمی شده بود». (همانجا، صفحات ۴۹۹ - ۵۰۰)
۲۸ ماه اسد: «محاربۀ خونين بين شينواری و صافی جريان پيدا کرد. بلاخره چند نفر از شينواری ها کشته و مجروح شدند که تعداد مجروحين بيست نفر بود». (همانجا، صفحه ۵۰۵)
اول سنبله: «شب گذشته يک تعداد اشرار بالای سرکانی حمله نموده تا صبح بره ای [؟] دوام داشت . در نتيجه دو نفر اشخاص ملکی سرکانی شهيد، يک نفر زن و سه نفر مرد مجروح و يک نفر عسکر هم شهيد شد. اما تلفات اشرار زياد بود». (همانجا، صفحه ۵۰۸)
۱۶ سنبله : «۱) لوا ديروز بعد از يک محاربۀ شديد تپۀ «تنر» و قلعۀ حکومتی را اشغال کردند و کندک هم از قشله خارج شده متحداَ اشرار را شکست فاحش داديم که تا حال مرده هايشان به ميدان مانده. ۲) تلفات [قوای حکومت] روز گذشته ...شهدا بيست نفر و مجروحين سی نفر است.». (همانجا، صفحه ۵۲۳)
۱۷ سنبله: مرده هايی که به ميدان مانده بود هفتادوپنج نفر بودند. قرار خبر های واقعی درين جنگ يکصدوبيست نفر مهمند ها و شنکری [شونکړۍ] و صافی ها داخل کُنر، مقتول و چهل نفر مجروح شده بود.». (همانجا، صفحه ۵۲۵)
۲۵ سنبله : «حينی که موتر ها از چغه سرای حرکت کردند، طياره که هميشه قطار رفتار موتر ها را حمايه ميکرد، ساعت ۶ راپور داد که موتر ها به کودگی [کوټکی] معطل و محافظين با اشرار داخل محاربه است. تولی دوم شکاری فوراَ ذريعه موتر ها به کودگی سوق داده شد. ساعت ۱۰ موتر هارسيدند. دو نفر منصبدار و چهار نفر عسکر کشته شده بودند. از اشرار ده نفر کشته و هفت نفرشان اسير با خود آورده بودند.». (همانجا، صفحه ۵۲۹)
۲۵ سنبله: «...راپور که از شنکری رسيد بمباردمان ديروز و امروز مؤثر واقع شد. چنانچه چندين خانه خراب و چند نفر هم تلف شده، تعداد تلفات معلوم نيست». (همانجا، صفحه ۵۳۰)
۲۹ سنبله : «راپور ذيل به قوماندانی عمومی در جلال آباد داده شد:
1. نفری خوگيانی شکست کرده به قريه کلمانی رسيدند. امين الله خان کندکمشر را جل زده، شهيد شد. برعلاوه تلفات ضابط غلام سخی و دادمحمد با يک ميل ماشيندار مفقودالاثر است .
2. تلفات زير به قوای ما چه در قوای ملی و چه به عسکری رسيده:
a. تولی اول شکاری مربوط به احمد شاه خان، مجروح يکنفر.
b. تولی دو، شهيديک نفر، امين الله خان کندکمشر.
3. مجروح افراد ۴ نفر، ضابط ۳ نفر، ...
4. ۹ نفر افراد را جل زده شهيد شدند.
5. از کندک مستقل لوای دو فرقه دو، شهيد يک نفر.
6. ...برای اشرار هم تلفات به روز گذشته زياد رسيده، زيرا زياد مرده هايشان به ميدان مانده که برده نتوانسته اند. تعداد صحيح تلفات تاکنون به دست نيامده و ازين که شب گذشته به حمله مبادرت نتوانسته اند معلوم ميشود تلفات زياد ديده اند.». (همانجا، صفحه ۵۳۳)
7. ۳۱ سنبله: «ساعت ۱۰ است، به داخل درۀ ديوه گل تا فريد بابا، قطعۀ عسکری بعضی خانه ها را حريق کرده و هم توسط هاوان قريه جات داخل دره را می کوبند.». (همانجا، صفحات ۵۳۶ - ۵۳۷)
8. ۳ ميزان ۱۳۲۴ : «بلوک هاوان قريه جات «امروی» و «اندرلچک» را تحت آتش گرفته و آتش توپچی نيز به قريه جات مذکور به صورت پراگنده توجيه شده، طوری که لازم است به قريه جات مذکور تاثير نمی تواند. ذريعۀ آئينۀ برقی [وسيلۀ ارتباطی که با انعکاس نور علامت داده ميشود] امر دادم که توپچی ديگر آتش نکند. در همين وقت طياره ها از طرف باډيل به درۀ ديوه گل داخل شدند. قريۀ «اسپيدار» و «چلس» را تحت بمباردمان گرفتند. ذريعۀ دوربين ملاحظه کرديم، نفری و مال و مواشی از قريه جات مذکور خارج شده، بطرف کوه ها فرار ميکردند.». (همانجا، صفحه ۵۴۱)
داکتر يوری تيخانف، محقق روسی، به استناد اسناد آرشيف آلمان و اتحاد جماهير شوروی دربارۀ تلفات قوای دولتی مينويسد که دولتی روشن است برای جنگ با چنین ائتلاف نیرومند قبایل مرزی آماده نبودند. کوهنشینان در دسته های کوچک سرکوبگران را به محاصره کشانده و به آنان تلفات سنگینی وارد می آوردند. در آغاز، نیروهای شبه نظامیان را که داود خان از جمع باشندگان بومی گرد آورده بود، درهم کوبیدند. پس از این، شورشیان به یگان های منظم ارتشی پرداختند. در نبردها با رزمندگان صافی، سپاهیان دولتی بیش از چهار هزار نفر تلفات دادند و آغاز به عقب نشینی نمودند که سر انجام به گریز همگانی انجامید. شورشیان « غنایم» جنگی فراوانی به دست آوردند. آن ها با در دست داشتن جنگ افزارهای لازم به شمول تیربارها و توپخانه شهرهای کُنر ، اسمار، و چغه سرای را و همه روستاهایی را که در شمال آن ها واقع شده بود، گرفتند. تهدید افتادن جلال آباد به دست دسته های پشتون پدید آمده بود». (نبرد افغانی استالین (سیاست قدرت های بزرگ بر سر افغانستان، و قبایل پشتون)، ترجمه عزيز آريانفر )
تيرباران نظاميان گريزی توسط داؤد خان
تيخانف علاوه ميکند که «برای جلوگیری از تهاجم جنگجویان قبایل مرزی، حکومت افغانستان ناگزیر بود تدبیرهای فوق العاده یی روی دست بگیرد. به کارزار جنگ شش تیپ (لوا) از سپاهیان دولتی همه هواپیماهای نیروی هوایی توپخانه و نفربرهای زرهی گسیل شدند. داود خان با مشت آهنین در میان یگان های در حال عقب نشینی نظم و انتظام را احیا کرد. او شماری از افسرانی را که زیر تاثیر هرج و مرج پا به گریز گذاشته بودند، به دست خود تیرباران کرد». (همانجا)
ناکامی و عقب نشینی حکومت خاندانی و قبول خواسته های صافی ها
يوری تيخانف مينويسد که «رویدادهای توفنده سال های ۱۹۴۴ - ۱۹۴۵ پیامدهای چشمگیری برای سرنوشت آینده افغانستان داشتند. مقاومت سرسختانه پشتون های جنوبی و مشرقی در برابر مشی تاراجگرانه هاشم خان، ظاهرشاه را وادار گردانید سنگین ترین مالیات ها را لغو نموده و خودسری های شرکت های بزرگ تجاری را [که همه به گونه یی مربوط خاندان شاهی بودند- مترجم] محدود گرداند، چیزی که با منافع همه باشندگان افغانستان همخوانی داشت». (همانجا)
تيخانف می افزايد که «زمستان فرا می رسید و پیشبرد اقدامات رزمی در کوهستان ها دشوار می گردید. هم برای شورشیان و هم برای سپاهیان دولتی. در اواخر اکتبر ۱۹۴۵ داود خان توانست بر صافی ها یک رشته شکست های جدی وارد بیاورد، مگر نتوانست مقاومت آنان را در هم بشکند. در این اوضاع، حکومت افغانستان ناگزیر گردید همه خواست های پشتون های مشرقی را برآورده سازد. حکومت هاشم خان دست به یک عقب نشینی هایی در برابر قبایل مرزی زد و خرید اجباری خوار بار از سوی دولت از روستاییان را لغو نمود و به همه شورشیان عفو عمومی اعلام گردید».
«داود خان با درک بیهودگی پیگرد چندین ده هزار کوهنشین مسلح تصمیم گرفت در صفوف شورشیان درز بیفگند و با نیرنگ و حیله سران آن ها را اسیر بگیرد. برای این مقصد او با سلطان محمد خان وارد مذاکره شد و به او وعده بخشایش کامل را برای همه شورشیان سپرد. با توجه به آن که شورش دیگر سرکوب گردیده بود، رهبر صافی ها تعهد سپرد رزمندگان خویش را رام نماید تا سلاح های خویش را بر زمین بگذارند.
رویدادهای آتیه نشان دادند که رهبری افغانستان که با تجربه تلخ آبدیده شده بود، به گونه جدی این تعهدات را رعایت نمود و با این کار ثبات دیر رس در جنوبی و مشرقی را تامین نمود. شورش سال های ۱۹۴۴ - ۱۹۴۵ آزمون بس جدی یی برای افغانستان گردید». . (همانجا)
خاندان حاکم بلاخره مجبور شد تا رهبران قيام صافی ها به شمول سليمۍ، شاهسوار و سلطان محمد خان را زندانی نکند، اما بزودی يکبار ديگر اختناق سراسری آغاز گردید و (۴۵۰) تن از خانواده های این قبایل را به عنوان گروگان به پایتخت فرستاده و سپس به ولايات مختلف تبعيد نمودند.
(پايان )