کناره گيری هاشم خان و تغير پاليسی حکومت خاندانی
اثرات و تلفات سنگين انسانی و مالی ناشی از جنگ های تحميلی بر اقوام ځدران (جدران) سمت جنوبی و صافی های کُنر در سمت مشرقی، ناکامی و شکست پاليسی
های حکومت خاندانی از يکسو، و از سوی ديگر تغيرات جهانی ناشی از ختم جنگ جهانی دوم و از جمله ظهور ایالات متحده امریکا به عنوان یک ابر قدرت تازه و جانشین امپراتوری کهن بریتانیا و با شعارهای فريبندۀ ديموکراسی و آزادی، خاندان حاکم را مجبور ساخت تا برای بقای سلطۀ خود دست به يک سلسله تغيرات و اصلاحاتی بزند. مهمترين اين تغيرات کناره گيری سردار هاشم خان و تغير در کابينۀ وقت بود که سردار شاه محمود خان بحيث صدراعظم جديد، سردار محمد داؤد خان بحيث وزير حربيه، سردار غلام فاروق خان بحيث وزير داخله، سرداراحمد شاه خان بحيث وزیر دربار، سرداراسدالله سراج بحيث معاون دوم صدارت و سردار شیراحمدخان بحيث وزیر دولت مقرر شدند. اعضای ديگر کابينه نيز بگونۀ غیر مستقیم منسوب و متعلق به خاندان حاکم بودند.
نظريات مختلف در بارۀ علت انتقال صدارت به شاه محمود خان
خبر استعفای هاشم خان از کرسی صدارت شام روز ۹ ماه می ۱۹۴۶ از طريق راديوکابل اعلان شد. علت استعفا خرابی صحت وانمود شده و برادرش شاه محمود خان وزير حربيه بجايش تعين شد. درمورد استعفای هاشم خان ازمقام صدارت رژيم خاندانی نظريات مختلف و دلايل مستقيم و غير مستقيم و متضادی وجود دارند:
1. مجبور شدن هاشم خان به استعفا توسط شاه
طرفداران اين نظر تحميل فشار بر هاشم خان، ميگويند که چون ظاهر شاه خودش را برای دولتمداری مستقلانه آماده ساخته بود و در وجود خود نیروی اداره کشور را یافته بود، و همچنان يک پادشاه مترقی بود، لذا هاشم خان را از عهده صدارت برطرف نموده عوض آن شاه محمود خان را به صفت صدراعظم انتخاب نمود. شاه محمود خان شخص نرم مجاز و مترقی بود که در آزادی مطبوعات کوششهای نمود.
گويا «محمد ظاهرشاه…نمیخواست بیشترازآن درتحت انقیاد عم خود(هاشم خان) باقی بماند، پس دستورصادرمیکند تا نیروهای نظامی درمیانۀ یکی از شبها، کاخ صدارت را محاصره کنند وسپس افسرمؤظف، استعفای از قبل نوشته شده را ازسوی شاه غرض امضا برای هاشم خان می سپارد. هاشم خان که ازخواب بیدارساخته شده بود، وقتی نامه را با عجله میخواند، به افسرموظف برخورد احترامکارانه میکند و به این ترتیب، فردای آن، استعفای صدراعظم خودکامه ازورای رادیو کابل رسماٌ به نشر میرسد». (ک پيکار پامير – استبداد سردار محمد هاشم خان و پيامد های آن در افغانستان، ص ۲۳۸).
ولی به نظر داکترمحمد حیدراستاد پوهنتون کابل « ... چنین یک تصمیم قاطع و فیصله کن، چندان به خصلت و روحیات ظاهرشاه مطابقت نداشت. ظاهرشاه دراساس یک انسان فاقد تصمیم و جرأت بود و چنین یک اقدام علیه شخصی که او را سالیان درازتوبیخ و تحقیر کرده بود و روحاٌ او را مفلوج ساخته بود، نا ممکن به نظر میخورد. گمانم که محمد هاشم خان شخصا به اثرصواب دید اعضای فامیلِ برسرِ اقتدار و فشارحکومت امریکا مجبور به استعفا شده باشد و دراماتیزه ساختن اوضاع ازین لحاظ شاید تجویز شده بود تا مردم، آنرا جدی تلقی نمایند و تغییرات را اصیل و واقعی بپندارند». (داکتر محمد حیدر- افغانستان در قرن بیست - موانع تاریخی در راه استقرار دولت قانون درين کشور ، صفحه ۱۹۸).
شادروان محمد ابراهیم عطایی در رابطه با نوشتن استعفای هاشم خان به قلم آقای عبدالرحمن پژواک به حوالۀ کتاب «د افغانستان دوهم اساسي قانون ته يوه کتنه» از قول داکتر بورگی مینویسد که « ... روزی شاغلی عبدالرحمن پژواک درپشاور درمورد استعفای محمد هاشم خان طی یک صحبت گفت :" من (پژواک) در وزارت خارجه کار میکردم، برایم گفته شد ظهر نزدصدراعظم بروم ومن هم رفتم. صدراعظم برایم گفت که از طرف من یک استعفا نامه نوشته کن! من به تعجب پرسیدم:" صدراعظم صاحب شما استعفا میدهید؟" گفت: بلی، من اکنون ریش سفید شده ام و باید جوانان کارکنند. من چیزی نوشتم که همان نوشتۀ من شب ازطریق رادیو نشر شد.». (محمد ابراهیم عطایی - د افغانستان پر معاصر تاريخ يوه لنډه کتنه، ۲۳۹ مخ).
سيد قاسم رشتيا نيز تائيد ميکند که «در سالهای اخير حکومت سردار محمد هاشم خان، آقای پژواک بيشتر مورد توجه و التفات شان قرار گرفته بود، چنانچه مضمون استعفای خود را هم توسط آقای پژواک ترتيب داده بودند». (سيد قاسم رشتيا- خاطرات سياسی، ص ۴۸).
2. استعفای هاشم خان به علت مريضی اش
در سالهای اخير جنگ جهانی و فشار های روانی ناشی از قيام های سمت جنوبی و مشرقی، صحت صدراعظم هاشم خان رو به خرابی رفته و توانمندی او در رهنمايی خانوادۀ يحيی خيل و حکومت خاندانی دچارانحطاط شده بود. به گفتۀ سيد قاسم رشتيا «بعد از حمله قلبی که برای سردار محمدهاشم خان پيش شد، ايشان نظر به توصيه داکتران، قسمت عمده امور جاريه را به سردار محمد نعيم خان معاون صدارت تفويض نموده، و صرف يگان کار بسيار مهم و بالا بينی عمومی را خود شان اجرا ميکردند… ». (همانجا).
برويت اسناد محرمانۀ سفارت انگلستان در کابل، که فعلا از محرميت برآمده، تشويش و ترس حکومت خاندانی و انگليس ها از ناحيۀ خرابی صحت هر دو کاکای شاه (هاشم خان و شاه محمود خان) و اثرات ناگوار آن بر آينده و بقای رژيم خاندانی از اواخر سال ۱۹۴۳ موجود بود. در يک مکتوب ميخوانيم که « خانواده سلطنتی در طول هفته درگیر مشکلات خصوصی خود بوده اند و در نتیجه حکومت برای رسيدگی به امور غير داخلی وقت کمی داشته است. بیماری کنونی صدراعظم و وضعیت نامطمئن صحی وزیر حربيه شک عاملی برای نگرانی اعضای خانواده سلطنتی است.
دو کاکای شاه، محمد هاشم خان و شامحمودخان، از زمان روی کار آمدن پادشاه فقید نادرشاه در سال ۱۹۳۰ کرسی های صدارت و وزارت حربيه را بر عهده داشته اند و در ۱۳ سال گذشته، حکومت و کشور را در دوره های بسيار دشوار هدایت کرده اند. جایگزینی هر یک از آنها در حال حاضر دشوار خواهد بود…در صورتی که سلامتی دو برادر بزرگش برای همیشه مختل شود، احضار شاولی خان، سفيرافغانستان در ویشی [فرانسه]امکان پذیر است، اما به دلایل خانوادگی (همسرش خواهر امان الله پادشاه سابق است) ممکن است او به جای بازگشت به کابل اقامت در خارج از کشور را ترجیح دهد.
حضور حداقل دو تن از کاکاهای شاه در اینجا در کابل ارزش بزرگی در حفظ ثبات حکومت یحیی خیل دارد. این کاکا ها نه تنها می توانند خواسته ها و برنامه های جوانان افغان را برای اصلاحات اداری در داخل کشور مهار کنند، بلکه می توانند خورداری وطرز برخوردحکومت افغانستان را نسبت به دو همسایه مهم بریتانیا و روسیه حفظ کنند». (مکتوب محرمانه سفارت انگلستان از کابل، ۲۷ نومبر سال ۱۹۴۳ ميلادی)
3. تلاش و آمادگی برای کسب عضويت در سازمان ملل متحد
پشتيبانان اين نظر به اين باور اند که حکومت افغانستان میخواست عضویت سازمان ملل را بدست آورد، ویکی ازشرایط پذیرش عضویت کشورها دراین سازمان جهانی جديدالتاسيس، اعمال سیاستهای نرمتر و رعایت حقوق بشر اتباع مملکت بود، پس هاشم خان که مدت هفده سال تمام، کلیه موازین حقوق بشر را عملاٌ زیرپا گذاشته بود، ملل متحدنمیتوانست به اساس اصول نامه اش درخواست افغانستان را بپذیرد، بنابراين خاندان حاکم مجبوربه تعويض مهُره گردید.
به نظر میرمحمد صدیق فرهنگ"«...برداشت عمومی خانواده ی شاهی راجع به تحولی که در نتیجۀ جنگ جهانی دوم دراوضاع جهان رُخ داده بود و منشور سازمان ملل متحد با صحبت ازاعلامیه ی جهانی حقوق بشر ممثل آن به شمار میرفت، اعضای خانواده ی شاهی که مانند اکثراشخاص دیگر، این ادعا ها را، خصوصاً درقسمت حقوق افراد جدی میگرفتند، فکرمیکردند که بهتراست پیش از پیش طرز اداره ی کشور را با قبول یک پیمانه ی محدود دموکراسی باآن همنوا ساخته و به این صورت از فشاری که ممکن است در آینده برایشان وارد گردد، جلوگیری کنند. ازآنجا که محمد هاشم خان سمبول استبداد وسختگیری شناخته شده بود، چنین مصلحت دیدند که پروگرام توسط شخصی آغاز شود که بتواند در برخورد با حوادث و اشخاص، نرمش بیشتر ارائه کند و این شخص از نظر خصوصیات اخلاقی اش، شاه محمود خان بود.» (خاطرات میرمحمد صدیق فرهنگ، صفحات ۱۷۳-۱۷۴).
4. دوستی افغانستان با امريکا
بنظر شادروان داکترسید هاشم صاعد «... دوستی با امپریالیزم امریکا بعد از جنگ جهانی دوم، محتاج به یک مقدار لیبرالیزم نمایشی بود تا اختناق و استبداد دورۀ محمد هاشم را جبران نماید. بدین لحاظ محمد هاشم درماه می ۱۹۴۶ خانه نشین شد و شاه محمود بحیث صدراعظم افغانستان انتصاب گردید.». (سید هاشم صاعد - درنگی بر برخی دریافتها ورویدادهای افغانستان در قرن بیستم، صفحه ۹۷).
5. شکست پاليسی های حکومت خاندانی و نياز به خاموش ساختن خشم ملت
يوری تيخانف، شرق شناس روسی به استناد اسناد آرشيف شوروی در بارۀ ناکامی و شکست پاليسی های حکومت خاندانی [در رابطه با قيام های اقوام ځدران و صافی] مينويسد که « دردمندانه تا به امروز داده ها در باره زیانی که به اقتصاد این کشور جنگ ها میان سپاهیان دولتی و قبایل پشتون [اقوام ځدران و صافی] رساند، به چاپ نرسیده است. با این هم، با اطمیان می توان گمان زد که برای عملیات های سرکوبگرانه در برابر زمرک خان و صافی ها بخش بزرگی از درآمدهای دولتی افغانستان در این سال ها به مصرف رسیده بود. گناهکار اصلی لرزه هایی که کشور را تکان داد، هاشم خان بود. بیش از دوازده سال این سیاستمدار- گرداننده خودکامه حکومت افغانستان بود. هاشم خان عموی شاه و ریش سپید خاندان شاهی، در عمل دولت را رهبری می کرد و ظاهر شاه ناگزیر بود با این کار بسازد. مگر در افغانستان هیچ کسی نمی توانست بر سر قدرت بماند هرگاه مورد انزجار و تنفر قبایل پشتون قرار می گرفت . در ماه اپریل ۱۹۴۶ هاشم خان ناگزیر گردید کناره گیری نماید».
تيخانف می افزايد که «وزیر دربار در پیوند با این موضوع، به باکولین– سفیر شوروی چنین گفت : هاشم خان با رژیم دیکتاتوری خود همه مردم افغانستان را آزرده و خشمگین ساخته بود. به خصوص قبایل کوچی را که تقریبا همه روزه در برابر دولت تفنگ بر می داشتند. سپس وزیر دربار افزود که شاه محمود خان که در میان قبایل کوچی افغان از احترام و محبوبیت برخوردار است، رئیس آینده حکومت خواهد بود» . (تيخانف، نبرد افغانی استالین -سیاست قدرت های بزرگ بر سر افغانستان، و قبایل پشتون، ص ۳۶۰، ترجمه عزيز آريانفر).
(ادامه دارد)