(پيوسته به گذشته)
انتقال صدارت تصميم و مصلحت شورای خاندانی به حکم سياست و جبر حوادث
هنوز جنگ جهانی دوم و جنگ های داخلی در سمت های جنوبی و مشرقی کشور ادامه داشت که رژيم خاندانی درک نمود ديگر نميتواند به شکل سابق به فرمانروايی
اش ادامه دهد. لذا تصميم گرفت تا برای بقای حاکميت خود طرحهای جديدی بريزد. شادروان غبار درين رابطه مينويسد که «از آنجمله طرحی بود که اگر دولت انگليس به تخليه هندوستان مجبور شود، و خاندان حکمران در خلای سياست خارجی و داخلی يکه و تنها بماند، چگونه بقای خودش را تامين کند، خصوصا که از عکس العمل مردم ناراض افغانستان در مقابل اعمال هفده سالۀ خوددر هراس بود.اين طرح جديد بر مبنای تعديل سياست يکجانبۀ خارجی و قبول سياست سازش و نرمش داخلی با انکشاف نيم بند امور اجتماعی و اقتصادی مملکت قرار داست. اما خانوادۀ حکمران و مشاورين خارجی او برای تبديل استراتيژی سابق، تاکتيک تدريجی را پيشبينی کرده بودند تا از شتابزدگی دولت، مردم به مجبوريت سلطنت دراين تحول پی نبرند و اصلاحات تازه را محض عطايای اختياری و ترحم خانواده سلطنت بدانند.
پس برای تأمين اين منظور پيش از آنکه محمد هاشم خان را از صحنه برانند، برای پر کردن خلائی که از غيبت او در اداره و سياست داخلی کشور بشکل ناگهانی پيش آمدنی بود، ظاهر شاه را از انزوای سياسی و اداری بر آورده، بحيث مرکز قدرت دولت با تظاهرات و تبليغات بسياری در صدر حکومت نشاندند، و حتی بصورت يک قوه فعال مايشاء [ خود مختار و لگام گسیخته] بمردم نشان دادند تا جائيکه استعفای محمد هاشم خان از صدارت افغانستان (سال ۱۹۴۶) فقط بقوت و ارادۀ شخصی شاه و علرغم آرزوی محمد هاشم خان بمردم وانمودند. همچنين تعين شاه محمود خان را بصدارت، و روش جديد نرم و گرم او را در ادره حکومت، ناشی از ارادۀ شخص شاه معرفی کردند. البته شاه محمود خان نيز ماسکی از "عطوفت و محبت" نسبت به مردم افغانستان بر چهره کشيده و ديگر آن سلاخ قديم، کشتار های دسته جمعی را فراموش کرده بود!». (مير غلام محمد- جلد دوم افغانستان در مسير تاريخ، تغير اوضاع وحکومت برزخ، صفحات ۲۱۰-۲۱۱)
به گفتۀ ابراهيم عطايی «سردار محمد هاشم خان ۱۸ سال با جبين ترش و شلاق حکومت نموده بود، بعد از جنگ، دموکراسی شعار روز گرديد و محمد هاشم خان بحيث يک شخصيت هوشيار ميدانست که ديگر بقای سياسی او خارج از ضرورت است، موصوف نميتوانست که خود را با شعار روز عيار بسازد.
موضوع در شورای خانوادۀ شاهی مطرح شد و در آنجا محمد هاشم خان خود اعتراف نمود [ وقبول کرد] که ديگر زندگی اداری و سياسی او بپايان رسيده است و کرکتر برادر کوچک خود سردار شاه محمود خان را با عصر جديد مناسب يافتند و اين نظر را همه تائيد کردند.» (ابراهيم عطايی، نگاهی مختصر به تاريخ معاصر افغانستان، ترجمه جميل الرحمن کامگار، ص ۳۲۱).
آوازه های سرچوک ماه ها قبل از استعفای صدراعظم هاشم خان
درمکاتيب محرمانۀ سفارت انگلستان که ماه ها قبل از استعفای هاشم خان از کابل فرستاده شده است به شايعات استعفای وی اشاره شده است. اين مکاتيب درستی گفته های شادروان غبار را تائيد ميکند. دريکی ازين اسنادآمده است که « گزارش های مربوط به استعفای قریب الوقوع صدراعظم به دلایل بیماری همچنان دریافت می شود، اما هیچ اطلاعیه یا بیانیۀ رسمی ارائه نشده است. اعتقاد بر این است که صدراعظم مردی خسته و بیمار است که می خواهد تعطیلات طولانی را بگذراند. گفته میشود که او همچنین احساس میکند که اعضای جوانتر خانواده سلطنتی با سیاست محتاطانه آهسته رفتن او موافق نیستند و برخی از وزرای کابینه از مداخله او در کار و اداره عادی خود ناراحت هستند. گزارش ها و شایعات مربوط به استعفای صدراعظم موضوع حدس و گمان محافل دیپلماتیک و افکار عمومی کابل بوده است.» در صفحۀ دوم همين مکتوب تحت عنوان شايعات تغيرات در کابينه و تعينات دپلوماتيک به مکتوب قبلی شماره (۵۰) سال ۱۹۴۵ اشاره شده است که « افراد مختلف در تماس نزدیک با خانواده سلطنتی بر این باورند که والاحضرت محمد هاشم خان قرار است طی چند هفتۀ آینده استعفای خود را از صدرات عظمی به دلیل بیماريش اعلام کند. اگرچه برخی از آنهاگواهی داده اند که ممکن است این اعلان به دلیل انکشافات در پاریس یا ترکیه یا به دلیل ضرورت رسیدگی به بحران مواد غذایی در کابل به تعویق بیفتد. در صورت اعلام استعفای صدراعظم ، تغییرات زیر در کابینه ها و انتصابات دیپلماتیک پیش بینی می شود…». (اسناد آرشيف انگلستان، مکتوب شماره يک ۵ جنوری سال ۱۹۴۶ آتشه نظامی سفارت انگلستان در کابل).
درينجا قابل يادآوری ميدانم که پخش شايعات (آوازه های سر چوک) توسط رژيم خاندانی برای دانستن محبوبيت اقدامات بعدی يکی از تاکتيک های شناخته شدۀ بود که در اسناد آرشيف انگلستان نمونه های زيادی از آن ثبت شده است. مثلا مقامات سفارت انگلستان در کابل در يک مکتوب محرمانه به آن اشاره نموده و تاکيد ميکند که « بايد فراموش نکرد که گردش اين نوع شايعات بصورت عمدی برای دانستن همدردی از جناح های مختلف در بار پخش شده و از نتايج آن به نفع خانواده بصورت کلی استفاده شده است ». (آرشيف انگلستان، راپور شماره ۱۹ محرمانه سفارت انگلستان در کابل، ۱۵ می ۱۹۴۳) .
هاشم خان چهار ماه قبل از استعفايش به سفير انگلستان در کابل اطلاع داده بود
به رويت اسناد موجود در آرشيف انکلستان، هاشم خان صدراعظم حد اقل در اوسط ماه جنوری موضوع استعفايش را با سفير انگلستان در کابل طرح کرده بود. « صدراعظم [هاشم خان] به تاريخ (۱۴) جنوری به سفير اطلاع داد که استعفای خود را به دليل [يا بهانۀ ] بيماری اش به پادشاه ظاهر شاه تقدیم کرده است و قصد دارد درخزان امسال از لندن بازديد نموده و نزد برادرزاده اش محمد نعیم خان بماند. وی [سردار نعيم خان] تا آن زمان بحيث سفير افغانستان انتصاب و کارش را در لندن آغاز خواهد کرد. اگرچه استعفای قریب الوقوع وی موضوع بحث و گفتگوی محافل دیپلماتیک و مردم کابل است تا اکنون هیچ اعلامیه رسمی در مورد استعفای صدراعظم از طرف دولت افغانستان نشر نشده است. انتظار می رود که وزیر حربيه، شاه محمود خان تا زمان بازگشت شاه ولی خان از پاریس، از امور صدارت سرپرستی کند. اما اين به هيچ عنوان معنی قبولی مقام صدارت توسط شاه ولی خان را ندارد، چون اين کار مستلزم اقامت دائمی او در کابل خواهد بود [وخانمش، خواهر غازی امان الله خان، با آن موافقت نداشت] .». (اسناد آرشيف انگلستان، مکتوب شماره (۳) مؤرخ ۱۹ جنوری سال ۱۹۴۶ آتشه نظامی سفارت انگلستان در کابل).
ترتيبات انتقال صدارت به شاه محمود خان و نارضايتی سردار داؤد خان
قرار گزارشات بعدی موضوع انتقال صدارت در ماه های فبروری و مارچ نيز تحت بحث جدی قرار داشته است. در انتقال صدارت از هاشم خان نه تنها مريضی يک بهانه و علت اصلی نبوده بلکه طوريکه در سند فوق الذکر ديده شد، نخست شاه ولی خان بحيث صدراعظم آيندۀ حکومت خاندانی در نظر بوده است. در يک سند ديگر آرشيف انگلستان نا رضايتی سردار داؤد خان ازينکه در انتقال صدارت به شاه محمود خان وزارت حربيه به وی نه، بلکه به اسدالله خان سراج (خواهرزادۀ نادرشاه) داده خواهد شد، به ملاحظه ميرسد.
«انتظار می رودشاه محمود خان ظرف چند روز آینده از هند به افغانستان بازگردد. اودر حال حاضر در کشمير است. انتظار ميرود جنرال اسدالله خان سرپرست [فعلی] وزارت حربيه بعد از آنکه شاه محمود خان صدراعظم شود، نيز به سرپرستی وزارت حربيه ادامه دهد. طبق شایعات جنرال محمد داؤد خان از اینکه به مقام وزارت حربيه انتصاب نشده است، ، ناامید شده است.
جنرال داؤد خان فعلا در سفر ولايت مشرقی و مشغول توزيع مدال ها و جوائز اعطا شده توسط شاه برای آنهايی که در جریان ناآرامی های سال ۱۹۴۵ درۀ کنر خدمات نموده اند، ميباشد. او از [اقوام] صافی ها، مهمند ها، شينواری ها و خوگياڼی ها بازدید کرده است، وعلاوه بر توزیع جوائز اعطا شده به افسران نظامی شخصاً به رهبران قبایل ولشکرهای که درنا آرامی های صافی ها و مهمند ها در سال گذشته باحکومت کمک کرده اند، جوائز و تحايفی داده است.
هيچ گزارشی از تغير در وضعيت قومی درۀ کنر در سمت مشرقی داده نشده است، گرچه مقامات افغان برای سازش زودهنگام با صافی ها اظهار خوشبينی نموده اند. آنها فکر ميکنند که شاه محمود خان هنگامی که در آخرماه اپريل در بازگشت به کابل از جلال آباد می گذرد، خواهد توانست صافی های سرکش را وادار کند حکومت تسلیم شوند.
در ولايت جنوبی زمرک خان ځدران و سلطان احمد ظاهراً هنوز در آرزوی جلب حمایت کافی افراد قبایل برای فعالیت های شان علیه حکومت افغانستان در بهار امسال هستند.
حکومت افغانستان برای تسليم شدن زمرک خان به دولت تلاش زياد نموده است و داستان های عجیب و غریب زیادی در کابل در مورد شرايط ارائه شده يا نشده از سوی رهبران مذهبی مختلف مانند فقیر ایپی و جيان ملا به نمایندگی از حکومت افغانستان، در گردش ميباشد. » (اسناد آرشيف انگلستان، مکتوب محرمانۀ شماره (۱۷) مؤرخ ۲۷ ماه اپريل سال ۱۹۴۶ آتشه نظامی سفارت انگلستان در کابل).
(ادامه دارد)