دین یک مفهوم زبانی و یک روایت خبری افهام و تفهیمی است ، از نظر علمِ نشانه شناسی و روش فهم زبان میتوان دین را یک متن تصور کرد که در عصر سنت تولید شده و برای فهم درست آن اگر پدیدارشناسانه به این متن منحیث ابژه نگاه کنیم ، متوجه خواهیم شد که
بر مبنای اصول عقلی نمی شود از درون یک متن تاریخی حقیقت قدسی بیرون کرد , زیرا روح اساطیری عصر باستان در گزاره های آن موج میزند ، از سوی دیگر دین در بستر تاریخ متحول گردیده قبض و بسط های فراوان را متحمل شده و در سیمای مذاهب فقی کلامی ، عرفانی و قرائت های مختلف دیگر در مقاطع مختلف زمانی وارد تعاملات اجتماعی ، تاریخی شده از حالت به حالت و از وضعیت به وضعیت دیگر تغییر نموده ، ما دین ناب و خالص نداریم ، دین فرا تاریخی یک مفهوم تیولوژیک و اعتقادیست ، در نظام اپیستومولوژی عصر مدرن، مفاهیم فرا تاریخی و فرا عقلی قابل تحلیل و تجزیه نیستند، به گفته یکی از دانشمندان معاصر هرچه در تاریخ است تاریخی و هر چه در دنیاست همه دنیاییست ، اذهان امروزی الزاماً قبل از آنکه مانند گذشته گان دنبال عوامل ميتافيزيکي بروند با فزيک دنبال درک قوانين طبعيي ميروند چون بشر امروز عرصه های مختلف زندگی و طبیعت را که دیروز در هاله از ابهامات قرار داشت با تحلیل و تجزیه علمی ، عقلی و روش فلسفه تحلیلی راز گشایی نموده، بخصوص در عرصه ارزشهای اجتماعی ، حکومت ، سیاست ،حقوق بشر، دیموکراسی، اومانیسم ،حقوق شهروندی ،حقوق زن، آزادی مدنی و حق مدار بودن انسان ، همه محصول فرایند تکامل تاریخی ، فکر و اندیشه بشر است که بصورت ارگانیک در مناسبات زندگی امروزی ظهور نمودند و جایگاهی معنایی خود را در نظام بین المللی امروز هم تثبیت نموده اند ، چنانچه بجرئت میتوان گفت که در فرايند زندگی امروز روابط اجتماعي ، اقتصادی ، سياسي وحتي فرهنگي منحیث يک کليت هنجارمند و به هم پيوسته شکل گرفته و عرصه خلوت برای نظام فقی باقی نگذاشته ، مسلمانانی که دنبال اسلام سیاسی و حکومت اسلامی در این عصر و زمان استند باید بدانند که با شعار های ایدولوژیکی نمیشود نظام ساخت ، چون نظام نیازمند برنامه های علمی تخصصی است ، اما اسلام ایدولوژیک فاقد برنامه بوده و از دل فقه هم نمیشود ، برنامه تاسیس نظام و یا روش و میتود مبارزه با بحران های اجتماعی اقتصادی را بیرون کرد ، پس شعار حکومت اسلامی یک خود فریبی و عوام فریبی بیش نیست ، از سوی دیگر تناقض آشکار بین نظام اعتقادی دینی و نظام تمدنی حاکم در جهان وجود دارد ، که همدیگر شان را نقض میکنند در جهان مدرن ارتباطات روشمند و میتودیک بین ساحات مختلف اجتماعی اقتصادی، حقوقی، و آزادی های مدنی در یک بافت متوازن مبتنی بر عقلانیت و دانش بشری شکل گرفته که همدیگر شان تقویت میکنند ، عدالت در یک چنین نظام یک مفهوم ذهنی و آرمانی نیست محصول یک ساخت سیستماتیک اجتماعی اقتصادی و فرهنگی است ، اما پارادایم حکومت دینی بیرون از کانتکست نظام ارزشی آن هیچ نوع پیوند میتودیک و نقش کاربردی در ظهور تمدن علمی و تخنیکی جهان امروز نداشته و نه سازگاری با عقلانیت انتقادی و خود مختار دارد، اینجاست که کانسپت حکومت دینی زمینه تطبیقی و تعلقیت زمانی خود با این عصر را از مدتها پیش از دست داده .
مسلمانان جهان باید قبول کنند که در نظام معرفت شناسی عقلی حاکم در جهان نمیشود با الگو های فکری ثابت و از قبل مهندسی شده وارد تعامل متقابل شد و نه میتوان به گذشته برگشت از متون عصر سنت که تعلقیت موضوعی و زمانی به این عصر ندارد ، برنامه حکومت داری و یا روشهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی معین را بر مبناي الگو ها و پازل های از قبل آماده شده تهیه و بر جامعه تحمیل کرد، چون بار مثبت و منفی بسياری از واژه ها اجتماعی و سیاسی تعلق به شرايط و افق تاریخی آنها دارد ، هرگاه از شرایط اجتماعی و یا افق تاریخی شان جدا گردند، معنی عوض میکنند، مانند انقلاب ، ایدولوژی ، ملی گرایی و ... اما دیده شد زمانیکه اسلام سیاسی در عراق و سوریه با مفاهیم و کلمات و احساسات نسل جوانان بازی نمودند نتیجه جز ایجاد تیاتر خون، آتش و تراژدی عقب ماندگی تاریخی و فکری مسلمانان بدنبال نداشت ، اینجا من دنبال نقد نیستم حرف من بیان واقعیت های است که نباید نادیده گرفته شود ، چون دین در مناسبات اجتماعی سیاسی و نظام معرفتی امروز حرف برای گفتن ندارد و حکومت دینی خواب خیال، بیش نیست . پس بگذارید دین در حوزه باور های زندگی خصوصی جامعه باقی بماند ، با پیش فرضهای و مقدمات ارزشی و اعتقادی نمیشود به نتایج و دستاورد علمی تخصصی رسید و نه میتوان مشروعیت برای حکومت کردن در این عصر از متن دین بدست آورد.
ارزشها و باور ها میتواند در ساحه زندگی خصوصی افراد اثر گذار باشد و باقی بماند ، اما تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دلایل و عوامل معین اجتماعی و تاریخی خود را دارند ، این واقعیت را زیر هیچ نامی نمیشود نادیده گرفت !
از سوي ديگر حکومتهاي ديني و ايدولوژيک دوستان و دشمنان اعتقادي و دايمي و خطوط قرمز ازقبل تعين شده دارند٬ که مانع تعاملات شان با جهان بيرون وغير خودي شان ميشود٬ اين بدان معني نيست که جهان پيشرفته ومدرن نظام کامل و بدون عیب و نقص را پیشکش نموده ، نه چنین فکر از بنیاد نادرست و سطحی نگرانه است ، دیموکراسی یک آغاز است ! نه پایان کار !
مدل انسان کامل و جامعه کامل حرفهای خیالی ایدلوژیک است ، سیالیت در سیر تکامل زندگی همیشه جاری و بی پایان است ، دیموکراسی در درون خود بگونه سیال هر روز خودش را نقض میکند این معنای تکامل دیالکتیکی جهان و جامعه است، از اینجاست که در کانسپت جهان مدرن وامروزي هيچ خط قرمز وغير قابل عبور وجود ندارد ٬ همه بشمول ديموکراسي ها بگونه دايم رويکردها و رها آورد های شان قابل نقد و تجديد نظر است، که راز ماندگاري و موفقيت جهان امروز را آشکار ميسازد ، پس حکومت با اعتقادات ثابت نميتوانند توازن معنايی و منطقی با سيستيم هاي اقتصادی ، اجتماعی ، سياسي روز و کثرت هاي فکري و اعتقادي جهان برقرار سازد.
کاروان تمدن بشري آگاهانه خیلی وقت میشود که مرز های کشور را شکسته و حتی وارد خلوت ها ی خصوصی زندگی مردم در تمام جهان گردیده، در عصر ارتباطات جهانی مرز جدايي باقي نمانده این جهان خانه مشترک تمام بشریت است ، پلورالیزم و کثرات گرایی در عرصه های اجتماعی فرهنگی از ویژگی های این عصر است واین زمان ممکن است تمام ادیان در حوزه خصوصی شان بر گردند ، اما مسلمانانیکه هنوز هم این حرف را طعنه گونه بر مسیحیت عصر رونسانس وارد میدانند ،بیخبر از آن اند که در زندگی اجتماعی از نظر کاربردی حرف بالا تر از فقه ندارند ، و فقه بدون اختلاف هم وجود ندارند !!
در عجبم آنهای که ادعا حکومت جهانی دارند تا هنوز نتوانسته اند یک قرائت واحد و یک معنای اجتماعی سیاسی همه پذیر برای تمام مسلمانان و مذاهب از دین ارائه دهند !؟ بگذریم از طرحهای اقتصادی اجتماعی و علمی که هیچکدام تعلق به دین و ایمان کسی ندارند . پایان