اگر به راستی جویای حقیقت هستید ضرورت دارد که حداقل یکبار در زندگی تا آنجا که امکان دارد به همه چیز شک كنيد.c« رنه دکارت » ) ( سوسیالیسم نه جامعهٔ کردار نیک و نه رژیم ناکجاآبادی است که بر پایه اراده نیک انسان ؛ آنچنان که هست؛ قرار دارد
سوسیالیسم نظامی است که به نحوی تاریخی به آن می رسیم ؛ و نقطهٔ عزیمت اش اجتماعی کردن وسایل تولید و توزیع عادلانهٔ تمامی ثروت جامعه ؛ در چارچوب تولید از نوع اجتماعی می باشد۰به نظر ما کمونیسم مخلوق آگاهی است و نه فقط مخلوق تولید صرف تراکم مکانیکی کمیت محصول؛ که در اختیار مردم قرار می گیرد؛ نمی تواند به کمونیسم بینجامد۰به چیزی می انجامد؛ به چیزی که طبیعتأ شکل خاص سوسیالیسم را دارد۰اما به آنچه مارکس به عنوان کمونیسم توصیف کرده است؛به آنچه؛ به هنگام سخن گفتن از کمونیسم ؛آرزو می کنیم؛ دست نمی یابیم ؛ اگر انسان آگاه نباشد: یعنی اگر این انسان آگاهی جدیدی نسبت به جامعه کسب نکرده باشد۰توانایی تولید ؛ هر چه بیشتر و آگاهی ؛ چنین است ترکیب شالوده هایی که بر روی آنها می توان جامعهٔ جدید را بر پاداشت۰«چه گوارا — کتاب اقتصاد و سیاست به هنگام گذار به سوسیالیسم » )) اکنون به بحث و بررسی و نقد کتاب داس کاپیتال یا سرمایه شاهکار جناب کارل مارکس می پردازم۰داس کاپیتال به دو نحو تعبیر شده است۰به عقیدهٔ بعضی مثل آقای شومپتر؛ سرمایه کتابی است در زمینهٔ اقتصاد علمی و فاقد هر گونه نتایج فلسفی۰ به باور جمع دیگر مانند عالیجناب پربیگو ؛ کتاب سرمایه قسمی تحلیل نمود شناختی و هستی نگر از اقتصاد است و آن فصولی که به تعبیر فلسفی در می آیند؛ مثلن فصل مربوط به « بت کالا» در حکم کلید اندیشهٔ مارکس است۰به نظر بعضی هم مارکس خودش را اقتصاددانی علمی از نوع اقتصاددانان انگلیسی که وی از آنان بهره گرفته است می شمرد و دلش می خواهد چنین باشد۰مارکس در واقع خودش را وارث و در عین حال منتقد علم اقتصاد انگلیس می داند۰مارکس یقین دارد که توانسته است با اصلاح اشتباهات و رفع محدودیتهای که ناشی از دیدگاه سرمایه دارانه و بورژوایی علم اقتصاد انگلیس بوده؛ معایب اقتصاد مذکور را بر طرف کند و در واقع بهترین بخش آن را نگاه دارد۰هنگامی که مارکس ارزش ؛ مبادله ؛ بهره کشی ؛ ارزش اضافی ؛ سود را تحلیل می کند؛ منظورش فقط تحلیل اقتصادی است و بس و در این اندیشه نیست که فلان یا بهمان قضیهٔ علمی نادرست یا قابل بحث را با پیش کشیدن یک برداشت فلسفی توجیه نماید۰مارکس علم را بسیار جدی می گرفت۰مع ذلک مارکس یک اقتصاددان طابق النعل بالنعل نبود به چند دلیل بسیار روشن که خود او نشان داده و کافی است ما آنها را در آثارش پیدا کنیم تا مقام حقیقی او معین گردد۰مارکس به اقتصاددانان کلاسیک ایراد می گیرد که چرا قوانین اقتصاد سرمایه داری را قوانینی دارای اعتبار می دانسته اند۰آری ؛ به عقیدهٔ مارکس هر نظام اقتصادی قوانین اقتصادی خاص خود را دارد۰قوانین اقتصادی کلاسیک ها در شرایط صدق خویش چیزی جز قوانین سرمایه داری نیستند۰پس جناب مارکس فکر نظریهٔ اقتصادی دارای اعتبار عام را رها کرده ؛ فکر گوناگون بودن قوانین اقتصادی هر نظام را می پذیرد۰از سوی دیگر ؛ نظام اقتصادی را نمی توان جدا از ساخت اجتماعی آن درک کرد۰هر نظام قوانین اقتصادی ویژهٔ خود را دارد زیرا قوانین اقتصادی در حکم بیان انتزاعی مناسباتی اجتماعی هستند که مشخص کنندهٔ یک شیوهٔ تولید معین اند۰ مثلن در نظام سرمایه داری ؛ توجیه کنندهٔ نمود اقتصادی اساس بهره کشی ؛ همانا ساخت اجتماعی است و همچنین ساخت اجتماعی است که سبب می شود نظام سرمایه داری به نحوی اجتناب ناپذیر خود به خود درهم شکسته شود۰ بنابر این هدف مارکس این است که هم چگونگی کارکرد نظام سرمایه داری را به اعتبار ساخت اجتماعیش و هم تحول نظام سرمایه داری را به اعتبار کارکردش تبیین کند۰به عبارت دیگر سرمایه کاری است عظیم و تکرار می کنم کاری است به معنای دقیق کلمه نبوغ آسا برای بیان چگونگی کار کرد و در عین حال ساخت اجتماعی و تاریخ نظام سرمایه داری ۰ مارکس اقتصاددانی است که می خواهد در عین حال جامعه شناس هم باشد۰درک کار کرد سرمایه داری می بایست سبب درک این نکته گردد که چرا آدمیان در نظام مالکیت خصوصی استثمار می شوند و چرا این نظام به دلیل تناقض های خود محکوم است که به سوی انقلابی که اساس آن را هم بر هم خواهد زد تحول یابد۰ تحلیل کار کرد و تحول سرمایه داری در عین حال عبارت است از شرح قسمی تاریخ بشریت از خلال شیوه های تولید؛ سرمایه یک کتاب اقتصاد است که در عین حال نوعی جامعه شناسی سرمایه داری و نوعی تاریخ فلسفی بشریت است؛ بشریتی که تا پایان عصر پیش از تاریخ همچنان گرفتار تنازعات خود خواهد بود۰این اقدام بیشک اقدام عظیم است؛ اما بیدرنگ این را هم باید گفت ؛ گمان نباید نمود که اقدام مذکور به نتیجه رسیده باشد۰البته هیچ اقدامی از این نوع ؛ تا امروز ؛ به نتیجه نرسیده است۰ علم اقتصادی یا اجتماعی امروز ؛ تحلیلهای جزئی معتبری از چگونگی کار کرد سرمایه داری در اختیار دارد این علم تحلیلهای جامعه شناسی معتبری از سرنوشت انسانها یا طبقات در نظام سرمایه داری در دست دارد؛ تحلیلهای تاریخی در اختیار دارد که دگرگونی نظام سرمایه داری را تبیین می کنند ؛ ولی یک نظریهٔ کلی که ساخت اجتماعی ؛ چگونگی کار کرد ؛ سرنوشت آدمیان در داخل نظام سرمایه داری و تحول این نظام ؛ همه را با هم ؛ به نحوی ضروری پیوند دهد وجود ندارد۰و وجود نداشتن نظریهٔ که کل را در بر گیرد شاید دلیل بر آن است که چنین کلی وجود ندارد و تاریخ تا این حد عقلانی و ضروری نیست۰ در هر حال درک داس کاپیتال ؛ درک این مطلب است که چگونه مارکس خواسته است هم کار کرد و هم تحول نظام سرمایه داری را تحلیل کند و سرنوشت آدمیان را در داخل نظام شرح دهد۰ داس کاپیتال شامل سه کتاب است۰ تنها کتاب نخست را خود جناب مارکس منتشر کرده ؛ کتابهای دوم و سوم از آثار پس از در گذشت وی هستند۰ این کتابها را انگلس از روی دستنویسهای انبوه مارکس فراهم آورده که البته ناتمام است۰ تعبیرهای موجود در کتابهای دوم و سوم قابل ایرادند زیرا بعضی از جاها ممکن است متناقض به نظر رسد۰ در اینجا بحث بر سر خلاصه کردن کتاب سرمایه نیست ؛ اما به نظر می رسد ؛ استخراج مایه های اصلی این کتاب ؛ که هم مارکس بیش از همه به آنها عقیده داشت و هم خود آنها بیش از همه در تاریخ مؤثر بوده اند ؛ ناممکن نیست۰نخستین موضوع مهم کتاب سرمایه این است که ذات سرمایه داری ؛ نخست و پیش از هر چیز ؛ جستجوی « سود » است۰ سرمایه داری از آنجا که که مبتنی بر مالکیت خصوصی ابزار تولید است؛ مبتنی جستجوی سود از جانب کارفرمایان و تولیدکنندگان نیز هست۰ وقتی که استالین در آخرین کتاب خویش نوشت که قانون بنیادی سرمایه داری جستجوی حد اکثر سود ؛ و قانون بنیادی سوسیالیسم ارضای نیازها و بالاترین سطح فرهنگ توده هاست؛ هر چند که البته اندیشهٔ مارکس را از حد تعلیمات عالیه به حد مدرسهٔ ابتدایی کشاند ؛ اما در هر حال مایهٔ اصلی تحلیل مارکسیستی را در بیان خویش حفظ کرده بود ؛ مایهٔ که در نخستین صفحه های کتاب سرمایه ؛ آنجا که مارکس از دو نوع مبادله بحث می کند؛ می توان یافت۰ یک نوع مبادله هست که از کالا به کالا منتهی می شود و ممکن است از هر مرحلهٔ عبور کند یا نکند۰شما کالایی دارید که برایتان مصرفی ندارد و این کالا را در مقابل کالای دیگری که به آن نیازمند هستید عوض می کنید و آن را به کسی که مایل به دارا بودنش هست می دهید۰ اگر این مبادله مستقیم باشد معاوضه نام دارد۰ اما می تواند غیر مستقیم هم باشد ؛ و در این صورت پای پول به میان می آید که معادل عام کالاهاست۰ مبادلهٔ کالا با کالا را می توان مبادله ای مستقیمأ قابل فهم ؛ مستقیمأ انسانی دانست۰ اما این مبادله همچنین مبادلهٔ است که سود یا زیادتی در آن نیست۰ تا زمانی که مبادله به صورت معاوضهٔ کالا در برابر کالا انجام می گیرد؛ رابطهٔ میان مبادله کنندگان ؛ رابطهٔ برابر است۰ در عوض ؛ نوع دیگری از مبادله وجود دارد که از پول به پول منتهی می شود و واسطهٔ این میان هم کالاست و در ضمن این خصوصیت را نیز داراست که در پایان جریان مبادله شما مبلغی بیش از آنچه در آغاز داشتید دارا خواهید بود۰ آری ؛ این نوع مبادلهٔ پول با پول از طریق کالا « مبادلهٔ سرمایه داری » است ۰ در سرمایه داری ؛ کار فرما یا تولید کننده از کالایی که برای وی بی استفاد است به کالایی که برای وی مفید است نمی رسد در حالی که واسطهٔ این میانه پول باشد ؛ ذات مبادلهٔ سرمایه داری این است که از پول به پول می رسد در صورت که واسطهٔ این میانه ؛ کالاست و سر انجام نیز پولی بیش از آنچه در آغاز موجود بود به چنگ می آورد۰ این نوع مبادله به نظر مارکس ؛ عالی ترین مبادلهٔ نوع سرمایه داری و نیز اسرار آمیز ترین آنهاست۰ چرا می توان از راه مبادله ؛ چیزی را که نخست دارا نیستیم؛ یا چیزی بیش از آنچه نخست دارا هستیم به دست آورد؟ به عقیدهٔ مارکس ؛ مشکل مرکزی سرمایه داری را می توان اینچنین بیان کرد: سود از کجا می آید ؟ چگونه ممکن است نظامی وجود داشته باشد که محرک اصلی فعالیت در آن جستجوی سود باشد و خلاصه ؛ تولید کننده و فروشنده بتوانند غالبأ سود ببرند؟ جناب مارکس معتقد است که توانسته است برای این پرسش پاسخ کاملن از نظر ذهن قانع کننده پیدا نماید۰ مارکس با نظریهٔ ارزش اضافی اثبات می کند که همه چیز به قیمت خودش مبادله می شود و مع ذلک منبعی برای سود باقی می ماند۰ مراحل استدلال مارکس عبارتند از : « نظریهٔ ارزش ؛ نظریهٔ مزد ؛ نطریهٔ ارزش کار که در حقیقت نتیجه گیری از دو بخش نخست است۰ « ادامهٔ بحث را در جستار بعدی دنبال نمایید۰ سپاس »