يکی از راز های نهفتۀ مؤفقيت خاندان نادرشاه چه قبل از رسيدن به آرزوی ديرينۀ شان به قدرت و هم بعد از آن در پهلوی اتکای شان به کمک های پولی، نظامی، سیاسی، ستراتیژیکی واستخباراتی انگليس ها، که به رويت اسناد از آن به تفصيل صحبت شده است ، اتحاد و همبستگی اعضای اين خانواده بوده است.
به تأيید گفته های شادروان ميرغلام محمد غبار (افغانستان در مسير تاريخ، جلد دوم ص ٥٦)، شادروان عبدالملک خان عبدالرحيمزی وزير ماليه و اقتصاد در کابينۀ سردار داؤد خان (ارمغان زندان، باز نشر پورتال استقلال خپلواکی ، قسمت نهم) و افغانهای متعددديگر، در اسناد کثيرآرشيف انگلستان هم از کنفرانس های فاميلی و شورای سلطنتی خاندان حاکم نام برده شده است . هدف اين شورای رژيم خاندانی که در آن اعليحضرت محمد ظاهر شاه، سه کاکايش هاشم خان صدراعظم، شاه محمود خان وزير حربيه و مارشال شاه ولی خان و اعضای مهم ديگر خاندان حاکم مانند سردار داؤد خان، سردار نعيم خان و سردار اسدالله خان سراج (خواهر زادۀ نادرشاه) اشتراک داشتند، مرور و ارزيابی رويداد ها و جريانات مهم داخلی و خارجی و تصاميم راجع به سياست آينده و بقای رژيم خاندانی بود.
در دو قسمت مضمون نشر شدۀ قبلی ازين قلم تحت عنوان «اختلافات داخلی رژيم خاندانی نادرشاه و اندرز های پدرانۀ مقامات انگليس » به نمونه های متعدد مخالفت ها و رقابت های درونی و سليقوی خاندان حاکم نيز اشاره شده است که به کمک اندرز های پدرانه و آمرانۀ سفرای انگليس در کابل و وساطت سه کاکای شاه در مواقع مختلف از وخامت آن جلوگيری شده است.
آموزش نسل جوان يحيی خيل برای رهبری آيندۀ رژيم خاندانی
به پيروی از اخطار ها وتوصيه های انگليس ها که « شاه محمود خان ، شهزاده داؤد و حتی ظاهر شاه با وجوديکه ميتوانند با صدراعظم [هاشم خان] راجع به مسائل کوچک اختلاف داشته باشند، اما تمام خاندان شاهی بايد اينقدر عقل داشته باشند تا درک کنند که در موضوعات بزرگتر، يحيی خيل يا بايد باهم بايستند يا سقوط کنند». (آرشيف انگلستان، راپور شماره ۴۳ مؤرخ اول ماه نومبر ۱۹۴۱ )، رژيم خاندانی برای حفظ سلطنت ، که آنراحق ميراثی خود ميدانستند، وتضمين بقای سياسی شان، متوجه آموزش نسل جوان يحيی خيل برای رهبری آيندۀ کشور بود.
راجع به پلان سردار هاشم خان صدراعظم برای آموزش و آمادگی دو برادر زاده اش سردار محمد داؤد خان و سردار محمد نعيم خان برای نقش های کليدی و رهبری آيندۀ رژيم خاندانی نادر شاه مطالب زيادی نوشته شده است. اما راجع به نقش سردار عبدلولی مطالب زيادی يا نوشته نشده است و يا من از آن اطلاعی ندارم. درينجا ميخواهم علاوه بر آرشيف انگلستان، که از پلان های شاه در رابطه باآماده ساختن سردار عبدالولی ، يکی از رقبای سردار داؤد خان، برای نقش آينده اش در بقای رژيم خاندانی پرده برميدارد ، اسناد مهم و دست اول آرشيف امنيت ملی ايالات متحده امريکا را نيز مرور کنيم، اسنادی که به تجربۀ ناکام دهه دموکراسی و پيش بينی های امريکا روشنی می اندازد.
پلان شاه برای نقش آيندۀ سردار عبدالولی در کشور
سردار عبدالولی، پسر مارشال شاه ولی خان، داماد و پسر کاکای محمدظاهر شاه که به نام های جنرال عبدالولی و سردار ولی نيز شهرت داشت، متولدسال ۱۳۰۳ هجری شمسی در کابل بود وبعد ها به اثر تقاضای مستقيم پادشاه و خسرش از انگليس ها جهت آموزش نظامی و استخباراتی در اکادمی نظامی "سند هرست" (Royal Military Academy Sandhurst) به انگلستان سفر نموده بود.
آکادمی سلطنتی آموزشهای نظامی سندهرست از سال ۱۸۱۲ در نزدیکی لندن جایی بوده که افسران نظامی بریتانوی ، از جمله وینستون چرچل سیاستمدار بریتانوی ، شاه چارلز سوم پادشاه بریتانیا، و شاهزاده ویلیام وليعهد کنونی بريتانيا در آن تعلیم دیده اند وتاکنون چند نسل از رهبران خارجی بخصوص از منطقه شرق میانه در آن تعلیم نظامی می بينند.
در این اکادمی شاگردان در یک پروگرام فشرده برای ۴۴ هفته مهارتهای عملی و تئوریک نظامی را فرا می گیرند و با ارزشهای اردوی بریتانیا آشنا می شوند. از بين شاهان و اميران در جهان عرب پادشاه پیشین اردن ملک طلال بن عبدالله، ملک حسین بن طلال، پادشاه کنونی اردن ملک عبدالله ثانی بن حسین، شیخ حمد پادشاه بحرین، شیخ تمیم از قطر، سلطان قابوس بن سعیداز عمان، و شیخ سعد امیر پیشین کویت در همین مدرسه نظامی بریتانوی تعلیم دیده بودند. البته ارتباط اکادمی سندهرست با کشورهای عربی به دورانی بازمی گردد که بریتانیا یک قدرت استعماری در منطقه خلیج فارس بود.
مایکل استیونس، معاون موسسه مطالعات امنیتی و دفاعی سلطنتی، (Royal United Services Institute) می گوید سندهرست جایی است که رهبران آینده یک دیگر را می شناسند و همچنین نفوذ بریتانیا در منطقه خلیج فارس را بسط می دهد.
مایکل کاکرل روزنامه نگاری که پیشتر درباره دوران تحصیل معمر قذافی، رهبر پیشین لیبیا، در یک مکتب نظامی دیگر بریتانیا در سال ۱۹۶۶ نوشته است می گوید «سه سال بعد از آن قذافی با دانش نظامی که در این مدرسه آموخته بود قدرت را در کشورش تصاحب کرد». (متیو تلر، سايت بیبیسی 'شیوخ سندهرست': چرا اغلب امیران عرب در بریتانیا آموزش نظامی میبینند؟)
قابل يادآوريست که احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود و رهبر کنونی جبهه مقاومت عليه حاکميت طالبان نيز تحصیلات نظامی خود را در دورۀ یک سالۀ نظامی در آکادمی نظامی سلطنتی سندهرست در بریتانیا به پایان رسانده است.
سردار عبدالولی در برگشت به کشور در پوست های نظامی قوماندان ټولی قلعه جنگی، قوماندان کندک، رئیس ارکان قول اردوی مرکزی و سپس تا کودتای ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ به صفت قوماندان قوای مرکز اجرای وظیفه نمود. پس از کودتای سرطان برای مدتی زندانی و توسط يک محکمۀ نظامی محکوم به مرگ شد ولی به امر سردار داؤد خان بعد از رهایی اجازه يافت نزد پادشاه سابق به کشور ایتالیابرود. موصوف در ايتاليا بحیث مشاور ارشدو سخنگوی محمد ظاهر شاه ایفای وظیفه نموده و در دوران ادارۀ موقت حامدکرزی یکجا با مرحوم ظاهرشاه در سال ۱۳۸۱ به کشور برگشت و سالهای اخير زندگی اش رادر حرم سرای ارگ ریاست جمهوری سپری نمود. وی همچنان از سوی رئیس جمهور کرزی رتبۀ سترجنرالی را دریافت کرد و به مدال عالی دولتی هیواد مفتخر شد.
تقاضای خاص شاه برای آموزش سردار ولی توسط انگليس ها
درين رابطه به چند سندذيل از آرشيف انگلستان اکتفا ميکنيم:
1. مکتوب اشد محرمانۀ مؤرخ ۷ سپتمبر ۱۹۴۶کرنيل لانکستر از سفارت انگلستان در کابل به قوماندانی عمومی دهلی جديد
2. مکتوب محرمانه مؤرخ ۳۱ اکتوبر ۱۹۴۶ وزارت خارجه انگلستان به چارلس کيفلی در وزارت حربيه
3. مکتوب امتنانيه شخصی مؤرخ ۲۵ فبروری ۱۹۴۶ سفارت افغانستان در لندن به آقای بکستر
در مکتوب اول آتشۀ نظامی سفارت انگلستان مينويسد که «به تاريخ ۱۵ اگست بريد جنرال محمد عمر خان سرياور اعليحضرت ظاهرشاه از من پرسید که آیا می توان یک افسر جوانی را که بصورت خاص از يک خانوادۀ خوب انتخاب شده برای یک دوره آموزشی فشرده در وظایف نظامی و استخبارات عمومی به انگلستان فرستاد؟ دوره آموزش به توصیه شما بستگی دارد. افسر انتخاب شده يک کمی انگليسی بلد بوده اما دانش گستردۀ از زبان انگلیسی ندارد.
اين افسر پس از اتمام دوره آموزشی مسؤليت سازماندهی مجدد و ادارۀ رياست استخبارات تحت کنترل مستقیم سر منشی اعلیحضرت را به عهده خواهدداشت» . از يک پاراگراف ديگر همين مکتوب بمشاهده ميرسد که در يک مکتوب مورخ ۱۶ مارچ ۱۹۴۴ هم درين رابطه مکتوبی به جگړن رابرتسون – در شعبه عمومی ارکان گلاسکوی G.S.I الف قوماندانی عمومی هند فرستاده شده ولی به آن توجهی صورت نگرفته است. درين مکتوب علاوه شده است که «من اکیداً توصیه میکنم که تسهیلات آموزش در انگلستان به این افسر داده شود، زیرا ممکن است در آینده بتوانیم نوعی ارتباط با یکی از شاخههای [ديگر]سیستم استخباراتی افغانستان ایجاد کنیم و این ممکن است ارزش زیادی را برای استخبارات ما در شمال افغانستان و آسیای مرکزی داشته باشد. من تصور میکنم که ما میتوانیم بدون افشای اسرار خاص خود به این افغان در وظایف استخباراتی آموزش دهیم و در عین حال به او بیاموزیم که چگونه اطلاعات مربوط به روسیه و ایران را جمعآوری، مقابله و تطبيق نموده و با آن برخورد کند.
لطفاً اجازه دهید من در مورد این استعلام خیلی زود پاسخ بدهم و در عین حال مشخص کنید که آیا آموزش رایگان خواهد بود و آیا اعاشه و اباته رایگان ارائه می شود یا از دولت افغانستان انتظار می رود تا مصارف اعاشه و اباته و حمل و نقل اين شاگرد نظامی را پرداخت کند. من یک نقل این مکتوب را برای اطلاع سفير هم ارسال می کنم.». (آرشيف انگلستان، مکتوب اشد محرمانه شماره HBK/X, 6/M.A. مؤرخ هفتم ماه سپتمبر سال ۱۹۴۶)
در مکتوب دوم وزارت خارجه انگلستان به تورن جنرال چارلس کيفلی در وزارت حربيه از تقاضای ظاهر شاه اطلاع داده و مينويسد که «سفير انگلستان با ارسال مکتوب آتشه نظامی ميگويد که قوماندانی عمومی وزارت امور خارجه در دهلی در جواب اين مکتوب نوشته است که تمام اين آموزش در انگلستان انجام خواهد يافت و مناسب خواهد بود تا مستقيما در لندن به آن رسيدگی شود. سفير علاوه ميکند که اين بصورت کامل نظر خود پاد شاه بوده و وزارت های خارجه و حربيه [افغانستان] درين مورد هيچ آگاهی ندارند». وزارت خارجه انگلستان در اخير همين مکتوب مينويسد که «ما بصورت کامل ازين تقاضا، در صورتيکه ترتيبات مناسب گرفته شود، حمايت نموده و بخصوص در روشنی تغيرات اخير قانون در هند و تهديدات بالقوه از جماهير شوروی متوجه وضعيت افغانستان بوده و در نهايت تعين يک رئيس استخبارات تحصيل يافته در افغانستان برای تامين آزادی افغانستان [بخوانيد بقای رژيم خاندانی-زمانی] بسيار با اهميت ثابت خواهد شد». (اسناد آرشيف انگلستان، مکتوب محرمانه مؤرخ ۳۱ اکتوبر ۱۹۴۶ وزارت خارجه انگلستان به چارلس کيفلی در وزارت حربيه).
از متن مکتوب شخصی سفارت افغانستان در لندن که با قرطاسيۀ رسمی سفارت به تاريخ ۲۵ ماه فبروری فرستاده شده وکاپی آن درينجا نقل شده است به ملاحظه ميرسد که اين افسر جوان که بصورت خاص از يک خانوادۀ خوب برای یک دوره آموزشی فشرده در وظایف نظامی و استخباراتی در انگلستان توسط پادشاه در نظر گرفته شده بود، سردار عبدالولی پسر مارشال شاه ولی خان و داماد شاه (شوهر شاهدخت بلقيس) بود.
جالب اينست که مکتوب به عوض مارشال شاه ولی خان که در آن وقت سفير افغانستان در لندن بود، توسط احمد علی، يک ديپلومات ديگر سفارت از خاندان سلطان محمد خان طلائی، آنهم به عنوان سفير افغانستان امضا شده است. درين مکتوب ميخوانيم که «من از مهربانترین و سخاوتمندانه ترین تصمیمی که در مورد آموزش پسر عمویم گرفته شده است بسیار قدردانی می کنم، و البته آنرا به عمویم، والاحضرت شاه ولی خان خواهم رساند، و ميدانم وی مایل است تا من از حسن نيت شماقدرشناسی کنم».
(ادامه دارد)