پلانی که  ظاهر شاه و انگليس هابرای  نقش سردار عبدالولی در آينده  داشتند (۲) (از لابلای اسناد آرشيف انگلستان)

(پيوسته به گذشته)
استعفای جبری شاه محمود خان وختم قدرت نسل اول رژيم خاندانی   
در دوران حکومت صدر اعظم شاه محمود خان اختلافات داخلی، جناح‌بندی‌های  رژيم آل يحيی و زور آزمائی های سردار داؤد خان با اين عمويش به اوج خود رسيده بود.

سردار نعیم  خان وزیر خارجه و عبدالمجیدخان زابلی وزیر اقتصاد و چند نفر دیگر از اراکين مهم حکومت در جملۀ رهبران جناح سردار داؤد خان قرار داشتند. داؤد خان برای فشار بر شاه محمود خان از ابزار تشکیلاتی  بنام «کلوپ ملی» هم استفاده ميکرد، تا آنکه شاه برای بقای سلطه خاندان،  بدون آگاهی قبلی شاه محمود خان  بتاريخ ششم ماه سپتمبر ۱۹۵۳خبر استعفایش را از راديو کابل نشر و سردار داؤد خان را بحيث جانشينش عمويش تعين نمود.   
البته رسيدن داؤد خان به صدارت و خاتمه يافتن سلطه نسل اول آل يحيی رويداد مهمی برای رژيم خاندانی نادر شاه بود، اما به هيچ صورتی رقابت های درونی خاندان حاکم را نه تنها به پايان نرساند، بلکه آنرا به مرحلۀ ديگری يعنی رقابت های بين داؤد خان و شاه و رقابت های شديدی بين داؤد خان  و سردار ولی ارتقا داد که اثرات عميقی را بر پاليسی های داخلی و خارجی حکومت  و سرنوشت آيندۀ  کشور و مردم ما داشت. 
اصلاحات زودگذر دوران صدارت شاه محمود خان
اصلاحات و آزادی های زودگذر  آرايشی و زينتی دوران صدارت شاه محمود خان  از بالا، که در آن عدۀ از زندانيان سياسی رها و حتی به چوکی های دولتی مقرر شدند (البته چوکی های  که صلاحيت تصميم گيری های امور روزمره را نداشتند)، تشکيل اتحاديه محصلين واحزاب سياسی  مانندحزب وطن، ندای خلق،  و ویش زلمیان،  و نشر جرايد آزاد مانند «ندای خلق» و «انگار» و« ولس» و «وطن»، راه را برای انتخابات آزاد بلديه و انتخاب چند تن از شخصيت های مشهور مانند استاد گل پاچا الفت از ننگرهار، صلاح الدين سلجوقی از هرات، استاد عبدالحی حبيبی از قندهار،  خال محمد خسته از بلخ ، و داکتر عبدالرحمن محمودی و مير غلام محمد غبار از کابل در انتخابات  دوره هفتم سال ۱۹۴۸ هموار ساخت. اين آزادی ها برای آنکه حقيقی جلوه داده شوندحتی تا سرحدی پيش رفت که به شاگردان اجازه داد تا نمايش نامۀ طنزيه و انتقادی فارم فيل مرغ های صدراعظم سابق و برادرش هاشم خان را که از آن برای آموزش هنر دولت داری نسل جوان خانوادۀ حاکم استفاده ميکرد، روی صحنه تمثيل کنند.
عبدالحميد مبارز در  ارتباط با اين طنزيۀ انتقادی فيل مرغ های هاشم خان مينويسد که  «آن وقت در يکی از کنفرانس هاکه درام "وحدت ملی" اثر فضل الربی پژواک به نمايش گذاشته شده بود، و در انترک که در تفريح توسط محمد اکرم نادم نوشته و تمثيل شد و طنزی بود از فيرمرغ فروشی سردار محمد هاشم خان صدراعظم سابق که تجارت وی انتقاد شده بود، بهانه قرار داده و تعدادی را توقيف کردند، بلاخره فعاليت های اتحاديه به نسبت اينکه اساسنامۀ ارائه شده دولت را نپذيرفت، غير قانونی اعلان و اتحاديه مسدود ساخته شد». (عبدالحميد مبارز، تحليل واقعات سياسی افغانستان...، ص ۱۵۵).
اما اين آزادی های سياسی که هدفش استحکام و توسعه بنياد اجتماعی رژيم خاندانی بود، سبب شد تا مخالفين رژيم، حکومت شاه محمود خان را برای اصلاحات بيشتر اجتماعی- سياسی تحت فشار قرار دهد. شاه محمود خان هم وادار شد تا در انتخابات دوره هشتم  سال ۱۹۵۲شورا مداخله نموده و جلو انتخاب مجدد وکلای رادیکال، لیبرال و مترقی  دوره هفتم  شورای ملی را، که  نسبت به حکومتش دیدگاه های انتقادی داشتند، بگيرد.  
«در نتیجۀ دخالت حکومت و تقلب در آرا، نمایندگانی چون محمودی، غبار و دیگران انتخاب نشدند. آنها دولت را به جعل نتایج انتخابات متهم کردند و تظاهراتی را در محکومیت دخالت حکومت در انتخابات برگزار کردند. حکومت برای متفرق کردن تظاهرکنندگان از زور استفاده کرد و روز بعد شخصیت های برجسته ای مانند غبار، محمودی، برات علی تاج و دیگران را دستگیر و زندانی کرد. غبار به چهار سال زندان محکوم شد.  حزب وطن او پس از آزادی او از زندان در سال ۱۹۵۶ منحل شد. داکتر محمودی به ۹سال حبس محکوم شده و گفته می شود که در زندان مسموم شده بود. او چند روز پس از آزادی در سال ۱۹۶۲ در سن پنجاه و چهار سالگی درگذشت. تاج در سال ۱۹۶۳ در بهسود ولايت وردک در جریان یک سفر رسمی دولتی به هزاره جات درگذشت و عبدالروف بينوا در هند اقامت گزید. علامه عبدالحی حبیبی هم از کشور فرار کرد و در پاکستان اقامت گزید و در آنجا جريدۀ افغانستان آزاد را منتشر کرد که در آن از خاندان حاکم انتقاد می کرد». (حفيظ الله اعمادی، پویایی توسعه سیاسی در افغانستان به زبان انگليسی، ص ۵۲).
«در زمستان  ۱۹۵۲ شاه محمودخان از این آزمایش ديموکراسی و آزادی صرفنظر کرد و همه نشرات خصوصی را ممنوع کرد، اتحادیه غیررسمی محصلين را تعطیل کرد و مخالفان و روزنامه نگاران برجسته را به زندان انداخت. برخی ازین زندانیان عبارت بودند از غبار، جویا، فرهنگ، فتح جان فرقه مشر، عبدالحی عزیز، فاروق اعتمادی، قیوم رسول، علی یاور نعیمی، علی محمد خروش، طاهر غزنوی ، داکتر محمودی، برادرانش رحیم محمودی و امان  محمودی،یوسف آیینه، عبدالحميد مبارز،  یونس مهدوی و داکتر نصرالله یوسفی.
به گفتۀ شادروان غبار «اين ريفورم ها نميتوانست عميق و دوامدار باشد. اما در تطبيق پروگرام قديم و حتی تطبيق همين ريفورم های نيم بندمشکل بزرگ اين بود که ريفورم ها با منافع خانواده سلطنت در تضاد بود، و تلفيق اين دو منفعت تقريبا نا ممکن گرديده بود، زيرا سلطنت موجوده برای تامين منافع خويش از روز ظهور خود در کشور راست بمقابل سينه منافع و اهداف ملی جنگيده بود، ديگر نه او به ملت اعتماد ميکرد و نه ملت افغانستان به او اعتماد داست. خصوصا که سلطنت در طی دوران حکمرانی خود آنقدر تخريبات وحشتناک مادی و معنوی در افغانستان انجام داده بود که سی سال ديگر برای ترميم و تلافی آن کفايت نميکرد». (غبار، افغانستان در مسير تاريخ، جلد دوم ، ص ۲۱۱)    
شکی نيست که بررسی دوران صدارت شاه محمود خان (۱۹۴۶-۱۹۵۳ م يا ۱۳۳۲ – ۱۳۲۵ ش)که مرحوم غبار آنرا «حکومت برزخ» ناميده است و علل مجبور شدن او به استعفا از موضوع اين مضمون خارج ميباشد، اما قابل يادآوريست که حکومت تقریبا ً هفت سالۀ صدراعظم شاه محمود خان علاوه بر کار شکنی های جناح های مخالف داخل رژيم خاندانی با مشکلات و چلنج های سیاسی زيادی، دست و گريبان بودکه از جمله ميتوان به وجود آمدن دولت پاکستان و مسألۀ خط دیورند،امتحان ديموکراسی به منظوربقای رژيم خاندانی، عکس العمل روحانيون متنفذ و مخالفان سرسخت ديموکراسی و تعليم دختران، ناکامی جلب کمک‌های آمریکا را نام برد. 
نقشۀ قيام يا کودتای نوروز ۱۳۲۹ علامه سيد اسمعيل بلخی
يکی از رويداد های مهم دورۀ صدارت شاه محمود خان هم اقدام به قيام  يا کودتای سيد اسمعيل بلخی بود. سید اسماعیل بلخی (۱۲۹۹-۱۳۴۷ش) مشهور به علامه بلخی ،از روحانیان متنفذ شیعه و فعالان سیاسی افغانستان و مؤسس تنظيمی بنام «مجتمع‌ اسلامی» بود که آنرا «حزب ارشاد» ميناميد. 
اين حزب که بنام حزب اتحاد یا اتحاد سری نیز شناخته می‌شد يکی از اولين احزاب سیاسی افغانستان در سال‌های اخير دهۀ ۱۳۲۰ ش بود که بصورت مخفیانه و با همکاری شخصیت‌هایی از اقوام و مذاهب مختلف و با هدف براندازی سلطنت محمد ظاهرشاه و تأسیس حکومت جمهوری فعالیت می‌کرد. اسم اين حزب، که مقرّ آن در چنداول‌ کابل‌ بود، تنها زمانی بر سر زبانها افتاد که حکومت وقت از طرح و نقشه آن مطلع گردید و رهبران آن را دستگيرکرد. اعضای بلندپایۀ این حزب عبارت بودند از سيد علی گوهر بعد وکيل غوربند در دوره ۱۲ شورا، سید سرور لولنجی، محمد نعیم خان قوماندان امنيه (کوتوالی) سابق کابل، محمد اسلم خان غزنوی از جغتو، دکتر اسدالله رؤفی، ابراهیم خان معروف به گاوسوار (کاوبای)، عبدالغیاث خان کندک مشر، خدای نظر خان ترجمان ، محمد حیدر غزنوی کندک مشر ومحمد حسن خان لوامشر. 
قیام را علامه بلخی برای ماه حمل ۱۳۲۹ در نظر گرفته بود که به علت خیانت فردی به نام گلجان  وردکی، يکی از وابستگان يک خاندان سرشناس وردکی، قبل از طلوع خورشيد اعضای حلقه مرکزی توسط شاه محمود خان دستگير شدند و حدود ۱۵ سال را در زندان‌های دولت به سر بردند تا اینکه دوران صدارت محمد یوسف خان (۱۳۴۳) فرا رسیدو علامه بلخی به موافقت شاه از زندان آزاد شد.
آيا رقابت ها و اختلافات درونی خاندان حاکم با اين کودتا ارتباط داشت؟ 
جانتن لی مؤلف کتاب «تاریخ افغانستان از سال ۱۲۶۰ تا به امروز» درين باره مينويسدکه « داؤد خان از این دورۀ کوتاه آزادی ها برای خلع عمویش استفاده کرد. در آستانه نوروز ۱۳۲۹، سرویس‌های امنیت داخلی به شاه محمود خان اطلاع دادند که کودتایی را کشف کرده‌اند که برای تطبيق در جشن‌ سال نو طراحی شده بود. رهبر اين حلقه بنام سيد محمد اسمعيل بلخی شناسايی شد. بلخی در مرکز بزرگ شیعیان نجف عراق تحصیل کرده بود و در بازگشت به افغانستان مدارسی را در چندوال و محله هزارۀ جمال مينه در کابل تأسیس کرد. او همچنین حزب سیاسی مخفی "مجتمع اسلامی" را تأسیس کرد. کودتای بلخی در مراحل اوليه اش خنثی شد و توطئه گران به زندان افتادند، اما به گفته خلیل الله خلیلی این داؤد خان بود که مغز متفکر واقعی این توطئه بود».
جانتن می افزايد که «در روزهای قبل از نوروز، در حالیکه داؤد خان یک ملاقات مخفیانۀ با بلخی داشت، تعدادی از وزرای برجسته کابینه، از جمله خلیلی [در آنوقت مشاور شاه محمود خان]، توسط وساطت کنندگانی اطلاع يافتند تا از اشتراک درين مراسم به دور باشند. به نظر می رسد که داؤدخان  یا کودتا را تحریک کرده یا سعی کرده از آن برای اهداف خود استفاده کند. اگر چنین بود، این ميتواند دلیلی باشد که چرا اندکی پس از دستگیری توطئه گران، هم داؤد خان و هم نعیم خان از حکومت برکنار شدند». (جانتن ايل لی (۲۰۱۸)، افغانستان – تاريخ از سال ۱۲۶۰ تا به امروز، صفحه ۵۵۰).
قابل يادآوريست که سردار داؤد خان بار اول  در ماه ثور سال ۱۳۲۷ / اپريل ۱۹۴۸ به اثر اختلافات شديد با شاه محمود خان از وظيفه اش بحيث وزير حربيه سبک دوش و بحيث سفيرافغانستان در فرانسه به خارج از کشور فرستاده شده بود. در دوران سفر شش ماهۀ  محمد ظاهرشاه به آروپا و توقف چهار ماهه اش در پاريس يک ملاقات مهمی صورت گرفت که در آن علاوه بر ظاهر شاه، سردار داؤد خان سفير افغانستان در پاريس، سردار نعيم خان ، مارشال شاه ولی خان سفير افغانستان در لندن و نجيب الله توروياناسفير افغانستان در دهلی جديدحضور بهم  رسانده بودند. بعد ازين ملاقات مهم ، در حاليکه موضوع پشتونستان بين افغانستان و پاکستان به يک مرحلۀ حساس رسيده بود و به گفتۀ داکتر سيد عبدالله کاظم «جای شک نيست که نگرانی هايی از اوضاع در داخل کشور محسوس بود که اين شخصيت های کليدی در پاريس  بتاريخ ۲۰ ميزان [ ۱۳۲۸] تجمع کردند»، سردار داؤد خان بتاريخ ۲۸ عقرب از پاريس به کابل آمده و بار دوم در کابينۀ شاه محمود خان بحيث وزير حربيه و معاون صدارت به کار آغاز نمود. (داکتر سيد عبدالله کاظم (۲۰۲۰)، رويداد های عمده در دوره صدارت شاه محمود خان غازی، ص ۲۰۰).
جانتن لی در رابطه ملاقات سردار داؤد خان باسيد اسمعيل بلخی مرجع اش را افشا نکرده است، اما آنچه واضح است اينست که سردار داؤد خان چندين بار باخواجه نعيم خان که در دستگاه استخبارات هاشم  خان نقش مهمی داشت، ملاقات نموده بود. 
اينکه برکناری داؤد خان و نعيم خان با دستگیری سيد اسمعيل بلخی و همراهانش رابطه داشته باشد، کاملا   روشن نيست، اما اين هم حقيقت دارد که سردار داؤد خان يک بار ديگر در ماه ميزان سال ۱۳۳۰ ش از کار برکنار شده و اين برکناری تا تاريخ ۱۶ سنبله سال ۱۳۳۲ که به حيث صدراعظم بجای شاه محمود خان توظيف شد، دوام داشت . داکتر صاحب کاظم علت اين برکناری داؤد خان را از يکطرف  بروز اختلافات در داخل خانوادۀ شاهی و از طرف ديگرتشکيل "کلوپ ملی" بحيث يک جريان سياسی توسط محمد داؤدخان  و عبدالمجيدخان زابلی ميداند که ميانۀ شاه محمود خان و محمد داؤد خان را برهم زد. (داکتر سيد عبدالله کاظم، همانجا، ص  ۸۰).     
عبدالحميدمبارز در رابطه با نقش داؤد خان  در رهائی خواجه نعيم خان مينويسد که «شخص شاه وسيله ميشود که بلخی و همدستان آن از جزای اعدام نجات يابند و بدون آنکه محکمه شوند زندانی بمانند.  چه اگر محکمه ميشدند طبيعی بود که برای بعضی شان جزای اعدام تعين ميشد، آنوقت برای شاه مشکل بوجود می آمد که چگونه جرم بزرگ کودتا کنندگان را از اعدام نجات بدهد بنا  لازم ديده شد که حبس شان دوام کند و خود شاه محمود خان بعد از يک مدت به رهائی شان اقدام نمايد. مگر با تغير و تبديل حکومت و رويکار شدن سردار محمد داؤد [بحيث صدراعظم] رهائی [سيد اسمعيل بلخی] مشکل شده، از يکطرف سردار محمد داؤد که بسيار زياد مخالف مردم شيعه خاصتا  اهل چنداول بود حاضر نبود تا بلخی را رها سازد، ديگر اينکه چون خواجه محمد نعيم يکی از همکاران نزديک سردار محمد هاشم بود رهائی وی سردار محمد داؤد را مورد شبه قرار ميداد و اين ذهنيت را که گويا سردار محمد داؤد به اين اشخاصيکه شاه محمود خان را به قتل ميرساندند و رژيم را از بين ميبردند، مساعدت کرده ميباشد». (عبدالحميد مبارز، تحليل واقعات سياسی افغانستان...، ص ۱۶۸).
بايد خاطرنشان ساخت که در یادوارۀ‌ علامه‌ شهید سیداسماعیل‌ بلخی و آثار ديگر در رابطه با علت اين قيام يا کودتا يکعدۀ از نويسندگان مدعی اند که  در این‌ دوره‌، در داخل‌ خاندان‌ سلطنت‌، برای‌ احراز مقام‌ صدارت‌ و بازستاندن‌ آزادی‌ نسبی‌، کشمکشهایی‌ به‌ وجود آمده‌ بود. بلخی‌ از ترس‌ پیروزی‌ جناح‌ طرفدار استبداد به‌ رهبری‌ داؤدخان، برای‌ جذب‌ افراد بانفوذ، دست‌ به‌ فعالیتهای‌ فرهنگی‌ - سیاسی‌ زد و در اواخر زمستان ۱۳۲۸ ش‌، با عجله‌ طرح‌ قیام‌ زودرس‌ مسلحانه‌ را در برانداختن‌ صدارت‌، جدایی‌ نظام‌ سلطنت‌ از حکومت‌ و برقراری‌ مشروطه‌ پی‌ریزی‌ کرد (ریاضی‌ هدی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸؛ یادوارة‌ علامه‌ شهید سیداسماعیل‌ بلخی‌ ، ص‌ ۴۴). از دیگر انگیزه‌های‌ قیام‌ بلخی‌، محرومیت‌ جامعۀ‌ شیعه‌، دفاع‌ از حقوق‌ ضعفا و ایجاد وحدت‌ ملی‌ بود ( یادوارهٔ علامه‌ شهید سیداسماعیل‌ بلخی‌ ، صفحات ۲۹-۳۰ و ۴۶ – ۴۷).
جالبتر از همه اينست که خود حکومت در اعلامیۀ‌ که‌ به‌ این‌ مناسبت‌ انتشار داد، بلخی‌ و یارانش را‌ به‌ سرنگون‌ ساختن‌ حکومت‌ به‌ سود و همدستی‌ خارجی‌ متهم‌ ساختند. هر چند در آن زمان حکومت مدعی شد که اسناد ثابت کننده در دست دارد و آنرا در محکمه ارائه ميکند، اما بعدا  معلوم شد که نه محکمۀ در کار بود و نه اسنادی در دست. اشخاص مذکور برای مدت چهارده سال يعنی تا سال ۱۹۶۴ م بدون آنکه قضيۀ شان به محکمه محول گردد، در زندان ماندند و سپس بدون توضيح  علت زندانی شدن رهايی يافتند. (مير محمد صديق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخير، جلد اول قسمت دوم، ص ۶۷۳).
نمونۀ از اشعار بلخی

ما به سر منزل مقصود چسان راه بریم
راهزن راهبر و خس دزد امام است این‌جا
بردگان سر خوش آزاد به هر جا اما
ملتی بر در یک شخص غلام است این جا
دیگران را به فلک سبقت دانش به دوام 
  رفتن ما به عقب هم به دوام است این‌جا
بلخیا نکبت ادبار ز سستی پیداست
چارۀ این همه، یک‌بار قیام است این‌جا

(ادامه دارد)
 
 

اخبار روز

02 جدی 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها