پیشوایان صلح و ثبات؛ معرفی نمایندگان ویژه سازمان ملل متحد در افغانستان

مردم افغانستان بعد از کودتای ۷ ثور۱۳۵۷ شاهد تحولات بسیار بزرگء در سطح داخلی و خارجی بوده اند. این تحولات اثرات مستقیم بر حال و آینده مردم داشته و هنوز هم مردم افغانستان سیلی همان تحولات را می خورند. به قدرت رسیدن حزب دمکراتیک خلق افغانستان، تجاوز شوروی،

تکه و پاره شدن کابل توسط تنظیم های جهادی، به قدرت رسید گروه قرون وسطیء، آمدن جمهوریت و طالبان دوم از جمله نقاط عطف و حضیض تاریخ ۵۰ سال اخیر افغانستان می باشند. این تحولات گاه گاهی توسط سازمان های بین المللی به خصوص سازمان ملل به کمک نماینده های خاص آنها مدیریت شدند. ظرفیت، درایت و ابتکار نماینده های خاص سازمان ملل در مدیریت این تحولات بسا مهم و کارساز بوده است. بعد از تشکیل سازمان ملل متحد، چندین نماینده خاص به خاطر مدیریت اوضاع افغانستان فرستاده شده است، نام و کارکرد نماینده خاص برای مردم افغانستان آشنا است. در این نوشته کوشش می نماییم که زوایایی پنهان نماینده های خاص سازمان ملل و کارکرد آنها را در افغانستان توضیح دهم. 
درحقوق بین الملل بحث نماینده عمدتاً در امور روابط دیپلماتیک، مذاکرات و معاهدات مطرح شده است. در گذشته هرچند مذاکرات عمدتاً مستقیماً توسط روستای کشورها انجام می گردید، اما اکنون به طور معمول توسط نمایندگان آنها انجام می شود. ترتیب وظایف، نقش، و اختیارات نمایندهٔ ویژهٔ سرمنشی در منشور به‌طور صریح مشخص نشده است. با این حال، از طریق مفاد ضمنی مقررات مندرج در منشور، این نقش و وظایف قابل استنباط است. براساس اصل حقوقی، صلاحیت‌های نمایندهٔ ویژهٔ سرمنشی به عنوان مشتق از صلاحیت‌های سرمنشی، بیان می‌شود و به همین دلیل، در حالی که اصل به نماینده صلاحیت‌های لازم را اعطا کرده است، وی قادر به اجرای این صلاحیت‌ها می‌باشد. ماده ۳۳ منشور، اختتامیهٔ ترتیبات حل اختلاف را ارائه می‌دهد. این ترتیبات شامل مذاکرات، تداوم ارتباطات، میانجی‌گری، و همچنین توسل به نهادها و ترتیبات منطقه‌ای است. به اضافه اینکه در صورت لزوم، شورای امنیت می‌تواند از روش‌های فراتر از رفع اختلافات بهره‌مند شود و تصویب کند که ترتیبات فوق‌الذکر اختلافات را حل و فصل کنند. لذا وساطت دبیرکل و نماینده اش در چنین مواردی که طرفین نیاز به وساطت داشته باشند، با وجود همین حکم عام، بدون حکم شورای امنیت مجاز شناخته شده است. نمایندهای خاصی که برای افغانستان از بدو پیدایش سازمان ملل تعین شده بودند، قرار ذیل است:

1-    خاویر پرز دکوئیار(Javier Peres de Cuellar) : 
کورت والدهایم، سرمنشی سازمان ملل متحد در اجلاس کشورهای غیروابسته (عدم تعهد) در دهلی با توجه به قطعنامه‌های این سازمان در فبروری ۱۹۸۱ خاویر پرز دکوئیار، معاون امور سیاسی خود را به عنوان نماینده شخصی برای شروع مذاکرات بین افغانستان و پاکستان و ایران تعیین کرد. پرز‌ دکوئیار، فارغ التحصیل رشته حقوق از پوهنتون کاتولیک لیما بود. او کار خود را از سال ۱۹۴۰ در وزارت امور خارجه پرو آغاز کرده بود و در جنوری ۱۹۸۲ خاویر پرز دکوئیار به مقام دبیرکل ساز مان ملل ارتقا کرد، وی نخستین دبیرکل سازمان ملل متحد از آمریکای لاتین بود که از جنوری۱۹۸۲ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۹۱ سکان دار این مقام بود. پرز افغانستان را فراموش نکرد و قضیه افغانستان را در اولویت کار خود قرار داد. او به سرعت دیگو کوردویز را به عنوان نماینده شخصی‌اش در این امور مامور کرد. 
2-    دیگو کوردویز(Diego Cordovez) : 
دیگو کوردووز، دیپلمات اکوادوری که به عنوان نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل متحد، در دهه 1980 درباره خروج نیروهای شوروی از افغانستان با طرفین قضیه مذاکره می کرد. وی برخلاف شیوهء محتاطانه دکوئیار به زودی نقش سازمان ملل را به یک میانجی فعال تبدیل کرد. او در کابل، تهران و اسلام آباد با سران دولت‌ها دیدار کرد و هدف ماموریتش را چنین فشرده کرده بود: یک، دعوت وزرای خارجه طرفین به ژنو، مقر اروپایی سازمان ملل متحد جهت شرکت در مذاکرات غیر مستقیم. دو، تهیه دستور العمل مذاکرات در چهار زمینه؛ متوقف کردن مداخلات از کشورهاى همسایه، خروج نظامیان اتحاد شوروی از افغانستان، بازگشت داوطلبانه مهاجران افغانستان و تضمین‌های بین‌المللی. بر اساس ابتکار دبیرکل و نمایندهء او مذاکرات چندجانبه ژنو فراهم ساخته شد. در نتیجهء تلاش خستگی ناپذیر کردویز، بعد از ۴۱ دور مذاکره در طی حدود بیش از ۶ سال توانست دشوارترین مذاکرات سیاسی را که حتی طرفین مذاکره حاضر به صحبت رودررو نبودند، به سرانجام رسانده و توافقات ژنو را در ۱۴ اپریل ۱۹۸۸ به امضا برساند. هر چند این روند منجر به ایجاد صلح در افغانستان نشد و مخاصمات همچنان تداوم یافت، اما به طور کلی این راهبرد، موفقیت رسمی برای سازمان ملل متحد تلقی شد. کوردویز اهمیت جدی تشکیل دولت آینده را به خوبی دریافته بود و ازعواقب ناگوار ان نیز بیمناک بود، از این رو به رغم بی میلی گروه های هفتگانه و هشتگانه، دشوارهای موجود مسله را با جوانب مختلف مطرح و بررسی کرده بود. اما وی در اگست سال ۱۹۸۸ از این سمت کنار رفت و جای خود را به بنون سوان داد.
3-    بین سوان (Benon Sevan): 
بین سوان دیپلمات اهل قبرس، مشاور ارشد سرمنشی سازمان ملل متحد در امور افغانستان بود. در دسامبر ۱۹۹۳ به خاطر وخامت اوضاع افغانستان مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سرمنشی خواست تا یک هیئت مأموریت تشکیل دهد که بتواند میان گروه‌های مجاهدین آتش‌بس را برقرار کنند و جهت استقرار صلح تلاش نماید. با این حال، این هیئت که از صلاحیت‌های ضعیفی از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد مأموریت یافته بود و از امکانات محدودی برخوردار بود، نتوانست موفق به برقراری صلح شود. به دلیل عدم توجه همهٔ طرف‌های درگیر و همچنین کشورهای حامی آنها به این مأموریت، هیچ کدام از آنها به واقعیت این مأموریت اهمیتی ندادند. در پی تشدید جنگ‌ها داخلی دبیرکل سازمان ملل اعلامیه‌ای درخصوص ضرورت یافتن راه‌حل سیاسی برای قطع جنگ، ایجاد حکومت مشارکتی و ائتلافی، بازگشت مهاجران و بازسازی افغانستان صادر کرد. نمایندهٔ سرمنشی سازمان ملل، بنون سوان، که در حال مذاکره با طرف‌های مختلف درگیر در این قضیه بود، تلاش کرد تا با ارائه فهرستی قابل قبول برای اکثریت طرف‌های درگیر، طرح تشکیل یک دولت انتقالی مشارکتی و فراگیر را عملی سازد. اما عدم همگاری گروه های تنظیمی طرح بین سوان که طرح 28 نفري براي تشکيل ادارة موقت ( 8 نفر از سوي گروه هاي مجاهدين، 8 نفر از سوي حکومت نجيب و 8 تن هم از افراد غير تنظيمي) تهيه کرده بود، را بی نتیجه ماند. بعد از تلاش های ناکام بین سوان، محمود مستری ناخداء کشتی در حال غرق افغانستان شد.
4-    محمود مستری
پتروس غالی در اولین دوره دبیرکلی خود، اقدام به تعیین محمود مستیری، وزیر امور خارجه پیشین تونس، به عنوان رئیس هیئت تحقیق و تهیۀ گزارش دربارهٔ بحران در افغانستان و مذاکرات صلح نمود. محمود مستیری برنامه‌های خود را به تشکل حکومت و مذاکرات بین افغانی‌ اختصاص داد. او در پی تحقیق و میانجیگری خود، سعی داشت با ایجاد توافقات بین گروه‌های درگیر، صلح را در افغانستان برقرار سازد. با این حال، طرحی که وی برای گروه‌هایی که به دنبال تصاحب بیشتر قدرت و انحصار به هم می‌جنگیدند، ارائه نمود، در نهایت مورد پذیرش واقع نشد. محمود مستیری دست خالی از پروسه صلح افغانستان بازگشت و در می ۱۹۹۶ استعفا داد. بعد از استعفاء محمود مستیری دیپلمات المانی نوربرت هول فرمان پروسه صلح افغانستان را در دست گرفت. این زمانی بود که طالبان به سرعت اکثر مناطق افغانستان را یکی پی دیگری تحت کنترول خود در می آورد و در این دوره طالبان به جز از کنترول تمام افغانستان به چیزی کمتر از آن فکر نمی کرد. هول در چنین فضای استقرار صلح را بعید می دانست و از این ماموریت کناره گیری کرد. پس از کناره گیری هول، کوفی عنان سرمنشی سازمان ملل، دیپلمات کارکشته الجزایری اخضر ابراهیمی را وارد بازی افغانستان ساخت.
5-    اخضر ابراهیمی (Lakhdar Brahimi):
ابراهیمی در اول جنوری ۱۹۳۴ در شهر عزیزه در جنوب الجزایر متولد شد. در دوران جنگ استقلال الجزایر بین سال‌های ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱ نماینده جبهه آزادی‌بخش میهنی الجزایر مهم‌ترین سازمان مقاومت الجزایری‌ها در آسیای جنوب شرقی در جاکارتاء اندونزی بود. پس از استقلال الجزایر به عنوان نماینده این کشور در اتحادیه عرب انتخاب شد و تا سال ۱۹۷۰ این پست را در اختیار داشت و بعد از آن در پُست های سفیر، مشاور ریس جمهور، وزیر خارجه و نماینده ويژه سازمان ملل ایفاء وظیفه نموده است.
اخضر ابراهیمی وقتیکه نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل در افغانستان مقررشد، در سه جهت کارهایش را تمرکز داد. الف: به منظور ارزیابی دقیق خواسته های طرفهای درگیر، چندین بار از قندهار دیدار و با ملا عمر و سران جبهۀ شمال مذاکره کرد. ب: مذاکراتی را میان طرفهای درگیر و کشورهای دخیل در قضیۀ افغانستان ترتیب داد. ج: نقش کشورهای همسایه و مداخلات آنها را نادیده نگرفت، و معتقد بود تا مداخلات خارجی و ارسال سلاح و تجهیزات دوام داشته باشد انتظار برقراری صلح در افغانستان انتظار بیهودهای است. بی میلی طرفین جنگ (طالبان و گروه های تنظیمی) و مداخله کشورهای بیرونی در افغانستان باعث دل سردی آقای ابراهیمی از پروسه صلح در افغانستان شد و در سال ۱۹۹۹ استعفا داد. دلیل استعفا اش را چنین بیان کرد «مداخله کشورهای همسایه و ارسال سلاح به طرفین جنگ عامل بی ثباتی در افغانستان و منطقه است، اگر طالبان تمام افغانستان را بگیرد و مخالفان را از بین ببرند قضیه حل نشده و کشورهای همسایه به مخالفان جدید سلاح ارسال می کنند و در چنین شرایطی نه او، و نه هیچ کس دیگری موفق به برقراری صلح در افغانستان نخواهد شد.» چرخ گردون دورهء دیگری زد و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر دوباره اخضر ابراهیمی منحیث ناخداء پروسه صلح افغانستان گماشته شد.
6-    اخضر ابراهیمی دوم و تصویب موافقتنامه بن:
بعد از اقدام نظامی ائتلاف بین المللی علیه طالبان و القاعده به وضوح معلوم بود که ممکن نیست حکومت طالبان دوام بیاورد. لذا فرصت مناسب برای برقراری صلح و تشکیل دولت فراگیر ملی به وجود آمد. اخضر ابراهیمی در ۳ اکتبر ۲۰۰۱، مجددا به عنوان نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل برای افغانستان معرفی شد، وی فرد مناسب و مورد اعتماد سرمنشی سازمان ملل و طرف های دخیل در قضیه افغانستان بود. ابراهیمی پس از مذاکرات فشرده با بازیگران سیاست افغانستان، طرح ایجاد حکومت فراگیر، چند قومی و مبتنی بر اسلام، عدالت اجتماعی، دمکراسی و حقوق بشر ترتیب داد. هر چند این طرح تفاوت های با طرح بنون سوان داشت، اما برای اکثریت بازیگران سیاست افغانستان مقبول و جذاب بود و حتی شورای امنیت سازمان ملل این طرح را در ۱۳ نوامبر ۲۰۰۱ در قالب قطعنامهء ۱۳۷۸ مورد تأیید و تأکید قرار داد. به تاسی از طرح اخضر ابراهیمی و قطعنامهء شورای امنیت سازمان ملل جلسه بن تدویر یافت. پس از ۹ روز مذاکرات فشردۀ افراد وگروههای افغان، سازمان ملل متحد و جامعۀ بین المللی موفق به تصویب موافقتنامۀ بن در 5 دسامبر ۲۰۰۱ شد. این موافقتنامه، نقشۀ راه جدید را برای تشکیل و ساختار ادارۀ انتقالی و استقرار حکومت جدید برای برقراری صلح پایدار در این افغانستان بنیان نهادند. حکومت انتقالی، حکومت موقت و بعدآ استقرار جمهوریت بر اساس همین طرح به پیش رفت.
بعد از ۲۰ سال استقرار جمهوریت، طی نمودن حداقل پله های ترقی و ادغام در مناسبات و نظام بین الملل؛ دوباره به زمانء برگشتیم که نیاز احساس میشود نماینده ویژه سازمان ملل به خاطر استقرار صلح در افغانستان معرفی شود. معرفی نماینده خاص و موفقیت نماینده خاص بستگی دارد به همکاری بازیگران سیاست در افغانستان، سه ضلع بازیگران دخیل در سیاست افغانستان (طالبان، مخالفین طالبان و کشورهای دخیل در قضیه افغانستان (۶+۲)) نقش تعین کننده در قسمت موفقیت و عدم موفقیت پروسه صلح در افغانستان دارد. اگر نماینده خاص فرد مبتکر، زیرک و اینده نگری باشد و بتواند نقاط اشتراک این سه ضلع را به هم پیوند زند، در این صورت موفقیت از ان او است و به مسیر ثبات حرکت خواهیم کرد، در غیر ان بعید به نظر می رسد.
بنابراین، مأموریت‌های نماینده های ویژۀ سرمنشی سازمان ملل در زمینه‌های پیشگیری از بروز تنش‌ها و ایجاد توافق بین طرف‌های مخاصمه، یا حمایت از کشورهای ناتوان به خاطر برقراری دوباره نظم، به عنوان راه‌حلی کم‌هزینه‌، فوری‌ترین و ساده‌ترین راهبرد‌ها مورد نظر قرار گرفته است. در صورت اختصاص صلاحیت‌های لازم و کافی، حمایت فعال جامعه ملی و بین‌المللی از تلاش‌های نماینده ویژۀ، همچنین از ابتکارها و توانمندی‌های فرد در مواجهه با بحران‌های داخلی یا بین‌المللی، می‌تواند منجر به ایجاد اثرات سازنده و ارزشمندی برای حل بحران‌ها و دستیابی به اهداف منشور ملل متحد گردد. بعد از ۷ ثور ۱۳۵۷ افغانستان اکثرآ دستخوش تحولات بزرگ بوده اند. این تحولات پیامد های بزرگ ملی و بین المللی به همراه داشته، فلهذا افغانستان از این رهگذر تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی،‌ در اطاق های سیاستگران بین الملل مطرح بوده است. به همین ملحوظ هر از گاهی زمزمه های نماینده ویژه سازمان ملل به گوش مردم افغانستان می رسید و در طول این ۵۰ سال چندین نماینده ویژه سازمان ملل به افغانستان رفت و امد داشتند. بنابر دلایل مشخص نماینده ویژه سازمان ملل گاهی موفق و گاهی ناموفق از ماموریت صلح در افغانستان بیرون می آمدند.
بصیر عادل  


 

اخبار روز

15 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها