پلانی که  ظاهر شاه و انگليس هابرای  نقش سردار عبدالولی در آينده  داشتند (۳) (پيوسته به گذشته)

عفوشدن استاد خليل الله خليلی از مجازات شموليت در قيام منسوب به علامه بلخی
شاعر مشهور کشور استاد خليل الله خليلی، فرزند محمد حسين خان مستوفی الممالک دورۀ سلطنت امير حبيب الله خان هم يکی از مظنونين شرکت در قيام منسوب به علامه بلخی بود.

نسخه پ دی اف

وی که دوران صدارت شاه محمود خان مشاور شاه محمود خان و وزير مطبوعات بود، در يادداشت هايش طی مکالمه با دخترش ماری در رابطه با واقعۀ روز نهال شانی و قيام علامه بلخی به چند نکته مهم اشاره نموده است :
    تاريخچه مراسم نهال شانی روز دهقان در نوروز:   مراسم روز نهال شانی نوروز در  دورۀ سلطنت امان الله خان در باغ بابر انجام ميگرفت . دهقان ها از حوالی شهر به کابل می آمدند و حيوانات زراعتی خود را بصورت نمايش می آوردند، و وزرا هم لباس دهقانی می پوشيدند و داس بر کمر می زدند و دستار به سر می بستند. 
 
غازی امان الله خان در مراسم روز دهقان دورۀ امانی (نوروز سنه ۱۳۰۳ شمسی)
پادشاه تا وقتی که نادرشاه هم زنده بود، خودش درين محافل اشتراک می ورزيد، بعد از آن صدراعظم اين محافل را در ميان مردم افتتاح ميکرد. 
علت اينکه چرا اين مراسم از باغ بابر به ميدان سخی در جوار زيارت سخی شاه مردان تغير محل يافت، رويدادی بود در دوران سلطنت نادرشاه . درين روز سال نو و جشن نوروز که روز جمعه هم بود، پير مرد ريش سفيد ناتوانی از اولاده مير واعظ وقتی که خطبۀ نماز جمعه را ميخواند، فراموش کرد بجای اينکه بگويد «اللهم ايدالاسلام  والمسلمين  بدوام سلطنت محمد نادرشاه غازی» (خدایا از اسلام و مسلمین و دوام سلطنت  محمد نادرشاه غازی حمایت کن»،  گفت « اللهم ايدالاسلام  والمسلمين بدوام سلطنت امير ابن الامير ابن الاميرامير امان الله غازی» (خدایا از اسلام و مسلمین و دوام سلطنت  امير ابن امير، امير امان الله غازی حمايت کن) . در آن وقت که دشمنی ميان نادرشاه و خانواده امان الله خان به شدت جاری بود،  يکبار چشم ها از هر طرف برآمد و خصوصا سردار محمد هاشم که مثل مار تاب خورد بر سر سجاده!
    اطلاع شاه محمود خان صدراعظم يک هفته قبل از تاريخ اجرای قيام : خليلی مينويسد که «قبل ازينکه نوروز بيايد روز دوشنبه بود و بايد افتتاح نوروز را به روز جمعه می کردند. سردار شاه محمود خان مرحوم برخلاف عادت هر وقت گفت که : من به اين روز نوروز به احتفال اين نمايش زراعتی نمی توانم شامل شوم، گرفتاری ها دارم، درست هم نيست ، اينجا بعضی مردم آمدند پيش من شکايت کردند که اينجا قبرستان است  و زيارت است، مردم می آيند و بی حرمتی می کنند، من نميخواهم به اين بی حرمتی شريک شوم، مرده های مردم را پامال کنم. اين اميرالدين شنسب تعليم يافته فرانسه، وزير زراعت بود و اين کار هم به او مربوط بود، مرد ساده از دنيا بی خبر اصرار کرد که هر چطور شود والاحضرت بايد تشريف بياورند، ترتيبات گرفته شده. بهر حال، سردار شاه محمود خان گفت که : صحت من خوب نيست، بهيچ صورت من آمده نميتوانم، هر کس از وزرا که ميرونداختيار دارند، اما من نمی روم. اين ميرزا محمد خان وزير دولت و دو سه وزير ديگر ديگر گفتنند ما هم نمی رويم».
باوجودیکه استاد خليلی در يادداشت هايش به شموليتش در طرح قيام علامه بلخی هيچ اشارۀ  نکرده است، اما از قراين معلوم ميشود که  از آن اگاهی قبلی وبا اعضای مهم آن طرح ارتباط نزديک داشته است .  خليلی غير مستقيم اعتراف ميکند که از خيانت گلجان وردکی اطلاع قبلی نداشته و حتی از ارتباط تصميم شاه محمود خان که برخلاف عادتش در مراسم جشن نوروز شرکت نکند، غافل گير شده است. او ميگويد که «خوب ما هم [از تصميم شاه محمود خان به شرکت نکردن در مراسم] حيران مانديم که قضيه چيست و چرا اين کار شد؟! اما شکی به ما واقع نشد که چيست؟».  
    تهور و شجاعت علامه بلخی : استاد خليلی از زبان شاهد عينی غلام مصطفی خان، رئيس تفتيش صدارت، راجع به تحقيق از خواجه نعيم خان و سيد اسمعيل بلخی می گويد که «خواجه نعيم انکار کرده است و گريه کرده است و گفته است من در آن جمله بودم، دستوری بودم يعنی هدايت گرفته بودم که تمام اطلاعات اينها [قيام کنندگان] را جمع کنم، باز ببرم بگويم به روز آخر به صدراعظم صاحب اطلاع بدهم. اما سيد اسمعيل در کمال تهور و شجاعت گفته است که ابدا  و قطعا  من انکار نمی کنم، من ميخواستم يک تنبيهی کنم حکومت افغانستان را که بسيار بی  بازخواستی و بی غوری در ميان مسلمان ها موجود شده ، دنيای اسلام در خون و آتش در می گيرد، تنبيهی کنم و اصلاحی بياورم، خواه براه خونريزی باشد، خواه به راه انقلاب باشد، خواه برای هر کار که باشد، گناه هيچ کس نيست، مؤسس اصلی اين کار خود من هستم . گفتند: می نويسی؟ به خط خودنوشته که من برای خير اسلام وبرای خير افغانستان اين کار را کردم».  
    مخالفت سردار داؤد خان با اعدام خواجه نعيم خان و اشتباه همکاری اش با قيام کنندگان : استادخليلی راجع به اين اشتباه می گويد که «اين مسئله را در مجلس وزرا آوردند، مجلس وزرا تصويب کرد که خواجه نعيم بايد اعدام شود، پادشاه هم از ايران آمد، بردند به حضور پادشاه، و روزی که تصويب ميکرد مجلس وزرا که خواجه نعيم اعدام شود، سردار محمد داؤد خان در آن تصويب امضا نکرد، گفت که من نظر خود را به حضور اعليحضرت عرض ميکنم، چشم ها يکی به ديگر ديدند. بعدا  معلوم شد که در روز هايی که خواجه نعيم آزاد بوده است و از مزار آمده بود به کابل، رفت و آمد داشته است بسيار به حضور سردار صاحب وزير داخليه، و در آنجا به خواجه محمد نعيم – قراری که خود خواجه نعيم هميشه گفته است  - وعده داده بودند که رئيس ضبط احوالات او را ميسازند، در عين حال اين حادثه پيش شد. ديگر نميدانيم که سخن به کجاست و سخن به کجا بود؟! در آنجا هم دست اختلاف خانوادگی موجود بود يا نبود؟ بهر حال، پادشاه افغانستان مرگ خواجه محمد نعيم را به شفاعت پسر عم خود معطل کرد. اما مجلس وزرا و خود سردار شاه محمودخان در باب سيد اسمعيل مرحوم گفتند: نظر به شجاعت و ايمانی که آقا گفته، مجلس وزرا آقا را از اعدام عفو ميکند، چند وقتی محبوس باشد ».
    حاضر جوابی و چالاکی استاد خليلی و شعری که  سبب نجاتش شد : استاد خليلی در رابطه با جريانات آن روز قيام، بعد از ذکر  ديدار روی سرک اش بامحمد کبير خان غوربندی وکيل غوربند ويک کوهدامنی به نام مير خيرالدين که شب گذشته در سراچۀ خليلی پنهان شده بود، و هردو به گوشش از کشف آنچه وی آن را توطئه عليه شاه محمود خان مينامد، خبر داده بودند، ميگويد که «آمدم آهسته آهسته به منزل خود، ديدم که واقعا پليس ها بالا و پايان هرطرف ميروند و می آيند، و يک دوسه پليس هم به دور خانه من قدم ميزنند، فهميدم که حالا برای من هم مصيبت پيدا می شودچند دقيقه بعد تلفون شد، سردار شاه محمود خان مرحوم به من گفت که شما يکبار زود بيائيد... گفتند زود بيايی و لباس خود را هم درست گرفته با خود بياری، شايد چند روز نروی به خانۀ خود.  خوب فهميدم که زندان رفتم. رفتم به حضور سردار شاه محمود خان، بدون اراده گفتم:
اگر تو زخم زنی به که ديگری مرهم
و اگر تو زهر دهی به که ديگری ترياک!
صد ها نفر را از زندان رهاکردی، چه می شود مرا بيگناه باز تو زندانی کنی!».
خليلی علاوه ميکند که شاه محمود خان در گلخانه بسيار متاثر نشسته بود، گفت «ديدی؟ ... ميخواستند سيزده عمارت را در کابل حريق کنند و با نفت بسوزانند، که از آنجمله قلعۀ جواد خانۀحضرت صاحب نورالمشايخ بود. خانۀ عبدالغنی خان قلعه بيگی بود و خانه فلان کس و فلان کس بود. آقای خليلی شما که درين کار شريک نبوديد؟ من گفتم خود شما تحقيق کنيد! اگر بوده باشم ، اما يک حادثه است که چند شب پيش پسران حاجی عبدالرحمن خان کوهدامنی مرا به خانه خود مهمان کرده بودند و خواجه نعيم را هم مهمان کرده بودند، لاکن من نرفته بودم. گفت بلی ازين هم اطلاع دارم که تو نرفته بودی ، آنشب ميخواستند که با تو حلف قرآن کنند، تو هوشياری کردی نرفتی». (يادداشت های استاد خليل الله خليلی طی مکالمه با دخترش ماری، جولای ۲۰۱۰ م، ويرجينيای ايالات متحدۀ امريکا،  صفحات ۳۵۰-۳۵۷).
استاد خليلی که به شاعر درباری نزد شاه محمود خان، محمد ظاهرشاه و جنرال ضيالحق ديکتاتور پاکستان شهرت داشت ، با گفتن دو فردی که ذکر شد، نه تنها خودش را از مرگ نجات داد و استادی در سخنش را ثابت ساخت، بلکه با آوردن بهانه خود را از تقرر در هيئت تحقيق آن قضيه نيز رهاساخت .    
راجع به حاضر جوابی استاد خليلی شایع است که محمد ظاهر شاه در يک سفری که به دعوت سيد کيان در درۀ  زيبای کيان داشت لوحۀ را ديد که برآن نوشته شده بود « اینجا جای پر زدن جبرئیل نیست». شاه رويش را به استاد خليل الله خليلی گشتاند و او عجولانه و فی البديهه آنرا چنين تکميل کرد که   
اینجا جای پر زدن جبرئیل نیست
«فرعون گشته ای ولی رود نیل نیست»

(پايان اين قسمت)
آرشيف مضامين ديگر داکتر عبدالرحمن زمانی
 
 

اخبار روز

15 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها