قیامی که در دوم وسوم حوت ١٣۵٨ از طرف مردم کابل براه انداخته شد، از لحاظ سیاسی مسیری را ترسیم نمود که مردم سراسر کشور الی خروج نیرو ھای جنگی شوروی سابق آنرا تعقیب نمودند. بعبارۀ دیگرتاثیرات این قیام گذرا نبود و محدود به شھرکابل نماند.
قیام خودجوش و فاقد رهبری واحد سوم حوت ۱۳۵۸مردم کابل درواقع ادامهٔ قیام خود جوش ومردمی ۲۴ حوت ۱۳۵۷ مردم شریف هرات علیه ادارهٔ تحت الحمایهٔ روسها درافغانستان، در شرایط بعد ازاشغال کشور ما توسط روسها بود.
ازسوم حوت سال ١٣۵٨به بعد، مبارزین ضد اشغال در شھر کابل ، ھمه ساله از سالروز قیام مردمی و خود جوش سوم حوت، با بخطر انداختن جان ھای شان تجلیل مینمودند. طی ١۴ سال حاکمیت خلق وپرچم قیامھای متعددی علیه رژیم دست نشانده و روسھا صورت گرفت. اما درین میان دو قیام ٢۴ حوت ١٣۵٧ در ھرات و قیام سوم حوت ١٣۵٨ در کابل توانستند کاخ کرملین را به لرزه در آورده و تاثیرات پایدار و سرتاسری بر روند جنگ علیه متجاوزین روس و رژیم وابسته به آنھا بجا گذارند. جنرال گروموف در کتاب ارتش سرخ در افغانستان از صفحه ۶ به بعد صفحات متعدد را به بحثھای که به اثر قیام ٢۴ حوت ھرات در بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی جریان داشت ورھبران شوروی را متوجه درجه بالای ضربه پذیری حکومت تحت الحمایه شان در افغانستان ساخته بود، پرده برمیدارد.
گروموف بر مبنای اسناد محرم بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی می نویسد که با وصف التماس تره کی وامین روسھا در اوج قیام ھرات توانستند دربرابر خواست تره کی برای فرستادن قطعات تانک و ھیلیکوپتر جنگی با پرسونل روس مقاومت کنند. اما روسھا بنا به تحجر فکری حاکم در رھبری حزب کمونیست و با اعتقاد به شکست ناپذیری ارتش سرخ، قادر به نتیجه گیری درست از وضع موجود نشدند و برعکس با شاریدگی روز افزون در داخل حکومت تحت الحمایه که قیام نظامیان قھرمان بالاحصار در ١۴ اسد ١٣۵٨ آنرا به وضاحت به نمایش گذاشت، تصمیم به اشغال افغانستان گرفتند. با وصف ھمکاری امین با اشغالگران ومخفی کاری مطلق حکومتش در مورد داخل شدن ھزاران وسایط نظامی و ده ها هزار عسکرروسھا از طریق فضا، طی روزھای ۴ و۵ جدی مردم افغانستان بخاطرازدیاد بیسابقهٔ پرواز ها بر فضای مناطق زیست شان، در حالت دلھره وابھام بسر میبردند. عمق فاجعه را مردم کابل صبح ۷ جدی، زمانی که از خانه های خود برامدند و تانکیستھای روس را در چھار راھی ھای شھر خویش دیدند، درک کردند و شوک دیدند ولی به مصداق این گفته که «آش مردھا دیر پخته میشود»، طی چند ھفته پاسخ خویش را به اشغالگران آماده ساختند.
این پاسخ با قیام سوم حوت تبارز یافت. مردم کابل قیام ھا علیه مکناتن و شاه شجاع را بصورت خفیه و با استفاده از مجاری ارتباطی طبعی ومستقیم خویش تدارک دیده بودند. از عین شیوه برای تدارک قیام سوم حوت علیه روسھا و ببرک کارمل نیز استفاده نمودند. قیام سوم حوت ھمانند قیام ھای ضد انگلیس و شاه شجاع خودجوش وفاقد رھبری سیاسی بود. اعضای برخی سازمانھا وتنظیمھا بحیث ساکنین کابل در قیام سھیم شدند. اما سازماندھی وتصامیم به عھده بزرگان محلات وحرفه ھا بود. وسعت قیام به حدی بود که ھم حکومت وھم روسھا خود را با خطرجدی مواجه میدیدند. گروموف در صفحه ٨۶ کتاب مذکور می نویسد: ((رویداد ھای ٢٠ الی ٢٣ فبروری در کابل نه تنھا برای ما غیر منتظره بودند، بلکه ما را بر آن داشتند تا نتیجه گیری معینی ھم بکنیم. پیش از ھمه این رخداد ھا نشاندادند که نفرات محدود نظامی در حلقه دوستانه بسر نبرده، بلکه در احاطه مخالفان خویش قرار دارند)). پرچمدارن تحت الحمایه که تادوماه قبل صرف ازرقیب درون حزبی خود یعنی امین میترسیدند، اکنون دانستند که در عقب ھر دیواردر شھری که آنرا " گھواره انقلاب" تلقی مینمودند، انسانھایی زندگی میکنند که معیار وطنپرستی شان مخالفت با متجاوزین شوروی بود. سرکوب نظامی تظاھرات مردمی سوم حوت که تعداد زیاد کشته وزخمی بجا گذاشت، و پُر ساختن مجدد سلولھای زندان پل چرخی از تظاھر کنندگان در روز های بعد از سرکوب، ناشی ازترس ودستپاچگی روسھا وحکومت تحت الحمایه شان بود. بھر صورت این قیام چند درس عملی ذیل را به مخاطبین خویش آموخت:
الف: این قیام به روسھا وضاحت داد که در افغانستان وحتی در شھر کابل جای مصئونی برای متجاوزین روس وجود ندارد و یگانه کسانی که از آمدن روسھا پشتیبانی میکنند، پرچمی ھا وطرفدران تره کی میباشند که حتی در شھر کابل ھم پشتوانه مردمی ندارند،
ب: :.این قیام به دولت پوشالی آموزش داد که مردم افغانستان برای حزب سیاسی ورھبرانی که بخاطر منافع بیگانه کشور خود را پامال تانک های روس ھا ومردم خود را طعمه بمبھای بیرلی طیارات جنگی یک ابرقدرت متجاوز ومیدان جنگ سرد ابرقدرتها میسازند، پاداشی جز ترد ونفرین ندارند.
ج: مھمترین رھنمودعملی قیام سوم حوت به مردم افغانستان بود .محتوی این رھنمود جوانب مختلف دارد. بصورت مختصر میتوان گفت که این قیام به مردم افغانستان رھنمود داد که برای مبارزه با اشغالگران با هم متحد شوند، به احزاب ساخت پاکستان و ایران اعتماد نکنند و با اتکا به نیروی خود، قیامھای خودجوش را براه اندازند. اگر مورد حمله قرار گرفتند با دست خالی بر دشمن متجاوز حمله ور شوند واسلحه را از خود دشمن بگیرید . این درسھا را قیام کنندگان سوم حوت با نوع عملکرد خویش و با شعاردادن ھا در شام دوم حوت از فراز بامھای خانه ھای خویش و در جریان تظاھرات روز سوم حوت، انتقال دادند. برای بررسی دقیق جوانب مختلف قیامھای حماسه آفرین ٢۴ حوت ھرات و سوم حوت کابل و اینکه چگونه این قیامھا در شرایط اختناقی رژیم تحت الحمایه جوانه زدند، ریشه گرفتند، رشد کردند و حماسه آفریدند بدون اینکه از جانب کدام نیروی بیگانه تمویل و تجھیز شوند، به تحقیقات تاریخی- سیاسی، روانی و جامعه شناسانه دامنه دار ضرورت است. ھنوز شھود عینی و عده ای از اشتراک کنندگان این قیامھا زنده اند واین امر کار تحقیق را تسھیل میبخشد. بھترین تجلیل ازین قیام ھای مردمی و خود جوش، ھمانا کاوش وتحقیق تاریخی وجامعه شناسانه در مورد جوانب مختلف این قیامھا و آموختن ازآنھا میباشد.
یک مطلب دیگر که بیشتربه لشکرکشی امریکائی ها در سال ۲۰۰۱ به افغانستان ارتباط میگیرد، اما میتواند موضوع خوبی برای تحقیق توسط پژوهشگران امور جنگ و صلح باشد، عبارتست ازعلل حوصله مندی زیادی که مردم افغانستان دربرابر تجاوز نظامی ایالات متحده از خود نشان دادند، میباشد. برعکس ادعای طالبان بخش کمی از مردم حاضر به پذیرش شعار های ضد امریکائی آنها شدند. البته میتوان از علل احتمالی در این رابطه نام برد اما در این مورد، تا جائی که ما اطلاع داریم، تحقی علمی و همه جانبه نشده است. دلایل احتمالی که میتوان بگونهٔ مشال از آنها نام برد، عبارتند از اینکه: مردم قبل از ۲۰۰۱ در موقف گروگان های یک گروه مسلح عقبگرا قرار داشتند که ازطریق استبداد عار مذهبی عقاید گروهی خود را بر آنها تحمیل میکرد و از بین رفتن این حاکمیت توسط امریکائی ها، تائید حق امریکا برای این حمله که ظاهراً دفاعی تلقی میشد توسط ملل متحد، خلق رسانه هائی که مردم را امیوار نگهمیداشتند، وشعار های آزادی و ترقی آنها را واداشت تا مدتی در برابر نظامیان امریکائی از حوصله کار بگیرند. عده ای هم به این نظر اند که کمک امریکا به مهاجرین افغان در دوران جهاد ضد روسی ووعده های امریکائی های مبنی بر«بازسازی»، «ایجاد حکومت مردمی بعد از یک دورهٔ انتقالی تحت رهبری ملل متحد»، «محاکمهٔ جنایاتکاران جنگی» وغیره، با وصف آنکه درعمل پیاده نشدند، مردم بی اعتماد به گروه های سیاسی داخلی را واداشتند تا مؤقتاً حضور نیروهای خارجی را تحمل نموده اما با مرور زمان کاسهٔ صبر شان را ناکامی های پی در پی امریکا ومتحدین و حکومت ضعیف تحت حمایت امریکا در عملی کردن وعده های شان و مداخلات آشکار خارجی ها در امور داخلی افغانستان لبریزساخت و این نارضایتی مردم ذهنیت عامه را برای یک تغیرآماده ساخت. متأسفانه هیچ نیروی سیاسی ملی و مردمی آمادگی لازمه برای رهبری این موج نا رضایتی عمومی بسوی یک انقلاب ملی، ترقیخواه و مردم سالار را نداشت. این کمبود بزرگ هم مستلزم تحقیق علمی برای علتیابی ودرسگیری برای نسل جوان مملکت میباشد.
«ھیأت اجراییه فارو»