صد سالگی سقوط خلافت عثمانی

روز سوم مارچ 1924، صد سال پیش مجلس ملی ترکیه پایان کار خلافت اسلامی عثمانی را تصویب کرد و نقطه پایانی بر خلافت عثمانی‌ گذاشت. سلطان سلیم از سلاطین مقتدر و معروف عثمانی در سال 1517 میلادی که مصر را تصرف کرد، خلیفۀ عباسی را با خود به استانبول آورد و آثار منسوب به پیغمبر اسلام (ص) را نیز به استنابول انتقال داد و به

روایتی گفته می شود که خلیفه عباسی در مسجد ایاصوفیه استانبول خلافت را به سلطان عثمانی وا گذاشت. آنگاه سلطان سلیم در نامه ای به همه فرمانروایان و امیران مناطق اسلامی خواستار فرمانبرداری خود شد و از تسلط خویش بر مکه و مدینه خبر داد. پس از او سلطان سلیمان قانونی در نامه ای  به شریف مکه از خلافت خود سخن گفت که مورد تأیید شریف مکه (امیرمکه) قرار گرفت.
ترک های عثمانی در تاریخ  سیاسی اسلام، طولانی ترین و مقتدر ترین دولت و امپراتوری را ایجاد کردند که بعداً به خلافت اسلامی عثمانی ها شهرت یافت که پس از خلافت عباسی بزرگترین دولت اسلامی بود. قلمرو عثمانی ها در اوایل قرن شانزدهم عیسوی در حدود بیست ملیون کیلومتر مربع مساحت داشت. به نقشه نگاه کنید که این قلمر به رنگ سبز نشان داده شده و شامل بخش هایی از سه قارۀ آسیا، اروپا و افریقا می شود. 
 دولتمردان عثمانی که مشروعیت و اقتدار خود را از اسلام و غزای اسلامی گرفته بودند، تلاش میکردند تا این مشروعیت را حفظ کنند. علمای دینی به عنوان یک قشر و طبقۀ ویژه در جامعه اسلامی تابع عثمانی ها بودند. سلاطین عثمانی هم تا حدی حرمت آنها را نگهمیداشتند و آنها نیز با فتوای خود مشروعیت شاهان و دولت عثمانی از زاویۀ دینی بالا میبردند. اما با وجود چهرۀ جهادگری واسلامی عثمانیها آنها در لشکرکشی و فتوحات شان بسوی اروپا به انتشار اسلام از راه نظامی نمی پرداختند. این امر برغم  نظریات متفاوتی که در مورد کثرت گرایی دولت عثمانی گفته شود ناشی از منافع شان بود. حتا آنها در تجارت به اروپایی ها امتیازات  بسیاری دادند و اتباع مسیحی عثمانی به خصوص در دوران ضعف امپراتوری بیشتر از اتباع مسلمان صاحب امتیاز بودند. 


    دولت سلجوقی روم  ظهور عثمانی ها از خرابه های 

پس از آنکه آلپ ارسلان پادشاه سلجوقی در نبرد ملازگرد(ذیقعده 463 هجری قمری آگست 1071 عیسوی) امپراتور روم رومانوس را شکست داد، سیلی از مهاجران قبایل ترک بسوی اناتولی(بخش خاوری ترکیه)سرازیر شدند. این در واقع آغاز ترکی شدن اناتولی و آسیای صغیر بود. 
فاز دوم هجوم و جابجایی قبایل ترک در آسیای صغیر زمان یورش چنگیز و مغولان بود. در پیشاپیش جنگجویان ویرانگر مغول، مهاجران قبایل مختلف از آسیای میانه و ماوراءالنهر و ماورای قفقاز بسوی اناتولی هجوم آوردند. 
ناتوانی امپراتوری مسیحی روم شرقی در جبران شکست ملازگرد و ادامۀ جنگ امیران مسلمان در برابر دولت مسیحی روم، مهاجران ترک را در اناتولی ماندگار ساخت و موجب بقا و تقویت دولت سلجوقی روم شد. هر چند فرماندهان مغولی سلجوقی ها را نیز مطیع خود ساختند اما عثمانی ها بر خرابه های دولت سلجوقی روم دولت و امپراتوری خود را بنا کردند. 

عثمان خان غازی؛ بنیان گذار دولت عثمانی

امیران و فرماندهان دولت سلجوقی روم در نواحی مرزی که با امپراتوری روم شرقی می جنگیدند با لقب غازی شناخته می شدند. عثمان خان متولد 656 هجری (1258 عیسوی) یکی از این غازیان  بود. 
سرزمین های بیرون از مرز در قلمرو دولت بیزانس، دارالحرب خوانده می شد که پیوسته مورد یورش نیروهای مرزی سلجوقی ها یا همان غازیان قرار می گرفت. مناطقی که در دارالحرب توسط جنگجویان غازی تصرف می شد به قلمروفرمانروایی وامارت شان مبدل می گردید. 
ارطغرل پدر عثمان خان رئیس قبیلۀ قایی از قبایل ترکی آسیای میانه پس از هجوم چنگیز با جنگجویانش به اناتولی آمد. سلطان سلجوقی علاءالدین اول او را در مرزهای شمال غربی اناتولی امارت داد تا در آنجا به عنوان غازی بجنگد. پس از مرگ ارطغرل پسرش عثمان غازی وارث متصرفات وی شد. 
عثمان خان نظامی گری و خشونت قبیله ای را با جهاد و غزای دینی آمیخت و به موفقیت های فزاینده دست یافت. او با این ویژگی راه را به جانشینی بر دولت سلجوقی روم که در جنگ با دولت مغولی و دولت مسیحی بیزانس و در اثر اختلافات درونی بسوی انقراض میرفت، هموار کرد. 
عثمان خان در جنگ با دولت بیزانسی پیروزی روزافزون بدست آورد و در سال700هجری قمری(1301 عیسوی)امارت یا حکومتی را ایجاد کرد که به نام خودش امارت عثمانی شهرت یافت. او هزاران جنگجوی را که در پیشاپیش لشکر چنگیز و مغول ها از آسیای میانه و مناطق دیگر فرار می کردند وارد نیروهای خود ساخت. سرانجام امیرعثمان در شمال غرب اناتولی پس از مرگ سلطان علاءالدین سوم سلطان سلجوقی در سال1307عیسوی اعلان استقلال کرد و خود را سلطان نامید. او در 1326 میلادی وفات کرد و در کلیسای شهر بورسا که به مسجد تبدیل شده بود،  مرکز امروز ایالت بورسای ترکیه دفن شد. 

پادشاهان عثمانی

سی و شش نفر از منسوبین خانوادۀ عثمانی در 617 سال عمر سلطنت عثمانی ها به پادشاهی رسیدند. با توجه به شکل گیری دولت عثمانی و نگاه به عملکرد سلاطین این دولت و حوادث مختلف اجتماعی در حاکمیت عثمانی ها میتوان سلطنت آنها را در چهار مرحله یا دوره ای متمایز از هم  تقسیم کرد که در تمام این دوره ها، سلاطین عثمانی در دوجبهه، یکی با امپراتوری روم شرقی و اروپای مسیحی و دیگر  با امیران و زمام داران مسلمان در داخل اناتولی و بیرون از آن به خصوص با دولت صفوی کشور فارس یا ایران امروز درگیری و جنگ داشتند:
    1 - تشکیل و قوام دولت عثمانی که در مرحلۀ مذکور پنج نفر از عثمانیان هر یک: عثمانی غازی، مراد اول، بایزید اول، محمد اول و مراد دوم به امارت و سلطنت رسیدند.
2 – نیرومندی عثمانی ها و تشکیل امپراتوری که این دوره از سلطنت محمد دوم مشهور به سلطان محمد فاتح آغاز می شود و تا سلطنت بایزید دوم، سلیم اول مشهور به یاوز(ترسناک) و سلطان سلیمان قانونی در سال 1566 میلادی ادامه می یابد.      
در این دوره بود که عثمانی ها به شبه جزیرۀ بالکان در اروپا دست یافتند و بحیرۀ سیاه را در کنترول خود گرفتند. در شمال افریقا، مصر، تریپولی (لیبیا)، تونس و الجزیره را ضمیمۀ قلمرو خود ساختند. در شرق میانه و قفقاز، شبه جزیره عربستان، بین النهرین و بخش هایی از قفقاز را متصرف شدند

    3 – دورۀ ضعف و انحطاط که پس از مرگ سلطان سلیمان قانونی و سلطنت سلیم دوم آغاز شد و با سلطنت 23 نفر از خانوادۀ عثمانی تا سال 1878 میلاد یادامه یافت. 
 4- تلاش نافرجام در بازگشت به اقتدار پیشین که با سلطنت عبدالحمید دوم در سال 1878 آغاز شد. این تلاش بیشتر در جهت جلوگیری از نفوذ تحولات فکری و اجتماعی اروپای غربی بود که تبعات معکوس برای سلطنت عثمانی داشت. سرانجام امپراتوری عثمانی یا خلافت عثمانی به عنوان آخرین خلافت اسلامی در دنیای اسلام در اوایل قرن بیستم از هم پاشید و صد سال پیش از امروز در سوم مارچ 1924 مجلس ملی ترکیه در آغاز دوران حکومت مصطفی کمال اتاترک که جمهوریت ترکیه را بروی خاکستر باقی مانده از این امپراتوری بنیان گذاشت، پایان خلافت عثمانی را اعلان کرد. 


مؤلفه های قوت و ریشه های ضعف و فروپاشی امپراتوری عثمانی
 
الف- عوامل اقتدار

از آغاز قرن چهاردهم عیسوی(1300) که عثمان غازی بنیان دولت عثمانی را گذاشت و تا آغاز قرن هفدهم(1600)که آن دولت به عنوان بزرگترین امپراتوری وارد دوران انحطاط و زوال شد، عثمانی ها نه تنها در میدان جنگ بلکه در نظام حربی و ابزار جنگ و در نظام سیاسی و اجتماعی موقعیت بهتر و برتر از مسیحیان اروپایی داشتند. نظام واداره‌ ای آنها در مناطق مفتوحه بهتر از نظام  سیاسی واجتماعی حاکمان اروپایی بود. 
جامعۀ مسیحی به خصوص در نواحی دور از شهرها و مراکز قدرت امپراتوری بیزانس و حاکمان بالکان زیر ستم شهزادگان، حاکمان، ملاکان و کلیساها قرار داشتند. حیات شان در گرو کار مضاعف و مشقت بار بر اراضی و مملوکات آنها بود. مردم بار سنگین اختلاف و کشمکش های مداوم حاکمان محلی را با امپراتوری وحکومت های مرکزی می کشیدند. اما تسلط عثمانی ها بر این وضع پایان میداد. اراضی قابل کشت ملاکان و کلیساها به دولت تعلق می گرفت و مردم از بیگاری و تحویل زیاد محصولات رهایی می یافتند. در عوض سیستم مالیاتی را که حتاعثمانی ها به نام خراج وضع می کردند بهتر از آن بود. ناتوانی حاکمان اروپایی در حوزۀ بالکان و در قلمرو بیزانس در دفاع از مناطق و جوامع خودشان، عامل استقبال عثمانی ها بود. عثمانی ها اشراف و حاکمان محل و هم چنان کلیسا هارا که تابعیت دولت عثمانی را می پذیرفتند داخل نظام خود می ساختند وامتیازات پیشین آنها را در عرصۀ  تصرف بخشی از اراضی و ملکیت های شان حفظ می کردند. انتقال و جابحایی جنگجویان و قبایل مختلف ترک و ترکمن به گسترش قلمرو دولت عثمانی در مناطق بیزانسی و سرزمین های بالکان انجامید.
عثمانی ها در سده  های نخستِ شکل گیری دولت و گسترش قلمرو، از زاویۀ نظامی صاحب ابتکار بودند.  فرماندهی مقتدر و یکپارچه ایجاد کردند. لشکرعثمانی در واحدهای مختلف چون غلامان سلطان، ینیچری ها(نیروهای پیاده که از اسیران مسیحی انتخاب می شدند، اسلام  می آوردند و برای ورود به ارتش عثمانی تربیه می یافتند)، سواره نظام و غیره تنظیم شد که سلطان بر آنها تسلط داشت. به نیروهای امنیتی در داخل قلمرو دولت که از قطعاتی چون سکبانها و جلالی ها تشکیل یافته بودند نیز حاکم بود. دولت عثمانی به تمام جنگ ها حتا با رقیبان و دشمنان مسلمان خویش رنگ و بوی دینی دادند تا انگیزه و روحیۀ نبرد را در لشکر خود تقویت کنند. تأکتیک وابزار نظامی دولت دراین مراحل انکشاف داشت. دولت عثمانی در سدۀ پانزدهم و بسیاری از سالهای قرن شانزدهم عیسوی به نیروی برتر بحری در مدیترانه تبدیل شد، اما نتوانست ابن برتری را حفظ کند و از اروپای مسیحیت در تمام عرصه ها عقب افتاد. 

  ب - ریشه های ضعف و فروپاشی

1 - عقب ماندگی درعرصۀ علم و صنعت

در اروپا تحول علمی و تطور افکار واندیشه رشد فزاینده می یافت، اما در درون دولت عثمانی و قلمرو عثمانی جمود علمی و فکری و تحجر اندیشی بود. تمدن غرب یاتمدن اروپایی که  با انقلاب صنعتی، فکری، علمی و اجتماعی سیر رو به رشد داشت به همان سرعت اروپایی ها را در تمام عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و نظامی بسوی برتری و غلبه بر دولت عثمانی میبرد. در دولت عثمانی تلاش برای اصلاحات به ناکامی می انجامید و هیچگونه نهضت روشنگرانه نتوانست اصلاحات و پیشرفت را نهادینه و پایدار سازد. هر چند جنبش اصلاحی در درون دولت عثمانی و از بالا توسط شماری از شاهان عثمانی ایجاد شد امااین جنبش به نتیجه اي نرسید. در اوایل سدۀ هژدهم عیسوی که صنعت چاپ کتاب در اروپا رشد و رونق گرفت در کشور عثمانی به آن توجه نشد. در سال 1742عیسوی یک چاپ خانۀ کتب علوم بشری و طبیعی که در استانبول فعال شده بود از سوی علمای دینی بسته شد. این در حالی بود که صنعت چاپ در اروپا گسترش یافت و تکثیر کتاب به سرعت، تحولات عظیمی را در اندیشه و دانش اروپاییان ایجاد کرد.
تقابل در درون دولت و جامعه پس از بازگشت افراد جوان کشور عثمانی از تعلیم و تحصیل در کشورهای اروپایی بصورت فزاینده بالا می گرفت. دانشجویان عثمانی در دانشگاه های اروپایی به شدت تحت تأثیر پیشرفت های اروپا قرار می گرفتند و در بازگشت بااندیشه های تحول طلبی و ملی گرایانه خواهان تحول در کشور خود می شدند. این جریان تحول طلب و ملی گرا به ویژه در ارتش عثمانی نفوذ گسترده یافت كه به یکی از عوامل مهم فروپاشی امپراتوری عثمانی مبدل شد. 


    2 - ناتوانی فزاینده در عرصۀ اقتصاد

دولت عثمانی که در سده های اقتدار بر اروپای مسیحی چیرگی داشت و چندبار دروازه های وین را در قلب اروپا کوبید، با شروع دورۀ ضعف و انحطاط در میدان اقتصاد، از اروپای مسیحی عقب افتاد. این ناتوانی اقتصادی که ناشی  از پسمانی عثمانی ها در عرصۀ علم و صنعت و میدان اداره و سیاست نسبت به اروپایی ها بود، اقتصادآنها را در وابستگی به اروپای در حال پیشرفت و اقتدار کشاند. در اواخر قرن هژدهم و سپس قرن نوزدهم در واقع اقتصادعثمانی چنان ناتوان و بیمار شد که اناتولی به بازار فروش تولیدات اروپایی ها مبدل گردید. به همان حد مواد خام قلمرو عثمانی سیل وار جذب فابریکات اروپایی می شد. دولت عثمانی در واقع به یک دولت صادر کنندۀ مواد خام به اروپا و وارد کنندۀ تولیدات صنعتی اروپا تبدیل شد که بصورت فزاینده تا گلو در وام های کلان دول اروپایی غرق می شد. 

    3 - عدم توازن میان رشد جمعیت و پیشرفت اقتصادی

افزایش جمعیت و عدم تناسب آن با زمین زراعتی مشکل دیگر بود که توقف فتوحات عثمانی آنرا به بحران تبدیل کرد. توقف فتوحات عثمانی در جنگ با اروپای مسیحی ده ها هزار نفر از لشکر عثمانی را بیکار ساخت که بسیاری آنها به دسته های رهزن و شورشی و عامل بی ثباتی مبدل شدند. در این اوضاع، بحران اقتصادی و فقر در کشور عثمانی تشدید یافت. تورم پولی به وجود آمد، قیمت ها بالا رفت، سپاهیان و کارمندان دولت را که در آمد ثابت داشتند بیشتر از همه متضرر کرد.
 نظام سیاسی و اجتماعی دولت عثمانی که یک نظام سنتی و متمرکز و متکی بر قوای نظامی و جنگ بود نتوانست راه های حل این بحران را در یک تفکر و عملکرد جدید ارائه کند. نکتۀ دیگر این بود که موازی با تحول و پیشرفت علمی و سیاسی در اروپا، جنبش های ناسیونالیستی و استقلال طلبانه گسترش یافت. دولت عثمانی به عنوان مسلمان و ترک برای آنها دشمن و بیگانه بود. سپس این ذهنیت و این جنبش ها در درون جوامع اسلامی قلمرو عثمانی نیز به ظهور رسید. 

    4 - تزلزل و بی نظمی در درون نیروی نظامی

سلاطین عثمانی در مراحل رشد و اقتدار دولت به ارتش و جنگجویان خود عنایت جدی مبذول میداشتند. به آنها امتیازات خاص چون تیول یا اراضی و املاک و حقوق مستمری میدادند و نظارت خود را بر آنها حفظ می کردند. هرچند بغاوت و شورش هایی صورت می گرفت اما به زودی این شورش ها مهار می شد. از این رو ارتش عثمانی در سه سدۀ نخست، ارتشی با دسپلین، باروحیه، آماده برای نبرد و دارای انگیزۀ مادی و معنوی بود. 
در آخرین سالهای قرن شانزدهم عیسوی و سده هفدهم که دولت عثمانی به جنگ بقای اقتدار خود در اروپا پرداخت، نظام سیاسی واجتماعی عثمانی از درون بسوی پوسیدگی وانحطاط رفت. ریشه ها و عوامل این ضعف و پوسیدگی عبارت بود از:
کاهش تسلط و اقتدارسلاطین و خلفای عثمانی بر تمام بخش های نظامی و ملکی دولت. در سالهای سلطنت محمدفاتح و پس از او تا اواخر سلطنت سلیمان قانونی، صدراعظم ها مطیع سلاطین بودند. فرماندهان نظامی از غلامان دربار سلطنت تعیین می شدند و نیروی محوری لشکر عثمانی را نیز غلامانی چون ینیچری ها می ساختند که موجب پیشروی و پیروزی دولت عثمانی در جنگ با دشمنان اروپایی و غیر اروپایی شان می شد. اما در قرن هفده بصورت فزاینده تسلط سلاطین بر این نیروها کاهش یافت. ینیچری ها و سایر واحد های ارتش که دولت از پرداخت حقوق آنها ناتوان شده بود، از یکسو سر شورش و بغاوت برداشتند و ازسوی دیگر در امور ادارۀ کشور به دخالت پرداختند. 
ضعف فزاینده دولت عثمانی در جنگ های قرن هفدهم  که توقف پیشروی عثمانی ها را در قبال داشت، سلطان و لشکر را از غنایم سر شار فتوحات محروم کرد. تضعیف اقتدار سلاطین ناشی از بی کفایتی و فساد آنها و ناشی ازاُفت بودجه و هزینه های نظامی موجب بغاوت و شورش در درون لشکر و حکومت های ولایات شد. ارتش دولت عثمانی که بدنۀ اصلی آنرا سواره نظام تیماری(صاحب اراضی و ملکیت)، ینیچری ها و غلامان دوسیرمه تشکیل میداد بسوی فروپاشی رفت. در قرن هفدهم که ضعف و انحطاط دولت عثمانی آغاز یافت، نیروهای مسلح هر کدام در عقب امیران و شاهزادگان سرکش و مدعی سلطنت قرار می گرفتند. 

    5 - عقب ماندگی در عرصۀ تخنیک و تأکتیک نظامی 
یکی از عوامل پیروزی سلطان محمدفاتح در تصرف قسطنطنیه به برتری نظامی وی در هر دوعرصۀ تخنیک و تأکیتک برمیگشت. سپس عثمانیها این برتری را تا سدۀ شانزدهم حفظ کردند و حتا به نیروی برتر بحری در آبهای مدیترانه تبدیل شدند. اما وقتی عثمانی ها در تخنیک و تأکتیک نظامی از رقیبان و دشمنان اروپایی شان عقب افتادند در مسیر انحطاط قرار گرفتند. از همین رو تبعات جنگ عثمانی ها در سدۀ هفدهم عیسوی در جهت بقای اقتدار آنها در اروپا پیامد معکوس بارآورد. برغم آنکه دولت عثمانی در این جنگ ها گاهی پیروزی داشت؛ اما برتری رو به افزایش رقیبان و دشمنان اروپایی آنها در هردو عرصۀ تأکتیک و تخنیک نظامی جلو این پیروزیها را میگرفت و شکست را برآنها تحمیل میکرد. 

    6 - فساد سیاسی و مدیریتی

در آغاز شکل گیری امپراتوری عثمانی و پیشروی بسوی اروپا نظام و ادارۀ آنها برای اروپایی ها بهتر از نظام وادارۀ امپراتوری بیزانس، حاکمان محلی و کلیسا بود. اما سپس نظام عثمانی از درون دچار فساد شد. زمامداران عثمانی پس از دوسدۀ نخست امپراتوری بسوی فساد سیاسی و مدیریتی رفتند. سلاطین و حاکمان عثمانی دچار انحطاط دینی واخلاقی شدند. انگیزه های دینی آنها بسوی ضعف و انحراف رفت و از لحاظ اخلاقی در سراشیب سقوط قرار گرفتند. خوشگذرانی، بی عدالتی، تبعیض، بیداد، چپاول و دستبرد بیت المال و غیره دامن آنها را آلوده ساخت. دیگر آن سادگی دوران اولیه و اراده و ایمانی که موجب فداکاری دولتمردان عثمانی باانگیزۀ دینی می شد از میان رفته بود.
در اواخر سلطنت سلیمان قانونی انحطاط اقتدار عثمانیها آغاز یافته بود. سلیمان از شرکت در مجالس شورای دولتی ابا می ورزید و جانشینان او دیگر به چنین مجالسی اهمیت نمی دادند. معیار توظیف به مقام های دولتی از کاردانی و شایستگی به تملق گویی و دخالت زنان و مردان متنفذ حرم سراها تغییر یافت. قدرت اصلی سلطان عثمانی حتا کمتر در دست و زیران بل بیشتر در دست حرم سرا های سلطانی پر از زن و کنیز انتقال یافت. 
دراواخر سدۀ شانزدهم عیسوی شراب نوشی و عیاشی عام شد. در سال1603عیسوی سلطان احمداول مصرف دخانیات را که از سوی علمای دینی قدغن شده بود آزاد گذاشت. در استانبول مزاح یاجوکی از نوشیدن مشروبات الکولی رواج یافته بود که مردم با هم می گفتند: 
"چه کسی امروز پول شراب ما را می دهد؟ مفتی، قاضی یا خلیفه؟" 

اخبار روز

01 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها