گذشته را نميتوان تغيرداد، اما با تحقيقات جديد برداشت ما از گذشته در حال تغير است
تاریخنويسان و محققان میپذیرند که حقايق، روايات، گزارش های وقایع و داستانهای فردی موجوده تنها بخشی از تصویر رويداد های تاريخی را به ما ارائه میدهند. آنها با استفاده از دانش موجود دربارۀ یک دورۀ زمانی و تحقیقات قبلی در مورد آن،
آنها را با سایر انواع معلومات ، سوالات و منابع جديدمربوطه مقایسه ودوباره مورد ارزيابی قرار ميدهند و این بدونتردید یک تحليل و تفسیر متفاوت از مرور وجمعآوری سادۀ معلومات موجودميباشد. لذا معلومات ما از رويداد های تاريخی نيز مانند علوم همانند دیگر، همیشه در حال بازبینی و بازنگری است.
اگر به رويداد رسيدن کريستوفر کُلمبوس، دریانورد ایطالیوی که از طرف پادشاهی کاستیل (بخشی از اسپانيا) مأموریت داشت تا راهی از سمت غرب به سوی هندوستان بیابد، و بر حسب تصادف به جزاير کارائبين رسیدو در سال ۱۴۹۲ م کاشف دنيای جديد (قارۀ امريکا) شناخته شد، بنگريم، يک رويداد شناخته شده بود . اما در چند دهۀ اخیر ما شاهد یک پرسش بسیار مهمی در بارۀ اين رویداد بودهایم که آیا این یک کشف بود یا یک تهاجمی که راه استعمار و استثمار اروپا را در قارۀ امریکا باز کرد؟
تحقیقات چند دهۀ اخير، کُلمبوس را به يک چهرۀ بحث بر انگيز تاريخ تبديل کرد، و این تلاشها منجر به ایجاد تفاسیر و موضعگيری های جدیدی شد. موضعگيری قدیمی اروپا دربارۀ کُلمبوس، جای خود را به فهمی داد که از دیدگاه ساکنان قاره آمریکا شکل میگرفت. از دیدگاه اروپایی، کشف قاره امریکا پیروزی بزرگی بود که کُلمبوس با انجام چهار سفر، نقش قهرمان گسترش فرهنگ و تمدن غرب را در آن بازی کرد، ونتايج آن وسیلۀ شد برای بدست آوردن سود های بسيار هنگفت مادی برای اسپانيا و کشورهای اروپایی. ولی دیدگاههای جدید بر جنبۀ مخرب فتح امریکا توسط اروپاییها تمرکز و بر بیماریهای وارداتی مردم بومی جزایر کارئبين ، واقع در غرب اقیانوس اطلس و دیگر جاهای آمریکا تاکید میکنند و او را مسئول مستقیم یا غیرمستقیم کشتار دهها میلیون نفر از مردم بومی و عامل استعمار آمریکا از سوی اروپا میدانند.
اگر همين يک مثال را با رويداد کشته شدن امير حبيب الله خان مقايسه کنيم، با وجوديکه کشته شدن امير موصوف يک حقيقت شناخته شده و انکار ناپذير است، برای روشن شدن جوانب ديگر آن رويداد به تحقيقات مزيد نياز داريم و اين تلاش های انداختن روشنی بر گوشه های تاريک اين رويدادنبايد بدعت و سنت ستیزی پنداشته شده و نويسندگان و محققانی که در جستجوی اسناد و فاکت های جديد اند، مورد حملات توهين آميز شخصی قرار گيرند.
نقش مصطفی صغير در توطئه های ترور توسط انگليس ها انکار ناپذير است
به چگونگی نقش مصطفی صغير در توطئه کشته شدن امير حبيب الله خان در صفحات بعدی خواهيم پرداخت. اما در روشنی مدارک و اسناد مهم و معلومات موجود نميتوان از نقش مصطفی صغير در توطئه های ترور توسط انگليس ها و بخصوص در دسيسۀ ترور مصطفی کمال اتاترک که منتج به اثبات جرم و اعدام وی شد، انکار کرد.
درين رابطه بر علاوه از اعترافات خود مصطفی صغير واسناد مهم و مدارک ذکر شده در مقالات محترم فواد ارسلا و دو قسمت گذشتۀ همين مضمون، ميتوان به چند مورد ديگر نيز اشاره کرد:
مصطفی کمال پاشااتاترک
مسموميت با زهر : رابرت ډن Robert Dunn از قوای بحری ايالات متحده امريکا که بين سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ در سفارت امريکا در ترکيه بحيث معاون اطلاعات ايفای وظيفه مينمود، مينويسد که «من در ماه جون بعد از طی مسافت يکهزار ميل در منطقۀ نشنلست ها وارد انقره شدم ... ترک ها از بحث بر موضوع اعدام جاسوس هندی بريتانيا درين اواخر، که متهم به سؤ قصد عليه مصطفی کمال پاشا بود، خرسند بودند. قرار بود اين دسيسه توسط مسمويت با زهر انجام يابد. اعتراف و مکاتبۀ صغير، يک مامور ملکی بریتانوی، نشان میدهد که او برای انجام این کار به انقره فرستاده شده بود. به رويت شواهد، اين طرح در قسطنطنيه برنامه ريزی شده بود».
اين ديپلومات امريکائی علاوه ميکند که «با توجه به روابط کنونی آمریکا با امپراتوری [بريتانيا]، این موضوع همچنان به توضیحات کامل بریتانوی ها نياز دارد. اگر حکومت [بريتانيا] اجازۀ اين چنین عمليات مخفیانه را داده باشد، چنين رفتاری قابل قبول نميباشد». (The World's Work سال ۱۹۲۲، جلد۴۴، فصل کمال کليد هندوستان و مصر، صفحه ۶۵).
اعتراف انگليس ها وتلاش شان برای تبادله مصطفی صغير بحيث اسير جنگی : تقاضای رامبولد، سرپرست سفارت انگلستان در ترکيه، به تاريخ ۱۲ ماه می از بيکر سامی، وزير خارجه ترکيه، که مصطفی صغير را بر اساس توافقنامه مبادلۀ اسيران جنگی به انگلستان بسپارد، (اسناد سیاست خارجی بریتانیا، ۱۹۱۹ – ۱۹۳۹، صفحه ۲۰۴) خود اعترافيست که نشان ميدهد مصطفی صغير يک فرستادۀ انگليس ها بوده و هنگام اجرای ماموريتش دستگير شده است. همچنان در تلگراف محرمانۀ راتيکان، سفير بريتانيا در قسطنطنيه به وزارت خارجه اش اعتراف ميکند که مصطفی صغير يک جاسوس بود و بنابرين اعدام او را نميتوان بصورت خاص يک خطای بزرگ [توسط ترک ها] تلقی کرد. (بولنت گوکای، سياست شرقی شوروی و ترکيه ۱۹۲۰ – ۱۹۹۱، صفحات ۳۰-۳۲).
شرح پايه و محلی که مصطفی صغير در آن به دار اويخته شد: تاريخ معاصر، مجلۀ ماهانۀ نيويارک تايمز تحت عنوان کمال پاشامؤسس ترکيۀ جديد، دستگيری و اعدام اين جاسوس انگليس را يک رويداد مهم آنوقت دانسته و حتی پايه يا تير ۱۰ فتۀ که توسط آن مصطفی صغير به دار اويخته شد و محل آن در سمت چپ ساختمان شورا، در مدخل شهر را شرح ميدهد. (تاريخ معاصر، شماره اپريل تا سپتمبر ۱۹۲۲ مجلۀ ماهانۀ نيويارک تايمز ، جلد ۱۶، ص ۵۸۷).
بيوگرافی کمال اتاترک : اعتراف مصطفی صغیر که سال ها برای استخبارات بریتانیا کار کرده است وتلاش بدون نتيجۀ که فرانک راتیگان، سرپرست نمايندگی عالی بریتانیا در استانبول، برای نجات جان اوانجام داد، بحيث يک رويداد مهم درج بيوگرافی اتاترک ميباشد. (اندرو مانگو (۲۰۰۲) -آتاترک: زندگینامۀ بنیانگذار ترکیۀمدرن ).
تشويش تحريک (جنبش) خلافت هند از رخنه کردن جاسوسان انگليس در بين نشنلست های ترک : در دوران جنگ جهانی اول، ترکیه به مقابل بریتانیا در کنار آلمان قرار گرفت. اين دخالت ترکیه در جنگ مسلمانان هند را نگران کرد که در صورت موفقیت انگلیس ها با ترکیه رفتار خوبی نخواهد شد. مسلمانان هند برای حمایت از انگلیس ها از لوید جورج Earl Lloyd-George صدراعظم انگلستان قول گرفتند که در زمان جنگ مقدسات مسلمانان مورد هتک حرمت قرار نگیرد و پس از وقوع جنگ از خلافت مسلمانان محافظت شود. پس از پایان جنگ، انگلیس و متحدانش برخلاف وعده ، وارد بصره و جده شدند.
مسلمانان هند برای یادآوری وعده های انگلیس ها و پاسداری از خلافت عثمانيه، جنبشی به نام «جنبش خلافت» يا «تحريک خلافت» (۱۹۱۹- ۱۹۲۲) به راه انداختند. رهبران شرکتکننده در این جنبش شامل شوکت علی، مولانا محمد علی جوهر، حکیم اجمل خان و ابوالکلام آزاد بودند که مهاتما گاندی نيز از آن به عنوان بخشی از مخالفت خود با امپراتوری بریتانیا حمایت ميکرد.
تحقيقات و کتب مختلف راجع به پان اسلاميزم و تحريک خلافت مانند «پان اسلاميزم در سياست های هند بريتانوی از محمد نعيم قريشی»، «ابولکلام آزاد بين رؤيا و واقعيت از ذاکر حسين»، «استانبول ۱۹۴۰ و مدرنیته جهانی»، «مصیبت ترکیه توسط هالیده ادیپ آدیوار»، به رخنه کردن جاسوسان انگليس در بين نشنلست های ترک و استفادۀ مصطفی صغير از نام و يا پوشش نمايندۀ کميته خلافت پشاور اشاره نموده و تشويش رهبران نهضت خلافت را ذکر نموده اند.
چشم ديد محمد عباس يک شاهد عينی : ظفر حسن ايبک در خاطراتش مينويسد که «درسال ۱۹۲۱م هنگامی که نیروهای رزمی ترکیه به رهبری مصطفی کمال در اناتولی برضد یونانی ها درحال پیکار بودند، یک تن هندوستانی به نام مصطفی صغیر که خانواده اش درگذشته های دور از ایران به مراد آباد U.P. [اتارپراديش کشور هند] آمده و در آنجا مسکن گزین شده، سپس به کمک انگلیس ها به استانبول آمده بود. او که خویشتن را نمایندۀ کمیتۀ خلافت هند میخواند ، میگفت برای نهضت ملی ترکیه جهت تهیۀکمک آمده است، ترک ها او را طور خفیه از استانبول که آن وقت در زیر سلطه انگلیس ها بود، به انقره آوردند. او در انقره به حضور مصطفی کمال اتاترک باریاب گردید. و مهمان دولتی خوانده شد و به میزبانی اش یک هندوستانی دیگر به نام محمد عباس بیک مقرر گردید.
محمد عباس همان کسی است که در جنگ اول جهانی از محاذ عراق از میان نیروهای انگلیسی فرار نموده و به ترک ها پیوسته بود. موصوف درسال ۱۹۲۷م کارمند وزارت خارجه ترکیه مقرر گردید و سپس به حیث ترجمان سفارت ترکیه به کابل اعزام گردید».
ظفر حسن می افزايد که «من درسال ۱۹۳۳م آن زمانی که به حیث افسر توپخانه به وظیفه معلمی در مکتب حربیه افغانستان اشتغال داشتم، با او ملاقات کردم. عباس بیک در کابل در مورد مصطفی صغیر به من چنین حکایت کرد:
« من میزبان مصطفی صغیر بودم و همیش با او به سر میبردم. تعجب مرا فراگرفت که مصطفی صغیر تا ناوقت خط مینویسد ، اما با وجود آن صبح که خط را به من می سپارد تا به وسیله پوسته به استانبول بفرستم، فقط یک دو صفحه میباشد که در آن خط جز چند سطر، دیگر چیزی به نظرنمی آید. من در فکر فرو رفتم که چه علت است که او برای نوشتن یک نامهء کوتاه سه چهار ساعت وقت مصرف میکند ، این شبهه در دل من ایجاد گردید که او در نامه نوشتن کدام رنگی را به کار میبرد که الفاظ تحریر شده به نظر نمی آید، اما باقی نامه را که به رنگ معمولی مینویسد که قابل خواندن است، از همین رو او هرشب چند ساعت به نامه نوشتن مصروف است. بناءً من گزارش او را به افسران خویش تقدیم داشتم. ایشان نامه های او را معاینه نمودند و به وسیله کدام مادۀ کیمیاوی مطالب غیر نمایان او را خواندند. ایشان دریافتند که مصطفی صغیر از اوضاع سیاسی انقره به فرمانده نیروهای انگلیسی Harrington [ General Charles Harrington] طور منظم اطلاعات می فرستد. افزون بر آن، پولیس خفیه ترکیه نیز اطلاع حاصل کرد که او توطئه قتل مصطفی کمال را نیز می چیند. از همین رو بر ضد او اقامه دعوی صورت گرفت. او برای این که ارزش خود را در برابر دادگاه بلند برده باشد، گفته بود که امیر حبیب الله خان پادشاه افغانستان را او به قتل رسانده است. پس از اقامۀ دعوی، جنایت او ثابت و او محکوم به اعدام شد. روزنامه های ترکیه این رویداد را با تفصیل بزرگ به نشر سپردند، بعدها ایشان هرگاه فرصت می یافتند، به آن رویداد اشاره میکرد ند و همه هندوستانی ها را به نظر شک، می نگریستند. این رویداد بر ملت ترک آن قدر اثر بجا گذاشته بود که هرگاه با کدام هندوستانی برخورد میکردند، حتماً از آن واقعه یادآور میشد ند و او را به نظر شک میدید ند». (خاطرات ظفر حسن آيبک، افغانستان از سلطنت امير حبيب الله خان تا صدارت سردار محمد هاشم خان، ترجمه و تحشيه فضل ا لرحمن فاضل، صفحات ۴۹۳ تا ۴۹۵).
آخرين تقاضای مصطفی صغير تا اسم خانوادگی اش افشا نشود: هالیده ادیپ نويسندۀ کتاب «مصیبت ترکیه» مينويسد که او [مصطفی صغير] یک مسلمان بود، و همسر و خانوادهاش نمیدانستند که او جاسوس بود. او بصورت آشکار دختر کوچک خود را دوست داشت و از مقامات ترکی خواست که هويت اش را منتشر نکنند. او میدانست که اگر خانوادهاش بداند که او بمقابل تلاش های صيانت یک قوم مسلمان [جنبش خلافت هند] خیانت کرده است، بسیار دلشکسته و شرمنده خواهند شد. خواهش او به عنوان آخرین وصيتش توسط مقامات ترکی قبول شد. (به حوالۀ جاسوس هندی در ترکيه تنوشتۀ مدی منتشره «کوچه های تاريخ، ۱۶ اکتوبر ۲۰۱۲)
(ادامه دارد)