( کسی که همه ی پاسخ ها را می داند ؛ همه ی پرسش ها را نپرسیده است « کنفوسیوس حکیم » ) در این جستار همان گونه که وعده داده بودم به دیدگاه امانوئل کانت فیلسوف شهیر و بزرگ آلمانی در بارهٔ لائیسیته یا دولت بدون قیم و روشنگری یا به زبان آلمانی « Aufklärung » پر داخته می شود۰امانوئل کانت « 1804—1724 » میلادی ؛ فیلسوفی مسیحی و پروتستان بود۰
از این رو ؛ نقد مسیحیت او نمی تواند به معنای نقد دین مسیح در مفهوم اخص آن یعنی دین انجیل باشد۰بلکه به معنای نفی سلطه ی سیاسی مذهب یا کلیساسالاری باید تلقی شود۰کانت در رساله ی معروفش به نام « دین در درون مرزهای خرد محض» ادعا نامه ای علیه تجسم تاریخی مسیحیت در شکل سلطه ی مذهبی — سیاسی و آزادی ستیزی می نویسد۰اثری که کانت را با دولت پروس در گیر می کند؛ به طوری که پادشاه این کشور ؛ فردریک دوم ؛ در ابلاغی به کانت دستور می دهد که از آن پس وی در باره ی مسایل دینی از اظهار نظر خود داری نماید۰بنیاد فلسفی ایده ای نفی دین سالاری سیاسی نزد کانت را می توان در یک رساله ی کوتاه او تحت عنوان « was ist Aufklärung » یا روشنگری چیست ؟ مطالعه کرد؛ آن جا که که کانت به دفاع پرشور از خودمختاری قوه ی داوری انسان می پردازد۰زمانی که انسان « بالغ» شده است یعنی نیازی به قیم و سر پرست ندارد؛ مسئول خود و صاحب افکار خویش است۰هیچ کس نمی تواند و نباید قوه ی داوری خود را به شخص دیگری وا گذار کند۰هیچ کس نمی تواند و نباید به جای دیگری فکر کند۰کانت بسیار روشن و واضح و رک چنین می نگارد : (( روشنگری یعنی خروج انسان از قیمومیتی که خود مسئول آن است۰چنین وضعیتی ناشی از ناتوانی انسان در به کار انداختن قوه ی ادراک خود بدون هدایت دیگری است۰انسان خود مسئول قیمومیت خویش است زیرا علت آن ؛ضعف ادراک نیست بلکه کمبود عزم و شجاعت در استفاده از فهم خود بدون سرپرستی دیگری است۰دلیر باش در به کار گرفتن قوه ی فاهمه ای که در خود داری! این است حکمت روشنگران ۰ جرئت اندیشیدن داشته باش ۰تن پروری و سستی سبب می شوند که تعداد زیادی از انسان ها در طول زندگی شان و به میل خود تحت قیمومیت باقی بمانند۰آن ها طوری عمل می کنند که دیگران به سادگی سرپرستی آن ها را به چنگ می آورند۰چه سهل است تحت قیمومیت قرار گرفتن۰اگر کتابی دارم که به جای من درک می کند؛ اگر رهبری معنوی ای دارم که به جای من فکر می کند؛ اگر پزشکی یا طبیبی دارم که به جای من در باره ی رژیم غذایی ام تصمیم می گیرد و غیره ؛ در این صورت چه لزومی دارد که زحمت به خود راه دهم۰از آن هنگامی که می توانم مبلغی بپردازم ؛ من دیگر نیازی به فکر کردن ندارم چون دیگران به جای من این کار مشقت بار را به عهده می گیرند۰اما برای روشنگران هیچ چیز ضروری تر از آزادی نیست۰هیچ چیز ضروری تر از رام و دست آموز ترین چیزی که آزادی می نامندش ؛ یعنی استفاده ی عمومی از خرد در تمامی جهات نیست۰حال من از هر سو می شنوم : تعقل نکن! ارتشی می گوید : تعقل نکن : مشق نظام کن: مأمور اداره ی مالیات می گوید : تعقل نکن ! بپرداز ! کشیش می گوید : تعقل نکن ! ایمان آور ! یک حکمران جهان می گوید: هر چقدر می خواهی و در باره ی هر چیز که مایلی تعقل کن ؛ ولی اطاعت کن ! این ها همه در این جا تحدید آزادی است۰اما چه تحدیدی مانع روشنگری می شود؟ پاسخ من این است : استفاده ی عمومی از خرد خود همواره باید آزاد باشد و این تنها خرد است که نزد انسان ها روشنایی می آورد۰کانت روشنگری چیست؟ )) بر پایه ی دو اصل آزادی اندیشه و خردورزی است که کانت کلیسا سالاری را به زیر نقد می کشد۰کارکرد کلیسا تنها به سان فعالیتی دینی در امور روحانی و در حد انجمن های مذهبی — که در ضمن باید آزاد باشند— شناخته نمی شود۰در حقیفت ؛ در طول تاریخ ؛ عملکرد واقعی کلیسا همواره اعمال سلطه ی سیاسی بوده است۰آنچه کانت در نقد دین افشا می کند ؛ از مسیحیت پاپی بسی فراتر می رود و همه ی ادیان تک خدایی را شامل می شود ؛ آن ها که دعوی حاکمیت سیاسی می کنند « مانند اسلامیسم با تمام شاخه هایش چون اخوانیسم و خمینیسم و طالبانیسم و صدها گروهک ارتجاعی و منحط و تبهکار دیگر که در کشورهای اسلامی بزرگترین مانع در راه آزادی اندیشه ؛ خردورزی ؛ دموکراسی ؛ سکولاریسم ؛ پلورالیسم ؛ رواداری و عقلانیت مدرن هستند » کانت در کتاب « دین در درون مرزهای خرد محض » می نویسد : (( چگونه در مسیحیت غرب؛ رهبر روحانی فرمان روایی می کرد و با چوب دست جادویی تکفیر ؛ پادشاهان را ؛ چون کودکان ؛ تهدید و تنبیه می نمود۰چگونه آن ها را تحریک به جنگ با خارجی ها « جنگهای صلیبی » می کرد که در نتیجه بخشی از جهان بی سر نشین می شد۰چگونه شاهان را به جان یکدیگر می انداخت و رعایا را بر ضد اتوریته ی پادشاه می شوراند و سر انجام ؛ چگونه در بین مؤمنان به مسیحیتی که مدعی جهان روایی بود؛ تنها به این جرم که دگر اندیش بودند ؛ آتش کین بر می افروخت ۰ریشه ی این وضعیت افتراقی که حتا امروزه تنها نفع سیاسی می تواند از تظاهرات خونین آن جلو گیری کند ؛ در همان اصل ایمانی کلیسا به یک اتوریته ی استبدادی نهفته است۰اگر بخواهیم تاریخ مسیحیت را در یک نگاه ؛ چونان تابلویی ؛ ترسیم- کنیم باید چنین بانگ حیرت بر آریم :« چه بدی ها که دین بر نینگیخته است» هنگامی که قوانین ایمانی بخشی از قانون اساسی شوند؛ این کشیشان اند که فرمانروایی می کنند۰کسانی که فکر می کننداز تعقل و حتا در نهایت از علم تفسیر می توانند به راستی صرف نظر کنند چون خود را تنها حافظ و مفسر مجاز اراده ی قانون گذار نامرئی و صاحب اختیار انحصاری آن چه ایمان تجویز می کند؛ می دانند۰در نتیجه ؛ به یمن قدرتی که در دست دارند ؛ وظیفه ی آن ها نه اقناع بلکه امر و نهی است۰حال از آن جا که خارج از روحانیت مابقی همه لائیک اند «از جمله رهبر سامان سیاسی» در نهایت این کلیساست که بر دولت حکومت می کند؛ نه البته دقیقن از طریق زور بلکه با نفوذ در روح انسان۰» بدین سان ؛ نزد اصلی ترین فیلسوف روشنگری غرب؛ در آمیزی « اتوریته ی سیاسی» و « اتوریته ی دینی » تلفیق قوانین ایمانی با قانون اساسی ؛ به دین سالاری یا حکومت کشیشان « ملایان ؛ آخوندها و مولوی ها» می انجامد ۰در این راه آن چه به خطر می افتد « امر سترگ روشنگری و عقلانیت خود بنیاد است» آن چه قربانی می شود ؛ هم آزادی و هم خرد و عقل است ۰نقد کانتی دین سالاری بر اساس آزادی و خردگرایی ؛ الهام بخش بسیاری از متفکران زمانه ی کانت و پس از او می شود۰از آن میان ؛ یکی از بزرگترین آن ها ؛ فیلسوف « روح مطلق » در دوره ی جوانی اش بود۰در جستار بعدی به جناب هگل پرداخته می شود۰