جستاری در بارهٔ زندگی و اندیشه های کارل مارکس — 1818—1883– بخش ۹۴ 

( ملتی که بر ملت های دیگر ستم روا می دارد نمی تواند آزاد باشد ۰ « کارل مارکس » به این سخن زیبای جناب مارکس باید افزود : ملتی که تن به ستم و خودکامگی می دهد و در مقابل بیدادگری های حاکمان خویش بزدلانه سکوت می کند نیز بردگانی مفلوک و حقیری بیش نیستند ؛

آری در جهان طبیعت چیزی به نام ؛ عدالت ؛ آزادی و اخلاق وجود ندارد و این ما انسانها می باشیم که می بایست به این مفاهیم جان و حیات بدهیم و به وجود آوریم۰ تاریخ پر از زورگویی و خودکامگی و بی عدالتی و تجاوز هست و هیچ دست نامرئی در طول تاریخ از آسمان به داد بشریت نیامده است و نخواهد آمد ؛ چون در بالا هیچ خبری نیست ؛ پس بدون هیچگونه تردیدی این ما انسانها هستیم که باید سرنوشت مان را در دست بگیریم و بسازیم ۰ باور به قضا و قدر و سرنوشت چیزی جز تنبلی فکری و بزدلی و عوام فریبی نیست ۰ تک تک ما در مقابل آنچه در جهان و به ویژه در کشورمان رخ می دهد مسؤلیت انسانی و اخلاقی داریم ۰ تجاوز به حقوق یک زن و یک دختر ؛ تجاوز به حقوق و حیثیت همه زنان و دختران میهن ماست ۰بله آزادی گرفتنیست نه دادنی ؛ هیچ چیزی بدون دادن هزینه به دست نخواهد آمد ۰ )در این بخش نیز به انترناسیونال و اضمحلال آن و انترناسیونال دوم و سوم به اختصار پرداخته می شود۰پیشگویی های جناب مارکس در بارهٔ آیندهٔ آمریکا و انترناسیونال غلط از آب در آمد ؛ زیرا در حقیقت در کنگرهٔ لاهه بود که با روشن شدن اختلاف فاحش بین افکار و نظرات دسته های مختلف و با به تصویب رسیدن انتقال « شورای عالی » از لندن به شهر نیویورک ؛ فاتحهٔ انترناسیونال و ختم قدرت مارکس خوانده شد ! و در آمریکا بود که سر انجام انترناسیونال به خاک سپرده شد ! و همچنین در آمریکا بود که در نتیجه اختلافات افکار و مقاصد و تلاش برای به دست آوردن قدرت از طرف اشخاص مختلف ؛ از قبیل آقای تنه سی کلافین ؛ تشکیلات انترناسیونال به کلی از هم فرو پاشید۰مارکس خواست « شورای عالی» را که مقر آن اکنون نیویورک بود از دور رهبری کند۰در ضمن مارکس از انتقال و تحویل آرشیو و مدارک این تشکیلات به آمریکا خود داری نمود۰به این بهانه که :« برای مبارزه با مخالفان اروپایی باقی ماندن مدارک موجود در آرشیو و در محل کنونی از ضروریات می باشد۰» این رفتار مارکس موجب افزایش رنجش بسیاری از او گردید ؛ و به همین علت تعداد زیادی از اعضای « شورای عالی » استعفا دادند ؛ و یا اخراج شدند ؛ و یکی از عواقب نامطلوب این وضع این بود که شاخه های کشورهای اروپا وجه ماهیانهٔ خود را نپرداختند و در نتیجه صندوق دستگاه خالی ماند۰آقای زرگه در سال 1874 از عضویت در انترناسیونال استعفا داد ؛ انگلس در دوازدهم سپتامبر به او نوشت : « با استعفای تو انترناسیونال کهنه به کلی از بین رفت ؛ و این خود واقعهٔ خوبی بود ؛ زیرا آن دستگاه بقایایی از دومین امپراتوری فرانسه بود۰» در این بین شورای عالی روز پانزدهم ژوئیه سال 1876 در شهر فیلادلفیا در آمریکا تشکیل جلسه داد۰و در این نشست که چهارده نفر از نمایندگان حضور داشتند انحلال انترناسیونال به تصویب رسید۰و دو سال بعد در مصاحبه ای در هجدهم دسامبر سال 1878 با روزنامهٔ شیکاگو تری بیون ؛ مارکس برای این که آبروی خود و جمعیت را حفظ کرده باشد اظهار داشت : « مجمع انترناسیونال دیگر کهنه شده بود و از سوی دیگر افکار سوسیالیستی در این ضمن به اندازه ای در جهان توسعه پیدا کرده است که دیگر احتیاجی به چنین دستگاهی موجود نمی باشد۰» انترناسیونال اول اثرات عمیق و جاودانی در محافل سوسیالیستی اروپا و بین کارگران جهان از خود به جا گذارد ؛ و شش سال پس از در گذشت مارکس نمونه ای برای انترناسیونال دوم که در سال 1889 در پاریس تشکیل شد ؛ گردید۰ در جریان انترناسیونال دوم ؛ در حالی که احزاب سوسیال دموکرات مارکسیستی اروپا ؛ و به ویژه در آلمان پیشرفت های قابل ملاحظه ای کرده بودند ؛ بین دسته های مختلف شرکت کنندگان بر سر تعریف و تعبیر افکار مارکس اختلافات بسیار شدیدی به وجود آمد ؛ و مهم‌ترین اختلاف بر سر آن بود که آیا چنان که در سپتامبر سال 1872 در آمستردام از طرف مارکس توصیه شده است ؛ ممکن است که به خصوص در کشوری که دموکراسی وجود دارد ؛ پیروزی کارگران از راه مسالمت آمیز به دست آید ؟ و یا این که برای موفق شدن به حکومت کارگری استفاده از زور لازم می باشد ؟ بدین پرسش مهم هرگز پاسخ قطعی داده نشد۰بیست و پنج سال بعد ؛ به علت بروز جنگ جهانی اول در سال 1914 ؛ انترناسیونال دوم نیز تعطیل گردید ؛ اما پرسشی که در موقع افتتاح این کنگره در بارهٔ افکار و عقاید مارکس مطرح شده بود : که آیا مارکس راه رسیدن به قدرت را از طرق دموکراتیک ؛ تشکیلات سیاسی و انتخاب نمایندگان کارگر در پارلمانها توصیه نموده بود ؟ و یا با به کار بردن زور و اسلحه ؟ همواره تکرار می شد۰پس از ختم جنگ جهانی اول ؛ انترناسیونال سوم — اما این بار به نام « کمین ترن » در ماه مارس سال 1919 از طرف دولت جدید کشور روسیه در شهر لنین گراد تأسیس گردید و این بار رهبری کنگره را شخص لنین به عهده داشت ! در این کنگره عقیده مارکس به وسیلهٔ لنین چنین تعبیر شد که مارکس استفاده از زور را برای رسیدن به مقصد توصیه کرده است ! اما این تعبیر مورد پذیرش همهٔ نمایندگانی که در این گردهمآیی شرکت داشتند واقع نگردید ؛ و این اختلاف نظر باعث شد که از آن پس طرفداران استفاده از زور و دیکتاتوری کارگری خود را « کمونیست » نامیدند ؛ و مخالفین بر خود نام « سوسیالیست » و یا « سوسیال دموکرات » گذارند۰اجتماع انترناسیونال سوم « کمین ترن » موجب گسترش جنبش های کمونیستی در تمام جهان گردید و امروزه در تمام دنیا احزاب کمونیستی ؛ کم و بیش ؛ دانسته و ندانسته ؛ از عقاید و افکار و گفته های آقای دکتر کارل مارکس پیروی می نمایند۰ (( شوربختانه افغانستان به معنایی دقیق کلمه تبدیل شده به میدان بزکشی های قدرت های منطقۀ ؛ فرامنطقۀ و نیروهای بی بصیرت ؛ عوامفریب ؛ بی تدبیر و قدرت طلب بومی یا خودی۰ هرچند پیش بینی آینده صد در صد ناممکن است اما میتوان حال بینی نمود و بر این اساس باید گفت افغانستان مانند بیماریست که طبیبان نالایق و بیرحمی به جانش افتاده و به جای نجات و مداوایش بر دردها و زخم هایش می افزایند و نمک بر آن می پاشند ۰ راه نجاتش عبارتند از صداقت؛ آگاهی؛ تدبیر ؛ مدیریت سالم و پاسخگو؛ پذیرفتن اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر به عنوان اساس و بنیاد قانون اساسی جدید ؛ اتحاد و همبستگی در سراسر کشور ۰ آیا افغانستان از این وضعیت غم انگیز جان سالم به در خواهد برد؟ بلی اگر ما خودمان به مام میهن بیش از این خیانت نکنیم و با دشمنان و بدخواهان و متجاوزان و حیله گران همدست و همداستان نشویم۰ و خیر اگر به همان راه غلط گذشتگان ادامه بدهیم و از اشتباهات تلخ و بسیار فاجعه بار و دردناک گذشته نیاموزیم! )) ( چه کسی می خواهد من و‌ تو ما نشویم / خانه اش ویران باد / تو مپندار که خاموشی من / هست برهان فراموشی من / من اگر بر خیزم / تو اگر برخیزی / همه بر می خیزند ۰ « حمید مصدق » )

اخبار روز

10 سنبله 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها