در این مطالعه اهم موضوعاتی که نیاز به برجسته سازی دارد را در اغاز نوشته، شماره وار، کمی با تفصیل نشانی مینمایم تا در دنباله بحث از بار ضرورت به توضیح وتفسیر تفصیلی مطالب کاسته و همزمان با این تدبیر پیشگیرانه ، ان نیازها نوعی تلافی و جبران گردند . 1- الف : اسلام پناهی و خشونت ورزی عریان به منزلهِ متاع فروشی طالبان در
بازار مکاره و پر فساد سیاست های جهانی، توأم با عرضه خودفروشی و وطنفروشی و خدمتگزاری مشمئز کننده ای قابل انتظار از یک گروه استخباراتی ی که توانست، صاحب پروژه یعنی خریدار استعماری را راضی تر از معامله ی مملو از زد و بندها با ارکان جمهوری به شدت فاسد، متهم به خیانت ها و جنایت ها و محکوم به فرار، خوش وسرحال نگهدارد ، را به حیث یک اصلِ مُمد فهم قضایا با خود داشته باشیم . ب : آنچه طالبان در آزاء این دشمنی با میهن ومردم و دوستی و همکاری ذلیلانه با بیگانه، یعنی صاحب یا صاحبان پروژه ، در خط وابستگی مضاعف – غلامی برای مزدور- ، مانند اسلاف سیاسی نوکر منش خود بدست اورده اند، جیفه دنیوی و جواز سوار شدن برگرده مردم افغانستان است که بایست به مثابه بعدی از ابعاد وخیم فاجعه جاری همواره در مرکز توجه قرار داشته باشد. و 2- الف: صاحبان اصلی پروژه، آزادی عمل و دستِ باز در ماجراجویی های خشونتبار سلطه گرانه و پس وپیش کردن مهره ها در افغانستان، حتی در مقایسه با ده سال قبل را نیز از دست هشته اند. اما این مسأله که بیشتر در رابطه به رقابت رقبای استعماری موضوعیت می یابد ، تا جای که به جهان زیر سلطه بخصوص کشور بخت برگشته ای ما مربوط میشود گواه پایان حیات زالوصفتانه ی سلطه گر نیست. سلطه گر برای جلوگیری از انحلال و افول و ماندن در روابط قوا از ذلت و پستیِ تن دادن به مصلحت های ناگزیر گرفته تا اِعمال دد منشی ها و وحشیگری ها، محکوم به عکس عمل یا واکنش است. یعنی از موضع قدرتمداری که اندیشه رهنمای ان در چنبر فلسفه ثنویت محور ارسطویی که زور می زاید (جرثومهِ زاد و ولد نئوکان ها امروزی، سرباز کنننده به نئوفاشیزم ) ، با وصف پوشش لیبرالی، به تنگ نفسی ای احتمالاً مرگبار افتاده است. فقط کافی است تقلای دیوانه وار امریکای گیر افتاده در بند جبر دو بد: اقای بایدن با پندار و کردار و گفتار روبات مانند و اقای ترامپ با "پروژه2025" اش را مجسم کنید تا به عمق اغراض منافع محور نمایندگان محافل سیری ناپذیر سرمایداری جهانی پی ببرید . از اینرو در چنین تنگنای مکانی- زمانی-فکری، عجیب نیست که تنها میزان و مصرف شقاوت را در حال نوسان می یابیم و نه ضرورت توجه به جولانگاه ها و فراخنا های نا متعین دیگر متعلق به حوزه استقلال وازادی انسانها را . ب : موریانه خوردگی ارکان امپریالیسم رسانه یی جهان غرب، در عصر انقلاب های انفورماتیک - الکترونیک و داده ورزی ها و دستررسی به رسانه های شخصی که در پرتو ان دست مهاجمین غرب و دروغ های کهن سال شان پیوسته در حال رو شدن است، درد مزمن مضاعف حادث بر تن بیمار ساختار های سلطه گرانه غرب است. اوکراین و غزه و قبل از ایندو افغانستان، نزدیکترین شاهد های مدعا اند. و 3 – تذکر این مهم را که طالبان پروژه اند و لقب تحریک که از نظر معنایی بیشتر تداعی کننده خود انگیختگی است و با هزار زحمت نیز نمیتوان انرا به این پروژه استعماری بخشید و یا چسپانید ، حائز اهمیت است. این تاکید یک دَر ورودی اصلی به کج بحثی های غرض الود، بیشتر اندیشوی و فرصت کُش را می بندد. اسلام طالبان پروژه یی و ضد اسلام و صریحاً با مضمون قران کتاب دینی مسلمانان در تضاد است. و 4- الف: بنا بر قانونمندی ها و ساز کار قدرت، در جهانی که خشونت سلطه جویانه استعماری همه پوشش های کذایی از قبیل ازادی دموکراسی حقوق بشر رشد و رفاه... بدورش را دریده و تمام قد، چهره ای وقیح و کاذب و زورگویانه عریان کرده است، تلاش امریکایی های طلایه دار سرمایداری غربِ در گیر با بحران ، این روز ها در افغانستان ناکام و شکست خورده به نظر میرسد. ب : ساختار درونی ناتوانی های مادر زاد استعمار به علت تخدیر فرهنگی استعمارزده ها تا هنوز در جامعه ملی ما ناشناخته مانده است. در پهلوی ان و متأثر از ان، در مقطع تاریخی حاضر، جامعه ملی نه تنها نتوانسته مقاومت سازمان یافته قابل توجه به نمایش بگذارد – با کمی اسانگیری و ارفاق، بینی خمیری جنبش شهری سرکوب شده ی زنان کشور را میتوان استثنا کرد - تا جهان غیر تمکین کننده و نا موافق به امیال استعمار، در تعاملات جاری جهانی روی ان حساب باز کند ، بل این زوزه های پُر سر و صدا و اعصاب ویران کن جاسوسان بومی کهنه و تازه دم استعمار(فراریان) است که زهر پاشی های شان به غلظت مسمومیت فضای سیاسی اجتماعی میهن پیوسته می افزاید و با اینحال 5- روش نظارتگرانه پان اُپتیکانیستی در منظومه روش سلطه گری غربی ، در مناسبات بین المللی و در مناسبات منطقه - شروع ازکودتای ثور و به یک احتساب کودتا سرطانی- در هزاره روان میلادی در بیست سال گذشته، تهاجم چندین ملیتی استعماری بر افغانستان، از برکت یا بد شگونی قدرتمداری حاکم برحوزه های بزرگی از مناسبات انسانی- سیاسی، مسجل در فریبکاری و روش تهاجمی مهاجم سلطه گر یعنی زورگویی زورگو، نیز به لرزیدن و لنگیدن و بنا بران به در جا زدن محتوم محکوم گردیده است. و 6- الف: اشاره شد که، بدنبال لنگیدن -لرزیدن و ارتعاش در بدنه امپریالیسم رسانه یی و انهم بیشتر از برکت انقلاب های نامبرده در بالا، عرض شود غربی در "سراشیب تباهی و رسوایی" (1) قرار گرفته و بیگمان راه انحلال پیشه کرده است. و همین جا اضافه میکنیم ، ب : قدرت های نو ظهور اقتصادی-نظامی اسیایی و افریقایی و امریکای لاتینی، یکجا با جفت غربی خود در مواجهه با جنبش های بیشتر زیرپوستی حق طلبی زیر سلطه ها و سلطه پذیر های جهان ی که آراسته با اصول و اندیشه رهنمای تا حدود و به نوعی ملزم به آزادی و استقلال در نقش پادزهر جلوه گر اند، کلاً راه کوبیده و هموار در پیش رو نداشته برعکس مشاهده میشود که جماعت زورگوهای جهان با انتخاب های دشوار از نوع رفتن برخط توحش و دد منشی تا اخر ویا معامله های مصلحتی با بار تسلیم با رقبا، شاید هم در حد اعطای فرصت های تنفس و ارفاق ناگزیرانه با زیر سلطه ها-وابسته به میزان مقاومت زیرسلطه ها- روبرو اند. این نظر که قدرتمداری در شمایل موجود خود عجالتاً رهکار سومی بجز رفتن به سمت برپایی جهنم بر روی کره خاکی ندارد، شاید بدبینانه تلقی شود، مگر با طلب مدد از خاصه های قدرت وقتی روی سخن بطرف قدرتمدارها و منظومه قدرتمداری انها است قابل تاکید میدانیم که "ترک عادت موجب مرض ..." وحتی سبب مرگ است. در حال حاضر براه افتادن کاروان جهانی زورمداری سرمایداری بر مسیر عدالت انسانی و اجتماعی بعید به نظر میرسد . با این وصف . ج - در بطن رقابت های قدرت های نو ظهور جهانی ، این پوتانسیل را میتوان شناسایی کرد که رابطه های موجود قوا را که عمومیت دارد و ظاهراً همگانی و سراسری اند، با جانشین سازی روابط حقوند شاید بتوان تعدیل و تصحیح کرد -حق با حق تضاد نه بل یکدیگر را ایجاب میکنند- ؛ مگر اینکه از خلع سلاح داوطلبانه خود در خلاء مصنوعی ایجاد شده ی که زندگی میکنیم راضی و به حکم برابری برابر ها و نابرابری نابرابرها اقای افلاطون خاضعانه گردن نهاده و به زبان عامه پسند و عامه فریب، گمراهی های دیرینه ی سنگک شده ای مان را "توجیه آرایی" کنیم. و7- الف: سوگمندانه جهان استعمار زده و زیر سلطه ای که مأمول همصدایی ها و هماهنگی ها و سازگاری های شان میتوانست و میتواند نیروی دافعه ی ایجاد کند که در تسریع گذار به کرانه های ناپیدا استقلال و آزادی و ورود به "عصر سوم تاریخ" ، زورگویی های لجام گسیخته استعماری در میهن مان و سایر مستعمرات را مهار و برای موج های پیشتازنده استقلال و ازادی نقش رهگشا ایفا کند، بنا بر سرمایه گذاری های هنگفت استعماری روی تحکیم بنیاد های این اسارت و استبداد و همزمان تکدیر و مبهم سازی اهداف مبارزاتی استعمارزده، جنگ روانی و سردرگمی های تصنعی ناشی از ان، درد عقامت دیر پای را از سرمیگذراند. بنا بر ان، ب: به دلایل زیاد دیگر- به غیر از انچه تا اینجا گفته امدیم- این مسولیت ملی در برابر سیاسیون مدبری که مجهز به مجور سخنگویی مردم باشند، یعنی اراسته به صلاحیت های علمی-تجربی و تقوا و ایثار مبارزاتی و مخالف قدرت طلبی های هژمونیک سیاسی بوده ، استقلال و ازاده گی در کارنامه سیاسی- اجتماعی -اقتصادی داشته، از خیر انترناسیونالیزم ها که در بیان های قدرت ترجمه دقیق ان میشود دروغ ها و چه بسا دروغ های جهانی، گذشته، و یا بگذرند و تنها در مقیاس وطن داشته های برخوردار از وزن واصالت و جامعیت شانرا ، به جامعه ملی بایست پیشنهاد کنند، هنوز هم تمام قد قرار دارد. یعنی اول کلاه خود مانرا قایم بگیریم که باد نبرد. زیرا، ج : قمار، دروغ، حیله، فریب، توسل به سِحر و جادو و زور از ارکان سازنده روش سرمایداری و سایر سلطه گران در نظام های بسته قدرتمداری ها است . سرمایداری وحشی جهانی، ما و کشور ما را فریبکارانه و قماربازانه بر بستر چنان موقعیت استثنایی مرگ و زندگی نشانده که " نه یی سیال په هند کی شته دی نه ثانی په بنگاله کی". با این وصف، مردمان کشوری که در مقاطع معین تاریخ به بهای خونها فراوان دفتر افسانه شکست ناپذیری سرامدترین زورگویان هرزه تاریخ را بستند و به بایگانی اسطوره ها سپردند و این ایثار و همت که پشتوانه ان یک "جاری خون" سیل وار است، شوخی بردار نیست. با قرار گرفتن درموقعیت ی که برای شناختش، در بالا دست به دامان تلمیح شاعر شدیم ان مردمان میتوانند و باید دین بزرگی بردوش جهانیان داشته باشند. اما به مشاهده سلطه ای تقریباً عام اندیشه و اصل رهنمای قدرت بر اندیشه و مناسبات انسانی در سطح جهان ، از خیر پاداش که ممکن نیست با زهر قدرت و ملزوم ان سلطه همراه نباشد باید گذشت و به کاربرد مصالح دستداشته خانگی خودمان رجحان قایل و عجالتاً قانع ماند. 8- الف: در حال حاضر، روح کلی نقشه کاربردی استعماربرای افغانستان، در این متل عامیانه که "به مرگ بگیریش که به تب راضی شود"، به درستی ساری و جاری و بیان خودش را یافته است. منظور خیمه شب بازی های وقیحانه- فریبنده ای است که میخواهند خشونت و دهشت و خباثت استعماری را، مثلاً با دست اویز سازی ها و دروغ های فریبنده و ویرانگر نظیر حقوق زن و حکومت همه شمول و گستاخی های آزار دهنده تر دیگر از این قماش، ماست مالی کنند. حتی میتوان بدبین بود و گفت پای همین مقدار گویا امتیاز دهی نیز به دلایل زیاد ازجمله رخوت تخدیری بی سابقه جامعه ملی، در میان نیست. و ب : از راه فایده تکرار، گفتنی است، خوش گفته انکه گفته "حرف حسابت را بگو ولی تفنگت را محکم نگهدار" . زیرا این پندِ موافق حال و احوال ما، در متن تقلا های جهانی میان استعمار واستعمازده، برای ما استعمار زده های افغانی معنای منحصر بفرد داشته و جلب کننده ای توجه به سرگردانی ها و بالا و پائین دویدن ها و عرقریزی های اقشار مفتخور جامعه، در رأس سیاسیون اجیر شده ، زیر قوس قزح یا گسترهِ زیر کمان رستم معجزه گر! ، میباشد. و ج : این جماعت ذخیره و پاسره در هیئت منتظرالدوله ها، به قیمت زیانهای سنگینی که جامعه ملی متحمل میشود، با دریوزگی و ریزه خواری ها یا به تعبیر شاعر گردن کج کردن ها به لقمه ناگزیر ، سود های فراوان به جیب استعمار میریزند. و د: در یکی از ابعادِ مهم جنگ علیه استعمارزده ها یعنی جنگ روانی ، شیوه و روش سود های را که استعمارگر مفت و رایگان از بدبختی های جماعت های ملی به همیاری مفتخورها و سیاسیون همراه، تصاحب و به جیب میزنند را بشناسیم و چند تای انرا بشماریم: a – اجیر ها را نخست از نظر شخصیتی - سیاسی خورد و خمیر میکنند تا انجا که در مرگبار ترین موقعیت که جامعه در ان دست و پا میزند، جرئت تمایل به سمت نجات و سعادت جامعه از ذهن های دستکاری شده انها نگذرد و خوبترین های شان در چنبر اغتشاش روانی -فکری از نفس بیفتند. این روش استعماری از ازمون تاثیر موثر یکسان بالای جماعت های اراده باخته ای چپ و راست و بیطرف موفق بیرون شده است. و b - اجیرهای سیاسی و قشر مفتخور پاسره و ذخیره شده یعنی منتظرین الغارتگری ها را، در حالیکه مهره های اصلی گماشته شده بر اریکه قدرت را حی و حاضر مصروف خدمتگزاری دارند -در بحث و وضعیت ما نازدانه های پرورش یافته با مواد پطرو نارکو دالر طالبی و لا لایی سرایی مستمر خشونت دینی در سامعه های معیوب انان - یکجا باهم، در خط اغفال وفریب جامعه تا جایی که در توان دارند با تطمیع و تهدید ماهرانه به سود تحقق اهداف خود تنظیم میکنند. و c – رکلام نمودن جماعت "طالبان-فراریان" بگونه ای که بین این دو روی یک سکه ای ذاتاً جدایی ناپذیر ، تداعی کننده تفکیک و همزمان مهیا کننده نوعی گرمی بازار مکاره، برای فرصت اندوزی ها و وقت کشی های گمراه کننده باشد. سلطه گر در امتداد تحقق اهداف ستراتیژیک برای برداشتن خیز های بعدی به چنین شعبده بازی های تاکتیکی نیاز دارد. d- استعمار روش خبر رسانی و پروپاگندای مختص بخود را دارد. در این منظومه دروغ وفریب اصل های اند که با زورگویی تقویه و همراهی شده و در ان مکان ، اخلاق اختراع ضعفا نامیده میشود. از اینرو است که یک روزمجاهد نورچشمی و سوگلی و خلقی و پرچمی کمونست و ملعون شناسانده میشود و روز بعد همان ملعون، میشود نورچشمی و مجاهد میشود تروریست. و 9- الف : توطئه پوشیده و پنهانِ تظاهر پاکستانی ها به دشمنی با طالبان دست نشانده و خِنگ و کرشمه و عشوه نمایی به سران هم قماش فراری و فاسد، در خط تداوم وضعیت تعلیقی سیاسی-حقوقی کشور، از راه انباشتن بر ابهام ها و گمراه نمودن های مردم و تیره و تار ساختن هرچه بیشتر فضای سیاسی اجتماعی اقتصادی میهن ما طراحی شده تا بنیاد های محکم و مطمین برای تعمیق سیطره و سلطه در فاز های بعدی ضمانت شده باشد. با این وصف ، ب : سیال بودن اوضاع منطقه و افغانستان تغیر نقش بازیگران منطقوی و جهانی که نشانه های خیره ان در وجود تضعیف نفوذ جناح غربی استعمار به سود بازیگران جدید محسوس است، به دست نوازش کشیدن پاکستانی ها بر سر و گردن ارتجاع دزد و فراری معنا می بخشد. یعنی متغیر سیاست های کاربردی پاکستان میتواند تابع تحولات منطقوی و بین المللی باشد و یا گردد. و 10- انگیزه سکوت و فروکش غوغای تبلیغ مشبوع از کینه و نفرت استعماری حول قوم بزرگ و کوچک، و یا در یک کلام قومی سازیِ از راه عنوان کردن اکثریت و اقلیت جماعت های قومی-مذهبی و بلغور حرفهای شهره ای شهر مانند پوهنتون و دانشگاه و ده ها حرامزاگی دیگر - که حتی بخشی از انسانهای خوب جامعه را بخود مشغول داشته بود و است- ممد و مکمل جنگ مهلک روانی، که پیوسته در محراق توجه استعمار بمثابه ابزار تفرقه قرار داشته، بعد از سلطه طالبان کرام بر میهن بخاطر نفس قضیه باید بی مجامله دقیقاً شناسایی شود. زیرا سوال بر انگیز و پاسخ طلب است. کدام عقل ها مشغول چنین طامات بافی ها و پریشان گویی ها اند و چرا؟ اگر جامعه ملی به امر محاکمه فاشست های قومی مزبور و خادم استعمار در همه اقوام ، حد اقل در اذهان عامه، بی اعتنایی کند این جماعت های اله دست به حیات امیبی- تخریبی شان در امتداد تاریخ و زمان ادامه خواهد داد. از موضع استقلال این خواست زیاده خواهی نه بل مطالبه حد اقلی ای است با مضمون مبارزاتی.
ما موارد نشانی شده در بالا را میکوشیم در بحث های اتی شاید زیر چند عنوان فرعی بدون رعایت و حفظ تسلسل موضوعات شماره گذاری شده در بالا بیشتر علاجی کنیم.