1 - چرا فروپاشی؟
در میان تمام عوامل فروپاشی جمهوریت، دو عامل برجسته بود:
1 - اتکا و وابستگی مطلق دولت و نظام جمهوری به کمک خارجی یعنی امریکا و غرب در عرصه های مختلف نظامی – امنیتی، مالی و اقتصادی که قطع این کمک ها و پشت کردن حامیان خارجی امریکایی، به فروپاشی کامل دولت جمهوری در پانزدهم آگست 2021 پیش چشمان نیروهای نظامی امریکا و ناتو در پایتخت، انجامید.
پشت کردن امریکا به دولت جمهوری و حاکمان آن در افغانستان بصورت ناگهانی نبود. هر چند این روند در سال 2003 با حملۀ امریکا بر عراق کلید خورد، اما پس از سال 2014 نشانه های اجرایی شدنش آغاز شد. با شروع مذاکرات مستقیم امریکا و طالبان در قطر در غیاب دولت جمهوری و سپس موافقت نامۀ دوحه میان دوطرف در 29 فبروری 2019، خروج امریکا از افغانستان و رها کردن دولت مورد حمایت شان قطعی شد. در حالی که بسیاری از دولت مداران جمهوری و سیاست مداران نشسته بر سفرۀ جمهوریت از رهبران تنظیمی و جهادی تا افراد و چهره های آورده شده از غرب به شمول اشرف غنی و حتی حامد کرزی، باور به خروج امریکا از افغانستان نداشتند و می پنداشتند که امریکا هم چنان با قوای نظامی خود سال های طولانی در افغانستان باقی می ماند، آنچنانکه در کوریای جنوبی، جاپان، آلمان و ده ها کشور دیگر باقی ماند.
2 - بی لیاقتی، بی ظرفیتی، بی مسئولیتی و فساد حاکمان دولت جمهوری و سیاست مداران تنظیمی و غیر تنظیمی شریک سفرۀ جمهوریت در شکل دهی یک دولت سالم، ملی، مسئول و پاسخگو.
در راس این دولت جمهوری، نخست حامد کرزی و بعد اشرف غنی قرار گرفت و سایر گروه های سیاسی و تنظیمی به خصوص جمعیت اسلامی افغانستان و تمام عناصر و گروه های منسوب به آن از شریکان اصلی این دولتِ مورد حمایت امریکا و ناتو بودند. اما آنها نتوانستند دولت و نظام سالم، شهروند محور، قانونمدار و پاسخگو را با استفاده از کمک های هنگفت امریکا و غرب در افغانستان شکل دهند که بسوی استقلال سیاسی، نظامی و اقتصادی برود و روزی اگر امریکا و غرب دست از حمایت آنان برمیدارد، آنها بتوانند سرپای خود ایستاد شوند. یک کودک تازه تولد پس از یک و نیم و دوسال تغذیه از شیر مادر، مادرش دستان او را می گیرد تا از زمین بلند شود و راه برود. کودک بر می خیزد، به پای خود ایستاد می شود و راه میرود. او زمانی که بیست ساله می شود به یک جوان نیرومندی تبدیل می شود که هم خودش را نان میدهد و هم پدر و مادرش را. اما جمهوریت افغانستان و حاکمان این جمهوری و شریکان سفره اش در بیست سال نتوانستند ایستاد شدن و راه رفتن به پای خود را یاد بگیرند و پس از بیست سال که امریکا دست حمایتش را از سر آنها دور کرد، به زمین افتیدند که دیگر توان برخاستن نداشتند. تمام سال های جمهوریت را این ها در تعارض درونی و فساد فزایندۀ سیاسی و مالی سپری کردند. صرف نظر از اینکه هر کدام طرف دیگر را مقصر و مجرم در ناکامی و ناپایداری دولت و نظام جمهوری می پندارند و معرفی می کنند، تقصیر و جرم این ناکامی و شکست را همه بدوش می کشند و تمام آنها با درجات متفاوت، مقصر وگنهکار هستند. حامد کرزی، داکترعبدالله و اشرف غنی در راس تمام مقصران و گنهکاران دولت جمهوری قرار دارند و مسئول خبط ها و غلطی های خود در آن دولت فاسد، ناکام و فروپاشیده شمرده می شوند.
2 - در این سه سال چه گذشت؟
1 - تمام نهاد های دولت و نظام سیاسی مانند پارلمان، قانون اساسی، نهادهای نظامی و امنیتی و غیره که در بیست سال قبل از آن با هزینۀ ده ها ملیارد دالر خارجی ها و تلفات ده ها هزار نیروی نظامی و ملکی افغانستان ساخته شده بود، از میان رفت.
2 - دروازه های تعلیم و تحصیل و کار بروی دختران و زنان بسته شد. صد ها هزار و حتی ملیون ها دختر در سراسر افغانستان از ادامۀ تعلیم و آموزش در دوران متوسطه و ثانوی مکتب و از ادامۀ تحصیل در نهادها و مراکز تحصیلات عالی باز ماندند.
3 - سطح کیفی آموزش و تحصیل نیز در مکاتب و دانشگاه ها برای شاگردان و محصلین پسر با ترک درصدی قابل ملاحظۀ استادان و معلمان اُفت کرد و بسوی قهقرا رفت.
4 - صدها هزار نفر به خصوص که در نهادهای نظامی و امنیتی دولت جمهوری فروپاشیده کار می کردند و تمام زنان شاغل در نهاد های مختلف آن دولت، بیکار شدند. بیکاری و ناامیدی، فقر و درماندگی را در کشور که در سال های قبل نیز گسترده بود، گسترده تر و عمیق تر ساخت.
5 - ترک افغانستان و فرار مردم به خصوص قشر جوان که بعضی هم دارای تحصیلات بودند در سه سالی که گذشت، بخش دیگر از وضعیت اسفبار و تلخ جامعه و کشور ما است. هر چند آمار دقیقی از این مهاجرت انبوه ارائه نشده، اما سازمان بین المللی مهاجرت در سوم ماه روان آگست می گوید که از سال 2020 یعنی پس از موافقت نامۀ دوحه میان امریکا و طالبان نزدیک به هشت ملیون مردم افغانستان کشور خود را ترک کرده اند. صرف نظر از درستی و نادرستی این آمار تمایل ترک افغانستان از سوی اتباع و شهروندان این کشور میزان بسیار بالا غیر قابل مقایسه با هر کشور دیگر دنیا دارد که این نشان از ناامیدی و بی اعتمادی مردم به آیندۀ خود در سرزمین و وطن خودشان دارند.
6 - بسیاری از رهبران تنظیمی و سیاسی شریک قدرت در جمهوریت بیست ساله از افغانستان آواره شدند. قصر ها، قطار موترهای زرهی و تمام جایدادها و دارایی های غیر منقول را که بگونۀ نامشروع بدست آورده بودند، پشت سر خود در افغانستان گذاشتند.
7 - برای اولین بار در حدود نیم قرن اخیر که افغانستان در جنگ و بی ثباتی به سر میبرد و جزایر متعدد قدرت شکل گرفته بود، در ادارۀ یک دست و یک پارچۀ طالبان درآمد. به جنگ میان گروه های مختلف و میان دولت جمهوری و نیروی طالبان حاکم که یک ربع قرن ادامه داشت، پایان داده شد. قوماندانان تنظیم های جهادی و غیر تنظیمی باقی مانده از نیروها و ملیشیای دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق با نیروها و تسلیحات شان از حضور در سراسر افغانستان حذف شدند. این کار برای افغانستان پس از نیم قرن بی ثباتی و جنگ و قوماندان سالاری و ملیشه بازی یک ضرورت اجتناب ناپذیر بود که انجام یافت.
8 - امنیت راه ها در سراسر افغانستان برای رفت و آمد و سفر تا حد بسیار زیاد اعاده گردید. فساد بسیارعمیق و گستردۀ مالی که در جمهوریت وجود داشت و حتی تا پنجاه در صد و بیشتر از آن، عواید گمرکی، ترانسپورت، مالیات و غیره عواید داخلی مورد دزدی و غارت حاکمان و ماموران جمهوریت قرار می گرفت و حتی در سطح معاون رئیس جمهور، وزیر، معین، رئیس، وکیلان مجلس نمایندگان، رهبران، قوماندانان، زورمندان و تفنگ سالاران از عواید داخلی سهم دزدی و غارتگری خود را می گرفتند، بسیار و بصورت چشمگیری کاهش یافت و یا از میان رفت. درصدی جمع آوری عواید داخلی برخلاف گذشته که در دزدی و غارتگری و ضعف اِعمال حاکمیت و اجرای قانون ضایع و حیف و میل می شد، بسیار بالا رفت، هر چند که فقر و بیکاری عمومی گسترش یافت.
9 - اعتراض و مخالفت در برابر وضعیت موجود حاکم به خصوص در سال اول و دوم چه بصورت مسلحانه در نقاط محدودی انجام یافت و چه بصورت اعتراض و تظاهرات خیابانی که توسط زنان و دختران صورت گرفت، با خشونت کامل سرکوب شد. صدها نفر در ولایت پنجشیر، اندارب و خوست بغلان، فرخار و اشکمش تخار، بلخاب سرپل در جنگ و مقاومت مسلحانه جان باختند. هزاران نفر به ظن مخالفت و مقاومت به زندان ها افگنده شدند.
10 - هیچگونه اقدام عملی و مشهود برای شکل گیری دولت متعارف از سوی طالبان در این سه سال انجام نیافت. نه قانون اساسی ساخته شد، نه تفکیک قوای سه گانه بوجود آمد، نه پارلمان به عنوان قوای قانونگذاری و نظارت بر عملکرد حکومت شکل گرفت، نه انتخاباتی برگزار شد، نه نهادهای برآمده از انتخابات برای اداره و مدیریت عرض وجود کرد، نه مدیریت های مسلکی و تخصصی در نهادهای دولتی و حکومتی تعیین و توظیف شد و حتی در این سه سال نیروهای نظامی و امنیتی کم از کم در لباس و شکل ظاهری به عنوان پولیس و نیروی امنیتی، ساخته و تنظیم نشد.
11 - مطالبات کشورهای مختلف دنیا از همسایگان تا کشورهای منطقه و کشورهای غربی علی رغم رقابت و خصومت میان هم بر سر تشکیل دولت همه شمول در کابل نادیده و ناشنیده گرفته شد. در حالی که هیچ کشوری، امارت اسلامی یا حاکمیت طالبان را در این سه سال به عنوان دولت رسمی و مشروع افغانستان برسمیت نشناختند، اما تمام آنها در عمل با حکومت طالبان وارد تعامل و رابطه شدند. این تعامل از بازبودن سفارت خانه های بعضی کشورها در کابل تا اعطای ملیاردها دالر به نام کمک های بشری و تا تامین رابطۀ تجارتی و اقتصادی و تماس های مستمر دیپلوماتیک وحتی استخباراتی وامنیتی، انجام شد و انجام می شود.
تمام کشورهای ذیدخل در افغانستان، از همسایگان و کشورهای منطقه تا امریکا وغرب احساس نیاز به این تعامل و رابطه داشته اند و دارند. چنین وضعیت هر گونه تاثیرات و پیامد منفی را برای حاکمیت طالبان در عدم برسمیت شناسی می زداید و آنها را بی نیاز و بی اعتنا در رسمیت شناسی از سوی آنان می سازد.
آینده چه خواهد شد؟
این احتمال بسیار عملی و واقعی به نظر میرسد که آینده، همینگونه که است، خواهد بود
چرا؟
تغییر در وضعیت موجود به خصوص وضعیت موجود سیاسی به عوامل داخلی و خارجی بر می گردد، اما تمام این عوامل در هر دو بُعد خارجی و داخلی حکایت از حفظ و دوام وضعیت موجود دارد.
1 - عوامل خارجی
اگر به تاریخ معاصر افغانستان به خصوص به تاریخ نیم قرن اخیر بی ثباتی و جنگ در این کشور نگاه شود، این نتیجه بدست می آید که عامل و عوامل خارجی در تغییر و تحول وضعیت سیاسی و نظامی و حتی اقتصادی و اجتماعی افغانستان تاثیر و نقش بسیار مهم و تعیین کننده داشته است. دولت ها و نظام های حاکم در این دوره با کمک خارجی و حتی با حمله و حضور نظامی خارجی یا اشغال خارجی سرنگون شدند یا شکل گرفتند و مجال بقا یافتند و با پایان این کمک ها و رفتن خارجی ها سرنگون شدند. اما در وضعیت فعلی هیچ کشور خارجی برای تغییرحاکمیت و امارت طالبان، اراده و برنامه ای ندارد. امریکایی ها و غربی ها دیگر به جنگ افغانستان و دخالت نظامی بر نمیگردند و برای جنگ مخالفان طالبان، کمک نظامی و حتی سیاسی ارائه نمی کنند. برخلاف، امریکایی ها و غربی ها خواهان حفظ وضعیت موجود یا ادامۀ امارت طالبان هستند و برای این منظور ملیارد ها دالر را در این دوسال به افغانستان تحویل دادند و مصرف کردند. آنها حفظ وضعیت موجود را از یکسو برای جلوگیری از بی ثباتی و فروپاشی مطلق اقتصادی و سیاسی در جهت جلوگیری از فرار دسته جمعی مردم بسوی غرب و از سوی دیگر در بازی های منطقه ای و جهانی شان علیه کشورهای متخاصمی چون روسیه و ایران و حتی چین ضروری تلقی می کنند.
کشورهای همسایه و منطقه چون روسیه، هند و همسایگان افغانستان که بعضاً مانند روسیه و جمهوری اسلامی ایران که در مخاصمت با امریکا و غرب قرار دارند، نه تنها برای تغییر وضعیت فعلی و در مخالفت با آن برنامه ای ندارند، بلکه تلاش می کنند تا با گسترش روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی رابطۀ نزدیکتر و صمیمانه تر با طالبان بر قرار کنند تا آنها را در بازی ها و رقابت های منطقه ای و بین المللی با امریکا و غرب با خود همسو بسازند. اما طالبان نشان داده اند که زیرک تر از آنها هستند و به جای بازی کردن در زمین یکی به نفع دیگر از این وضعیت استفاده می کنند. رویهمرفته در واقع بصورت نانوشته و توافق ناشده، تمام کشورهای خارجی رقیب و دشمن هم اتفاق نظر و اتفاق سیاست دارند که با طالبان خود را درگیر مخالفت و خصومت نکنند و بر خلاف آن، راه رابطه و تعامل نزدیک و گسترده را در پیش بگیرند که گرفته اند. حتی تمام کشورهای خارجی برای برآورده شدن مطالبات خود مانند: تشکیل دولت فراگیر، تامین حقوق زنان، رعایت حقوق بشر و ارزش های که بیشتر غربی ها از آن سخن می گویند، هیچگونه اقدام و فشار نظامی و سیاسی را بر طالبان اِعمال نمی کنند. بنا بر این، فکتور خارجی که در تغییر وضعیت حاکم همیشه مهم و تعیین کننده بوده است، فعلاً وجود ندارد و منتفی است.
2 - عوامل داخلی
عوامل داخلی تغییر در وضعیت موجود در دو جهت و از دو زاویه قابل مطالعه و پیش بینی است:
1 - تغییر توسط مخالفان و حتی مردم که از راه نظامی، شورش و اعتراضات جمعی و سرتاسری بتوانند بوجود بیاورند.
مخالفان وضعیت موجود یا مخالفان طالبان چنین توان و ظرفیت را نه تنها در بُعد نظامی و شورش و اعتراضات عمومی ندارند، بلکه از نظر سیاسی نیز فاقد این ظرفیت هستند. وقتی آنها در این سه سال یک قدمی رو به جلو از نظر سیاسی برنداشتند، پس از این نیز بر نخواهند داشت و هر روز اعتبار خود را از دست میدهند که داده اند.
هیچگونه نشانه هایی از اعتراض عمومی مردم برای تغییر وضعیت سیاسی فعلی در این سه سال بروز نکرد. حتی مردم در پایتخت پنج شش ملیونی کابل و شهرهای کلان دیگر افغانستان برای بازکردن دروازه های مکتب و دانشگاه بروی دختران خود اعتراضی انجام ندادند و حتی برای این امر، تقاضا و التماس نکردند.
2 - دوم، تغییر توسط حاکمان که با تغییر روش و سیاست خویش، ایجاد کنند.
تغییر توسط طالبان به خصوص در عرصۀ وضعیت سیاسی افغانستان نیز عجالتاً و در آیندۀ نزدیک، منتفی است. نشانه ها و دلایل متعددی در این سه سال حکایت از عدم این تغییر دارد. طالبان خود را تحت هیچگونه فشار خارجی و داخلی در ابعاد مختلف نظامی، امنیتی، اقتصادی و غیره نمی بینند تا گامی بسوی تغییر وضعیت سیاسی در جهت تشکیل دولت فراگیر و تغییر در وضعیت زنان و دختران بردارند. نکتۀ قابل توجه این است که عواید مالی آنها در سه سالی که گذشت بیشتر از مصارفی است که برای حاکمیت و مدیریت افغانستان هزینه می کنند. حتی اگر عواید آنها کاهش یابد، به آسانی و با انعطاف می توانند مصارف خود را با عواید شان در جهت ادامۀ حاکمیت هماهنگ کنند.
از نظر نظامی نیزطالبان وسایل و ابزار فوق العاده دارند. کافی است که دانسته شود آنها صاحب و مالک هشتاد و پنج ملیارد دالر تسلیحات و تجهیرات نظامی شدند که امریکا و غرب در بیست سال برای جمهوریت تامین کرد.
هیچگونه نشانه های قابل توجه و مشهودی که حکایت از تغییر سیاست درونی طالبان باشد در این سه سال به مشاهده نرسید. روایت شرعی که مبنا و دلیل این سیاست تلقی و ارائه می شود، روایت غالب و غیر قابل تغییر به نظر میرسد. بروز اختلافات درونی طالبان که گاهی عامل و امیدی برای تغییر مطرح می شود، وجود ندارد و اگر هم باشد، نامحسوس و غیر موثر است.
در حالی که احتمال تغییر وضعیت از نظر سیاسی بسیار اندک و حتی در کوتاه مدت غیر عملی است، تغییر در وضعیت اقتصادی بصورت تدریجی و آرام می تواند انجام یابد. امریکا و غرب به اعطای چند ملیارد دالری که به هر نامی به افغانستان سرازیر کرده اند، ادامه می دهند. کشورهای همسایه و منطقه به تعامل و رابطۀ اقتصادی و تجارتی خود با طالبان ادامه می دهند و آنرا در جهت منافع خود ارزیابی می کنند. احتمال سرمایه گزاری های اقتصادی و تجارتی همسایگان و کشورهای منطقه در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان بصورت فزاینده بیشتر می شود و ادامۀ این وضعیت به تغییرات تدریجی در وضعیت اقتصادی می انجامد.