امریکا،  یازدهم سپتمبر2001 و افغانستان

افغانستان هیچگاه برای امریکا اهمیت استراتژیک نداشته است. ایالات متحده امریکا به تلاش و تقاضای شاه امان الله خان که استقلال سیاسی افغانستان را از بریتانیا کسب کرد به ایجاد رابطۀ رسمی و دیپلوماتیک پاسخ مثبت نداد. در سال 1930 که بحث بر قراری رابطه‌ی سیاسی  در کانگریس این کشور ازسوی برخی اعضای کانگریس مطرح گردید، رئیس

شعبۀ شرق وزارت خارجه امریکا "والس مری" مخالفت کرد و گفت:
« افغانستان بدون شک متعصب‌ترین و خصمانه‌ترین  کشور در جهان امروز است. در آن‌جا امتیازات رعایای اجانب  یا حقوق  بیرون مرزی وجود ندارد  تا خارجیان را حمایت کند. در آن‌جا هیچ‌گونه ادعایی  برای  تساوی حقوق میان مسیحیان و مسلمانان نیست. در آن‌جا هیچ  بانکی  وجود  ندارد و کاروان‌های  حامل خزانه غارت می‌شوند.....»
"لیون پاولادا" دیپلومات امریکایی در دهۀ چهل و پنجاه در افغانستان می نویسد:« امریکاییان افغانستان را به صفت یک سرزمین دورافتاده ای که درآن به قول"کپلنگ" قبایل وحشی و ددمنشی سکنا داشتند  که  افراد آنان قانون شکنان، متعصبان مذهبی متنفر از بیگانگان بودند.»
آخرین و تازه ترین اظهارات مشابه را جوبایدن رئیس جمهور ایالات متحده امریکا در جنوری 2022 در قصر سفید گفت که افغانستان مستعد اتحاد نیست. او قبل از آن در دوران مبارزات انتخاباتی خودرباره افغانستان گفت که من کاملا مخالف ایده ملت‌سازی در این کشور بودم ممکن نیست که آن کشور متحد شود، هیچ امکان ندارد که آن کشور یکپارچه شود.
در 26 مارچ 1936 میلادی که موافقت‌نامه‌‌ی روابط  سیاسی و قونسلی میان افغانستان وایالات متحده به  امضاء رسید، واشنگتن تا سال  1942 علی رغم تلاش و تقاضای دولت شاهی افغانستان حاضر به تعیین وزیرمختار مقیم کابل نشد. در این سال بود که  "کورنیلیوس وان اچ انگرت" اولین دیپلومات و نماینده‌ی رسمی دولت امریکا در کابل  مستقر شد. اما "انگرت" در کابل از یکطرف تابع دیدگاه و سیاست بریتانیا و وزیرمختار آن "سرفرانسیس وایلی" بود که در واقع این واقعیت را ثابت می کرد که امریکا مطیع اهداف  استعماری بریتانیا و وارث سیاست‌های استعماری آن در افغانستان است، و از طرف دیگر وظیفۀ اصلی و مهم وزیر مختار امریکا در کابل این بود که هرگونه حسن نظر و رابطۀ  افغانستان با دول محور به‌خصوص  آلمان را تضعیف و درعوض حمایت  افغانستان ازمتفقین که ایالات متحده امریکا عضو آن گروه در جنگ دوم جهانی بود، را جلب کند. 
در سال 1948 روابط  سیاسی و دیپلوماتیک ایالات متحده  امریکا  و افغانستان  در دورۀ  صدارت  شاه  محمود کاکای محمد ظاهر شاه  به سطح تعیین و استقرار سفیر در کابل و واشنگتن ارتقا یافت، اما در تمام سال های بعد در سه دهۀ پنجاه، شصت و هفتاد سدۀ بیستم میلادی، با وجود گسترش روابط اقتصادی، سیاسی  و فرهنگی،   امریکا حاضر به فروش تسلیحات و برقراری روابط نظامی با افغانستان نشد و در منازعۀ دیورند میان افغانستان و پاکستان همیشه در کنار پاکستان قرار گرفت. با وجود آنکه در این سال ها تلاش های وسیع از سوی زمام داران دولت شاهی افغانستان صورت گرفت. شاه محمود صدراعظم یک سال قبل از تعیین سفرای دو کشور در آگست 1947 و سپس در اپریل 1951 به واشنگتن سفر کرد، در جون 1959 سردارمحمد داوود نیز به عنوان صدراعظم به ایالات متحده امریکا رفت و در سپتمبر 1963 محمدظاهر پادشاه افغانستان سفر رسمی به امریکا داشت و به استقبال گرم  جان اف کندی رئیس جمهور ایالات متحده امریکا نیز روبرو شد. 
پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق در ثور 1357(اپریل 1978) و پس از آنکه "آدولف دَبس" سفیر ایالات متحده امریکا در کابل در 14 فبروری 1979 توسط هواداران محمدطاهر بدخشی و بحرالدین باحث از رهبران زندانی سازمان های که بعداً به سازا و سفزا معروف شدند، گروگان گرفته شده و به قتل رسید، ایالات متحده امریکا وارد یک مرحلۀ جدیدی در مناسباتش با افغانستان شد که آنرا می توان مناسبات استخباراتی گفت. سیاست استخباراتی ایالات متحده امریکا همانا ورود سی آی ای به حوزۀ سیاست این کشور برای کمک به تنظیم های اسلامی و جهادی افغانستان در جنگ با قوای شوروی و دولت مورد حمایت این قوا بود.
سی.آی.ای در این جنگ، سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان یا آی.اس.آی را به نیابت خود  بر گزید و با شامل ساختن سازمان استخبارات عربستان سعودی یک مثلث استخباراتی را بوجود آورد که همکاری و پیوند این مثلث در آن دوران  و سال‌های بعد  در مورد افغانستان ادامه ‌یافت. البته  این مثلث همکاری وهمسویی بسیاری از نهاد های استخباراتی کشورهای غربی و اسلامی دوست و متحد را با خود داشت. سه چهره‌ی معروف که در رأس این مثلث استخباراتی قرار داشتند "ویلیَم  کیسی"، جنرال" اختر عبدالرحمن و شهزاده  ترکی الفیصل، رؤسای استخبارات ایالات متحده امریکا، پاکستان وعربستان سعودی بودند. نکتۀ بسیار مهم و قابل توجه این بود که ایالات متحده امریکا در تمام سالهای دهۀ هشتاد سدۀ بیستم که از مجاهدین در جنگ علیه قوای شوروی و دولت حزب دموکراتیک خلق حمایت مالی و نظامی کرد، نگاه استراتژیک به افغانستان نداشت و مجاهدین را متحدان خود نمی پنداشت و دولت آیندۀ افغانستان را حق آنان تلقی نمی کرد. امریکایی ها در این دهه بسوی تنظیم های جهادی و مجاهدین به عنوان قبایل جنگجو و یا جنگجویان قبایلی می دیدند که می توانند در برابر شوروی یا در واقع روس ها خوب بجنگند و پای روس ها را در باتلاق عمیقی فرو ببرند و پیوسته به آنها ضربه بزنند. وقتی روس ها از افغانستان خارج شدند و سپس دولت حزب دموکراتیک خلق فروپاشید، امریکا دیگر به افغانستان اعتنایی نشان نداد و مجاهدین مورد حمایت خود را به حال خودشان در نزاع داخلی و دخالت همسایگان رها کرد. نه تنها که دولت مجاهدین  را نپذیرفت و سفارت خود را در کابل نگشود، بلکه "پیترتامسن" سفیر معرفی شدۀ خود نزد مجاهدین در پاکستان را در اپریل 1992 به ماموریت دیگر گماشت و نمایندگی او را در سطح سفیر نزد مجاهدین ملغی قرار داد. 
یازدهم سپتمبر 2001 پای ایالات متحده امریکا را این بار بصورت مستقیم و با نیروی نظامی اش به افغانستان کشاند، در حالی که امریکا هیچگونه برنامۀ قبلی در این لشکرکشی و تهاجم نداشت. افغانستان نه اهمیت استراتژیک برای امریکا داشت و نه در قطار متحدان استراتژیک آن در منطقه و جهان به حساب میرفت. هر چند که پای ایالات متحده امریکا بیست سال در جنگ افغانستان گیرماند، اما سرانجام با پای گذاشتن برروی آنچه که در این بیست سال با هزینۀ ده ها ملیارد دالر و خون هزاران سرباز و نظامی خود انجام داده بود، افغانستان را بصورت فضیحت باری ترک کرد. این نشان داد که افغانستان برای امریکا هیچ اهمیت استراتژیک ندارد و امریکایی ها هیچگاه بسوی افغانستان به عنوان یک کشور قابل اهمیت و اعتماد برای اتحاد پایدار و راهبردی نگاه نمی کنند و نداشته اند. در حالی که زمام داران دولت جمهوری مورد حمایت امریکا و رهبران تنظیمی و سیاسی نشسته بر سفرۀ جمهوریت فکر می کردند که امریکا افغانستان را بنا بر اهمیت استراتژیکش ترک نخواهد کرد و همیشه در این جا باقی خواهد ماند و آنها در چتر حمایت امریکا و دالرهای امریکا همچنان در مسند قدرت در مستی و فساد باقی خواهند ماند. 

اخبار روز

02 جدی 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها