( مانند بذر ؛ من واژه هایم را روی زمین افشانده ام ؛ یکی در خاک اودسا ؛ یکی در استانبول و آن دیگری در پراگ۰میهن محبوب من تمام زمین است و به هنگامی که نوبت من در رسد ؛ بر گور من تمام زمین را بگذارید۰ « ناظم حکمت 1901 — 1963 شاعر ترک زبان » )( کسانی که با جهل مردم به قدرت رسیده اند فقط
از بیداری مردم می هراسند ؛ دشمن خودکامگان و دیکتاتوران و نظامهای توتالیتر آگاهی و بیداری مردم است ؛ پس اگر می خواهیم که دیگر خودکامگان بر ما حاکم نگردند ؛ بیاییم به جای شعار دادن های تکراری ؛ مشمئز کننده ؛ احساساتی و عوام فریبانه که نه تنها باعث درمان هیچ دردی و هیچ مشکلی نشده و نخواهد شد ؛ بلکه سراسر زیان آور و فاجعه بار بوده اند ؛ دست برداریم و به کارهای جدی فکری ؛ روشنگری و آگاه نمودن اذهان ؛ به ویژه نسل جوان دختر و پسر بپردازیم و آنان را تشویق به مطالعه و اندیشه ورزی نماییم؛ بدون شک منظورم تعیین تکلیف و نصیحت کردن نیست ؛ زیرا من از نصیحت نمودن و تعیین تکلیف کردن متنفرم ؛ زیرا نصیحت کردن کار ملایان است و تعیین تکلیف نمودن کار خودکامگان ۰ راه های دیگر را بارها پیموده و آزموده ایم هیچ منفعت و سودی به حال کشورمان نداشته و باعث هیچ گونه تغییرات بنیادی و آگاهی در سطح جامعه نگردیده اند۰ بیاییم شعور را جانشین شعار نماییم۰ تا شاید گره از کار فروبسته ای ما بگشاید۰ )در این جستار به گونهٔ مفصل به حکومت شورشی پاریس و « کمون » سال 1871 پرداخته می شود۰ یکی از علل مهم انحلال انترناسیونال و تشکیلات وسیع آن همانا شورش پاریس در سال 1871 و برای شخص مارکس نیز تقریبأ بزرگترین شکست از لحاظ آرزوهای درونی او در بارهٔ موفقیت انقلاب محسوب می شد۰پس از دستگیر شدن ناپلئون سوم و تسلیم شدن ارتش فرانسه در شهر « سدان Sedan » در دوم سپتامبر 1870؛ آلمانها به طرف پاریس سرازیر شدند و آن شهر را محاصره نمودند و پایتخت فرانسه که امپراتور آن اسیر جنگی بود و برای ادارهٔ امور رهبر دیگری وجود نداشت ؛ مردم پاریس به علت سرمای سخت زمستان و نداشتن آذوقه به سختی در مضیقه افتادند۰در قسمت آزاد فرانسه کنگره « دفاع از وطن » حکومت موقتی در شهر « بوردو » تشکیل داد و آقای « آدلف تی ار » را که از سیاستمداران محافظه کار و تاریخ نویس بود به ریاست « حکومت دفاع ملی » انتخاب کرد۰و آقای تی ار که از مخالفین با احزاب و اجتماعات بود از دولت آلمان « که اکنون از صورت پادشاهی خارج شده بود و عنوان امپراتور به خود داده بود » تقاضای صلح نمود و صلح نامه ای با آن کشور امضاء نمود۰از موارد این صلح نامه یکی واگذاری ایالات آلزاس و لورن ؛ دیگری پر داخت پنج میلیارد فرانک به عنوان خسارت جنگی به کشور فاتح یعنی آلمان بود — با وجود مخالفت شدید عده ای از نمایندگان « حکومت دفاع ملی » از جمله آقایان « ژورژ کلمانسو » و « لئون کامبتا » « که هر دو بعدها به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شدند » با مواد این صلح نامه ؛ صلح نامهٔ مزبور روز اول سپتامبر سال 1871 از طرف نمایندگان فرانسه به امضاء رسید— اما امضاء این صلح نامه برای شهر پاریس هرگز صلح نیاورد۰شورشیان امضاء این صلح نامه که بسیار تحقیر آمیز بودند قبول نکردند۰ و خود شورشیان برای پاریس حکومت مستقل به عنوان « گارد ملی » تشکیل دادند۰روز هجدهم مارس آقای تی ار گروهی از ارتش رسمی فرانسه را برای خلع سلاح شورشیان به پاریس فرستاد۰اما سربازان اعزامی از طرف « حکومت دفاع ملی » در عوض خلع سلاح شورشیان آنها را برادرانه در آغوش کشیدند و به این صورت ارتش اعزامی به شهر ورسای به پایگاه های خود مراجعت نمودند۰ اما از آن جای که در این محیط انقلابی دو تن از ژنرال های ارتش فرانسه « کلود مارتین لوکونت » و « کلمان توماس » با ضرب گلوله کشته شدند ؛ پس از این واقعه در حقیقت دولت شورشی پاریس با دولت حکومت ملی که مقر حکومت را از « بوردو » به شهر ورسای انتقال داده بود ؛ در حال جنگ در آمد۰« مارکس بعدأ در کتاب خود ؛ به نام « جنگ داخلی فرانسه » ژنرال توماس را یک مرد ماجراجو خواند و او را لایق ژنرال بودن ندانست۰» روز ۲۶ مارس پس از کشته شدن آن دو ژنرال ؛ پاریسی ها در تحت حمایت « گارد ملی » یک انجمن شهر انتخاب نمودند که به نام « کمون » خوانده شد۰ولی شوربختانه ؛ بعدأ در حین زد و خوردهایی که روی داد این لفظ که از لحاظی به معنایی یک تشکیلات اجتماعی در زبان فرانسه بود و با ایدئولوژی کمونیستی ارتباطی ندارد و تقریبأ همین معنی انجمن شهر را می دهد — با واژهٔ کمونیسم اشتباه شد و از آن پس تشکیلات شورشیان پاریس در انظار عموم به عنوان یک جنبش کمونیستی دیده شد۰ « البته شهرت مارکس یکی از علل بزرگ این اشتباه بود۰»در حقیقت این حکومت جدیدی که از طرف مردم پاریس که در این موقع سخت در مضیقه بودند تشکیل شده بود نه کمونیستی بود و نه شورشی ؛ بلکه کاملن جنبه ملی داشت و به همین جهت با دولت آقای تی ار که صلح نامهٔ افتضاح آمیز ورسای را با آلمانها امضاء نموده بود فعالیت می ورزید — در صورتی که بیشتر اعضای حکومت پاریس میانه رو و از جمهوری خواهان بودند و از نظر سیاسی و انگیزه ملی نه کمونیست بودند و نه آنارشیست ؛ بلکه آنچه آنها می خواستند خود مختاری و یک نوع وابستگی فدرالی با دولت مرکزی بودند۰آنها می خواستند پاریس و حومهٔ آن یک جمهوری کوچک خود مختار ؛ ولی جزئی از کشور فرانسه باشد۰آنها امیدوار بودند که کمون ها دیگری نیز در سراسر فرانسه به وجود بیاید که همگی با یکدیگر ارتباط فدرالی داشته باشند و هر یک در درون مرزهای خود برای رتق و فتق امور ؛ قوانین دادگستری ؛ آموزش و نوع انتخابات و سایر ضوابط دموکراسی از آزادی کامل برخوردار باشند اما از لحاظ اقتصاد و سیاست این فرمول غیر منطقی به نظر می آمد و اتفاقأ با نظرات سیاسی و فلسفی مارکس نیز کاملن مغایرت داشت ؛ و در ضمن از طرف سایر ایالات و ولایات فرانسه که از زمان های بسیار دور و گذشته با داشتن یک حکومت مرکزی عادت داشتند ؛ با مخالفت شدید رو به رو شد۰ معهذا در این میان چند شهر کوچک دیگر فرانسه کمون های تشکیل دادند ؛ اما این شهر ها نیز به زودی در نتیجه احساسات میهن پرستی از یک طرف و ترس از کمونیست از سوی دیگر دست از ادامهٔ این عمل بر داشتند۰مارکس بلافاصله پس از اطلاع یافتن از اوضاع « یک روز پس از آن که ارتش اعزامی از ورسای مجبور به عقب نشینی از شهر پاریس گردید» برای بر داشتن محاصرهٔ پاریس از طرف آلمانها اقدام نمود ؛ بدین طریق که از جانب« شورای عالی » انترناسیونال از کارگران انگلستان در خواست نمود که به کمک حکومت کمون پاریس برخیزند و از دولت آلمان بخواهند که دست از محاصره پاریس بر دارند۰مارکس وقایع پاریس را در ابتدا با هیجان و شادی زیاد استقبال نمود و به راستی با این جنبش که آن را هستهٔ اقدامات انقلابی آینده و به وجود آورندهٔ جامعه های بهتری می دید افتخار می کرد ؛ و بلافاصله نامه ها و فرمان های متعددی برای گرد آوردن کمک به کمون پاریس به شاخه های انترناسیونال کشورهای مختلف فرستاد— مارکس در نامهٔ مورخ ۱۷ آوریل سال 1871 به دکتر گوگل مان نوشت که او « مارکس » برای واقعهٔ کمون پاریس اهمیت جهانی قایل می باشد۰و از اقدامات پاریسی ها و مقاومت آنها در برابر زور حکومت ورسای دفاع کرد و چنین نوشت « خطر تسلیم شدن در مقابل این پست فطرت های ورسای بیش از دست دادن چند رهبر می باشد۰در حقیقت مبارزهٔ امروز کمون جلو داری از مبارزات بعدی کارگران در مقابل سرمایه داران است ؛ نتیجه هرچه باشد ؛ این قدمی است که برای به دست آوردن آتیه اهمیت فراوانی دارد ! » با وجود این که از این پس مارکس در تمام اروپا به سمت روح و رهبری روان کمون پاریس شناخته شد ؛ اما مارکس نتوانست برای رفع مشکلات این جنبش عامل مؤثری باشد۰