( همهی ما نمیتوانیم همهچیز را درک کنیم و کمال، هرگز در یک مرحله حاصل نمیگردد.برای نیل به کمال، نخست باید از نفهمیدن آغاز کرد. کسی که زود میفهمد، بدون شک بد میفهمد. به شما که تاکنون خیلی چیزها را بدون فهمیدن، فهمیدهاید، این حقیقت را تذکر میدهم.
« كتاب ابله
داستایفسکی ») در این جستار به رابطه و برخورد جناب مارکس با فرزندانش که همه دختر بودند پرداخته می شود ۰عشق و احساسات شدید پدرانه نسبت به فرزندان خودش ؛ یکی از نیکوتربن ویژگی های مارکس می بود۰یکی از دوستان مارکس که او را خوب از نزدیک می شناخت در بارهٔ او گفته است :« مارکس خود کودکی میان کودکان بود ۰» هنگامی که مارکس برای گردش به صحرای « هامپ استد هیت » می رفت ؛ اغلب توقف می کرد و فرزندانش بازی می نمود — و با این که مارکس با گدایی کردن مردها و زن ها به شدت مخالف بود ؛ اما وقتی یک کودکی ؛ به خصوص یک دختر کوچکی را می دید که پرسش می کند با محبت به موهای سر او دست می کشید و جیب خود را از آنچه باقی مانده بود در دست آن کودک خالی می کرد« این در حالی بود که خود مارکس در آن روزها پول چندانی در جیب نداشت » مارکس اغلب می گفت ؛ چیزی که او از مسیح دوست دارد این است که می گویند مسیح نسبت به بچه ها محبت و عشق فوق العاده داشته است — روزهای یکشنبه موقعی که هوا خوب بود مارکس فرزندان و سایر اهل خانه را برای گردش به همراه خود به دشت و صحرا و به دامان طبیعت می برد و آنها در آنجا بساط خودشان را می گستردند و غذایی را که همراه آورده بودند صرف می نمودند۰و پیش از صرف غذا مارکس همهٔ همراهان را به بازی می کشید و بازی های مختلف برای آنها آماده می نمود و خود مارکس در تمام بازی ها شرکت می کرد و برای آنها سرودهایی که بعضی از آنها را خود سروده بود می خواند۰« این رفتار مارکس نشان می دهد که کودک درونش زنده و با نشاط بوده و تا آنجا که ممکن می بود می خواسته از زندگی در کنار خانواده اش لذت ببرد و این واقعن عالیست » همچنین مارکس نقال خوبی بوده و اغلب قصه های مشهور را از حفظ داشت و برای فرزندان و اطرافیان می گفت و بسیاری وقت ها ؛ با استعداد زیادی که مارکس در تخیل و تجسم داشت ؛ تکه ها یا پارچه های از خود می ساخت و بدان ها اضافه می کرد « مارکس حتا در زمان کودکی اش هرگاه یکی از برادرها و یا خواهرهای خودش را رنجانده بود با گفتن قصهٔ جذابی آنها را خشنود می نمود و دلشان را به دست می آورد و بعدها همین رفتار را با فرزندان خودش نیز می نمود۰» مارکس اگر مرد سیاست و فلسفه و اقتصاد و مبارزه نبود با حافظه و قدرت تخیلی شگفت انگیزی که داشت می توانست یک شاعر و ادیب و رمان نویس درجه یک شود ۰» النور دختر مارکس به خاطر می آورد که بعضی از قصه هایی که پدرش نقل می کرد بسیار ترسناک و برخی بسیار گرم و خوشحال کننده بودند۰مارکس با وجود تنگدستی برای دخترهایش که هر سه هوش و ذکاوت را از پدر و زیبایی را از مادرشان ارث برده بودند وسایل آموزش و تعلیم و تربیت را به بهترین شکل فراهم می آورد۰آنها را از ابتدا به ادبیات و علوم سیاسی آشنا می نمود و کلاسیک های ادبی را به تکرار برای آنها می خواند و آنها را به حفظ داشتن تکه های ادبی مهم آلمانی و انگلیسی کمک می نمود۰دختر کوچک او به یاد دارد که « شکسپیر مانند انجیل در منزل ما خوانده میشد ؛ و من در سن شش سالگی بیشتر آن را از حفظ داشتم۰» مارکس که چندین زبان زندهٔ اروپایی را به اضافهٔ لاتین و یونانی را به خوبی می دانست ۰بیشتر رمان های معمول آن زمان را به همان زبانی که نوشته شده بود برای فرزندانش تکرار می کرد تا آنها را از کودکی با زبانهای مختلف آشنا سازد۰مارکس با آن که فقیر بود ؛ فرزندان اش را به دبستان ها و مکتب های خصوصی فرستاد و سعی داشت که آنها به علاوه بر درسهای معمولی در زمینه رقص ؛ موسیقی و آواز نیز آموزش یابند ؛ زیرا مارکس بسیار به امور هنری و انواع هنر علاقه مند بود۰اما به علت نداشتن وجه لازم نتوانست شرایط آموختن پیانو را برای آنها فراهم آورد۰و همیشه از این کمبود متأسف بود : در تاریخ ۲۱ آوریل سال 1857 به انگلس نوشت : ( دخترها به سرعت بزرگ می شوند و فراهم آوردن وسایل آموزش آنها هر روز گران تر می شود۰آنها در دبیرستانی « لیسه » که می روند درس های خصوصی در زبانهای فرانسه وایتالیایی می گیرند ؛ و در یک کلاس خصوصی نقاشی می آموزند۰به ویژه آن که از همه کوچک تر است «النور » خودش می گوید او دوتا مغز دارد ! حالا باید یک معلم موسیقی برای آنها بگیرم۰کودکان باهوش هستند و به سرعت پیش می روند ؛ به خصوص آن کوچکه ۰) وضع مالی مارکس چنین بود که با فرستادن دخترها به مدارس خصوصی و گرفتن تعلیمات نزد استادهای خصوصی ؛ برای مخارج روزانهٔ معمولی فامیل مقدار خیلی مختصری باقی می ماند و تمام فامیل مجبور بودند در همه موارد حداکثر اقتصاد را منظور بدارند—در سال 1866 مارکس مبلغ ۲۵ پوند از بایت شهریهٔ سه ماهه به مدرسهٔ بچه هایش مدیون بود و برای این که آنها را از مدرسه اخراج نکنند تمام فامیل مجبور شدند از اغلب مخارج روزانه صرف نظر نماید تا این که این وجه پرداخته شود ۰ لورا در سن ۲۱ سالگی هنوز نزد استاد موسیقی می رفت ؛ زیرا مارکس و همسرش ژنی تصمیم داشتند که فرزندشان بهترین آموزش بورژوازی را فرا گیرند۰ژنی همسر مارکس به دوست خود خانم « لوئیز ویدی مایر » نوشت :( آنها به زبان انگلیسی به حد اعلا آشنایی دارند ۰و زبان فرانسه را هم خوب می دانند ۰ دانته را به همان زبان اصلی « ایتالیایی » می خوانند و در اسپانیولی هم نسبتأ خوب هستند ؛ فقط در زبان آلمانی است که کمبود دارند « در صورتی که زبان آلمانی زبان پدر و مادرشان بودند» با این که من سعی می کنم آلمانی را به آنها بیاموزم ؛ آنها از زیرش شانه خالی می کنند و در این امر به خصوص که باید و شاید از من اطاعت نمی کنند ۰) مارکس معتقد بود که آموزش وسیله است برای به وجود آوردن رابطه مثبت بین پدر و مادر و فرزندان و زور و اجبار نبایستی هیچ گونه نقشی را در این زمینه داشته باشد ۰زیرا « چنین رابطه ای باعث ازدیاد احترام و محبت لازم فرزندان و پدر و مادر می شود۰» یکی از دختران مارکس پدرش را « بهترین دوست » خواند و با این عنوان بهترین هدیه را به مارکس عرضه داشت ۰