( روزگار غریبی ست نازنین
“دهانت را می بویند...
مبادا كه گفته باشی "دوستت می دارم"
دلت را می بویند...
روزگار غریبی ست، نازنین
و عشق را
كنار تیرك راه بند
تازیانه می زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید كرد...
در این بن بست كج و پیچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندیشیدن خطر مكن...
روزگار غریبی ست، نازنین
آن كه بر در می كوبد شباهنگام
به كشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید كرد...
آنك قصابانند
بر گذرگاه ها مستقر
با كنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می كنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید كرد...
كباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی ست، نازنین
ابلیسِ پیروزمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید كرد...”
« زنده یاد احمد شاملو » ) ( چیزی که از شما میخواهم این است که:
برای انسان شدن دانشآموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکان کمک کنيد و اين كليد انسان بودن كودكان در آينده میباشد.
پزشک شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، كار سختی نيست و میشود با چند سال درس خواندن به آن رسيد و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشكان زیادی داريم و هم مهندسين زیادی داريم. اما بزرگترين ثروت ما انسانيت و اخلاق ماست.
« کتاب : انسان در جستوجوی معنی اثر : ویکتور_فرانکل » )در این جستار به برنامهٔ « گوتا » پر داخته می شود ۰مارکس با آن که سخت بیمار بود و برای مداوا به شهر « کارلسباد یا شهر حمام های معدنی » رفته بود و تنها عمل دیگری که مارکس به غیر از پیروی از مقررات مربوط به استفاده از حمام انجام داد ؛ تنظیم برنامه ای بود که بعدأ به نام« برنامهٔ گوتا » خوانده شد۰این برنامه عبارت بود از تلفیق دو جبههٔ سوسیالیست با یکدیگر ؛ یکی حزبی که در تحت رهبری « لاسال » اداره می شد و دیگر حزبی که رهبر آن « آیزن آخر » بود۰بین این دو حزب چنین قرار گذارده شده بود که به منظور الحاق این دو جنبش در روزهای بیست و دوم الی بیست و هفتم ماه مه سال 1875 یک کنفرانس در شهر « گوتا » در آلمان تشکیل بشود۰از آنجایی که مارکس از آن هراس داشت که در این الحاق برنامه ای که تنظیم می شودبیشتر به نفع جبههٔ « لاسال » باشد مقالهٔ انتقادی مفصلی با تجزیه و تحلیل ضوابط مربوطهٔ سیاسی روز و نقد از برنامهٔ تنظیم شده برای اجرای این کنفرانس به رشتهٔ تحریر در آورد و برای « ویلهلم براکه » که یکی از رهبران سوسیالیست شهر « ایزتاخ » بود فرستاد و پیشنهاد نمود که او این نوشته را به سایر رهبران حزب ؛ مانند آقایان « ایگناس آوئر » آگوست گایب » « آگوست بیل » و « ویلهلم لیب کنشت » برای مطالعه و قضاوت مطلب آن نشان بدهد۰ نوشتهٔ مارکس که در تحت عنوان :« نظریهٔ در باب دستور کنفرانس حزب کارگران آلمان » نگاشته شده بود و بعدأ به نام « برنامهٔ گوتا» معروف گردید و اکنون یکی از مهم ترین نگارش های علمی کمونیستی به شمار می رود۰این نوشته محتوی حملهٔ شدیدی به عقاید « لاسال » می باشد و بخشی از آنچه را که بعدأ به نام « افکار مارکسیستی » معروف گردید توصیف و توجیه می نماید۰برخی از نظریات مارکس که در این نگارش آمده است در زیر ارایه می شود : ( برنامهٔ گوتا : کار مهم ترین سرمایه و ثروت می باشد —- مارکس : کار به خودی خود مهم ترین سرمایه و ثروت نمی باشد؛ بلکه طبیعت است که سر چشمهٔ همهٔ قوا می باشد و قوهٔ کار انسانی از آن پدیده سرچشمه می گیرد —- کار فقط در صورتی سرمایه ثروت و تمدن خواهد بود که به طور سوسیالیستی عرض اندام نماید و یا آن که در یک محیط سوسیالیستی پدید آید۰ —- برنامهٔ گوتا : در جامعهٔ امروزی دستگاه های کار در تحت انحصار سرمایه داری هستند۰— مارکس : در جامعهٔ امروزی دستگاه های کار تحت انحصار مالکین می باشند۰این مالک های زمین ها و املاک هستند که سرمایه داری بزرگ را به وجود می آورده اند و به انحصار سرمایه داران امکان بخشیده اند۰ —- برنامهٔ گوتا : امروزه کارگران سعی دارند که در چهارچوب ملی موجود در کشور ؛ خودشان را آزاد سازند۰— مارکس : کاملن روشن است که اگر کارگران بخواهند آزادی خودشان را به دست بیاورند بایستی ابتدا خود را به صورت یک طبقهٔ مشخص متشکل کنند ۰در صورتی که « چهارچوب ملی موجود در کشورها » خود یک چهارچوب اقتصادی ساختهٔ دستگاه می باشد ۰ — برنامهٔ گوتا : حزب کارگر آلمان بایستی طریقهٔ تعیین دستمزد را به طوری که در حال حاضر معمول است و در تحت قانون آهنین مزد نوشته شده است از بین بر دارند۰ — مارکس : در آن صورت از آن به بعد حزب کارگران آلمان در تحت قانون آهنین « لاسال » در خواهد آمد۰این درست نیست ؛ بلکه این قانون باید چنین نوشته شود : سیستم فعلی دستمزد کارگر بایستی به کلی از بین برده شود۰هنکامی که این سیستم از بین رفت ؛ قانون آهنین دستمزد کارگر به خودی خود از بین خواهد رفت ۰چه آهنین باشد و چه کم قوت ؛ تکه ابر ! برنامهٔ گوتا : به وجود آوردن دولت های آزاد۰ مارکس : مقصد و منظور کارگری که خود را از زنجیر افکار تنگ و کهنه خلاص کرده است نبایستی آزاد ساختن « دولت ها » باشد۰در کشور سلطنتی آلمان و در کشور امپراتوری روسیه در هر دو « دولت » ها آزاد هستند ۰تلاش و منظور کارگران بایستی این باشد که دولت ها را تحت حاکمیت ملت ها در بیاورند و دستگاه های سوسیالیستی را از تحت حاکمیت دولت ها بیرون بیاورند و نه بالعکس ۰حال مسئله این است که در یک جامعهٔ کمونیستی دولت باید به چه صورت در آید ؟ برای تبدیل یک جامعهٔ سرمایه داری به یک جامعهٔ کمونیستی می بایستی یک انقلاب صورت بگیرد — در این صورت در حین این مدتی که این انقلاب هنوز وظیفهٔ خود را به اتمام نرسانده است دولت فقط می تواند یک دولت انقلابی دیکتاتوری کارگری باشد۰