جستاری در بارهٔ زندگی و اندیشه های کارل مارکس — 1818—1883– بخش ۱۱۷ 

( جناب مارکس دو نکته را به طور ویژه به ما یاد داد ؛ یکم تاریخ مندی انسان و جوامع و دوم اهمیت اقتصاد در جوامع و میان انسان‌ها ۰بدون شک تاریخ و حوادث تاریخی سیال هستند و همواره تغییر می کنند و نیز هیچ چیزی خارج از تاریخ نیست

۰ همه چیز تاریخ مند و در یک روند تاریخی شکل گرفته اند ؛ حتا نظریات و اندیشه های خود مارکس ؛ زیرا تاریخ شرکت بیمه نیست و چک سفید به کسی نمی دهد و بسیار بیرحمانه و قاطع عمل می کند۰ چه در امور انسانی و چه طبیعی۰و همچنین اکنون ما بیشتر و بهتر می دانیم که اقتصاد چه نقشی اساسی و بنیادی در میان جوامع و میان انسان‌ها بازی می کند۰ ) در این جستار و در چند جستار بعدی دیدگاه کارل مارکس به بت انگاری کالاها پر داخته می شود۰مارکس در شاهکارش کتاب « داس کاپیتال یا سرمایه » بسیار روشن و قابل فهم حتا به کسانی که از دانش و علم اقتصاد چیزی چندانی نمی دانند بت انگاری کالاها را توضیح می دهد ؛ بنابر این با اندکی دقت و حوصل مندی می توان به کنه نظریهٔ بت انگاری کالا ها دست یافت ؛ همچنین نظریهٔ بت انگاری کالاها یکی از مفاهیم کلیدی و بنیادی شاخت کتاب سرمایه می باشد۰مارکس می نویسد : (( کالا در نگاه نخست چیزی به غایت واضح و پیش پا افتاده به نظر می رسد۰اما وقتی به تحلیل آن بپردازیم معلوم می شود چیزی بسیار غریبی است که نکته های ظریف متافیزیکی و الهیاتی در آن نهفته است۰مادامی که ارزش مصرفی کالا مد نظر باشد ؛ هیچ چیزی اسرار آمیزی در آن وجود ندارد ؛ چه از این منظر به آن بنگریم که کالا به واسطه ی ویژگی هایی که دارد نیازهای بشری را رفع می کند ؛ چه این کالا ابتدا در مقام محصول کار بشری این ویژگی ها را کسب می کند۰کاملن روشن است که بشر ؛ با فعالیت خود ؛ شکل مواد و مصالح طبیعت را به گونهٔ تغییر می دهد که آن ها را برای خویش سودمند می سازد۰مثلن شکل چوب دگرگون می گردد و میزی از آن ساخته می شود۰اما این میز هم چنان چوب است ؛ یک شیء عادی و محسوس۰اما به محض آن که میز به یک کالا تبدیل شود ؛ به چیزی تغییر شکل می دهد که از محسوس بودن فراتر می رود نه تنها روی پاهای خود بر زمین می ایستد « قائم به ذات می شود» بلکه در نسبت با همه ی کالاهای دیگر ؛ سر خود را هم به کار می اندازد ؛ و از مغز چوبی اش افکار و تصورات غریبی تراوش می کند که بسیار شگفت انگیز تر از این است که مثلن بنا به میل و اراده ای آزاد خویش شروع به رقص و پایکوبی می کرد « رقص میزها اشاره ی هجو آلودی به تکان خوردن میزها در زیر دست احضار کنندگان ارواح است۰ »۰بنابر این ؛ خصلت راز آلود کالا از ارزش مصرفی آن نشأت نمی گیرد۰همان طور که ربطی هم به ماهیت مؤلفه های ارزش ندارد۰چون در وهله ی نخست ؛ هر قدر هم که انواع سودمند کار ؛ یا فعالیت های مولد ؛ تنوع و گوناگونی داشته باشد ؛ این یک واقعیت فیزیولوژیک است که این فعالیت ها کارکردهای ارگانیسم بشر هستند ؛ و هر یک از این کار کردها ؛ هر ماهیت یا شکلی که داشته باشد ؛ ذاتأ برآیند مغز و اعصاب و عضله ها و اندام های حسی بشر هستند۰دوم این که ؛ با عنایت به پایه و اساس تعیین کمی ارزش ؛ یعنی طول مدت این برآیند یا مقدار کار ؛ این امر به وضوح متفاوت از کیفیت آن است۰در همه ی اوضاع و شرایط ؛ زمان کار لازم برای تولید وسایل امرار معاش ضرورتأ باید برای نوع بشر مهم باشد ؛ هر چند که در مراحل متفاوت تحول و توسعه ی تاریخی این اهمیت به یک اندازه نیست۰سر انجام ؛ به محض آن که آدمیان به شکلی آغاز به کار کردن برای یکدیگر می کنند ؛ کار آنان شکل اجتماعی نیز پیدا می نماید۰بنابر این ؛ خصلت راز آلود محصول کار در جریان تغییر شکل آن به یک کالا از کجا سرچشمه می گیرد ؟ واضح است که این راز آلودگی از همین شکل کالایی آن ناشی می شود۰کیفیت انواع و اقسام کار انسانی ؛ در عینیت مساوی و یکسان محصولات کار به منزله ی ارزش ؛ شکل مادی کسب می کند ؛ سنجیدن مقدار نیروی کار صرف شده ی انسان به وسیله ی مدت آن ؛ به شکل اندازه ی محصولات کار در می آید ؛ و سر انجام روابط میان تولید کنندگان ؛ که ویژگی های اجتماعی کار آنان در متن همین روابط آشکار می شود ؛ به شکل رابطه ی اجتماعی بین محصولات کار در می آید۰بنابر این ؛ خصلت اسرار آمیز شکل کالایی صرفأ از این واقعیت است که کالا منعکس کننده ی ویژگی های اجتماعی کار آدمیان به صورت ویژگی های عینی محصولات کار به سان خواص اجتماعی و طبیعی خود این اشیا است۰پس کالا رابطه ی اجتماعی تولید کنندگان با کل نیروی کار را همچون رابطه ی اجتماعی بین ابژه ها منعکس می کند ؛ رابطه ی که منجر به وجودی بیرون از تولید کنندگان می شود۰از طریق این جای گزینی ؛ محصولات کار به کالا تبدیل می شوند ؛ یعنی اشیای حسی که در عین حال فراحسی یا اجتماعی هستند۰به همین سیاق ؛ تأثیری که یک شیء روی عصب بینایی ایجاد می کند همچون تحریک ذهنی این عصب ادراک نمی شود بلکه همچون شکل عینی چیزی بیرون از چشم درک می شود۰مسلمأ در عمل دیدن ؛ نور واقعن از چیزی که همان شیء بیرونی است ؛ به چیزی دیگری که چشم است ؛ عبور می کند۰این رابطه ای فیزیکی بین اشیای فیزیکی است۰اما شکل کالایی ؛ و رابطه ی ارزشی محصولات کار که شکل کالایی در قالب آن ظاهر می شود ؛ مطلقن هیچ ربطی به ماهیت مادی کالا و روابط مادی ناشی از آن ندارند۰شکل کالایی چیزی نیست جز رابطه ی اجتماعی معین بین خود آدمیان که در این جا ؛ برای آدمیان ؛ شکل شگفت انگیز رابطه ای میان اشیا را پیدا کرده است۰برای یافتن چیزی شبیه به این ؛ باید گریزی به سرزمین مه آلود دین بزنیم۰در آن جا نیز محصولات ذهن انسان همچون موجودات خود مختاری ظاهر می شوند که حیاتی مختص به خویش به آن ها ارزانی شده است ؛ موجوداتی که هم روابطی میان خود و هم روابطی با آدمیان بر قرار می کنند۰در دنیای کالاها که محصول دست انسان است نیز همین اتفاق می افتد۰من این را قسمی بتواره پرستی می نامم که وقتی محصولات کار به منزله ی کالا تولید می شوند ؛ بی درنگ به آن ها می پیوندد ؛ و بنابر این از تولید کالا ها تفکیک ناپذیر است۰همان طور که تحلیل پیش نشان داده است ؛ این بت پرستی در دنیای کالا ها بر خاسته از خصوصیت اجتماعی کاری است که آن ها را تولید می کند۰ابژه های قابل استفاده فقط به این دلیل تبدیل به کالا می شوند که حاصل کار افراد جدا از هم هستند که مستقل از هم کار می کنند۰جمع کل کار همه ی این افراد جدا از هم ؛ سازنده ی مجموع کار جامعه است۰چون این تولید کنندگان تا پیش از مبادله ی محصولات کارشان باهم تماس اجتماعی ندارند ؛ ویژگی های اجتماعی مختص به کار منزوی آنان فقط در این مبادله ظاهر می شود۰به عبارت دیگر ؛ کار فرد تنها و منزوی ؛ فقط از طریق روابط بین تولید کنندگان ؛ خود را همچون عنصری از مجموع کار جامعه آشکار می سازد۰بنابر این به چشم تولید کنندگان ؛ روابط اجتماعی میان کارهای خصوصی آنان همان گونه که واقعن هست جلوه می کند ؛ یعنی ؛ نه همچون روابط اجتماعی مستقیم کاری بین اشخاص ؛ بلکه همچون روابط مادی بین اشخاص و روابط اجتماعی بین اشیا۰ « دنبالهٔ این بحث در جستار بعدی تقدیم شما عزیزان می گردد »

اخبار روز

03 دلو 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها