جستاری در بارهٔ زندگی و اندیشه های کارل مارکس —1818—1883—بخش ۱۱۸ 

( عقل از نظر کانت هم قاضی است و هم‌ متهم ؛ یعنی نقد مدرن که بیشتر پس از کانت رواج پیدا نمود ؛ خودش خودش را نقد و ارزیابی می کند و چنین چیزی در ادیان و ایدئولوژی ها وجود نداشته اند ؛ مثلن اسلام به دیگر عقاید و باورها بیرحمانه حمله می کند ولی هرگز شهامت این را نداشته که خودش را مورد نقد و ارزیابی قرار بدهد۰

از نظر کانت عقل برای کشف حقیقت ساخته نشده ؛ ما فقط با توهمات خود باید مبارزه کنیم۰ در گذشته فکر می کردند که جن و شیطان و چیزهای از این قبیل عقل را منحرف می کنند ولی کانت می گوید نه چنین نیست دشمن خرد و گمراه کننده و نجات دهنده ای خرد خود عقل است۰ هیچ فریبکاری در فریفتن عقل از خود عقل فریب کارتر نیست۰ فلسفه ورزی یعنی آگاهی به پیش داوری ها و آگاهی به پیش فرض ها۰ فلسفه ورزی یعنی بدانیم که ما مدام در معرض خطا و اشتباه و توهم هستیم ۰به گفتهٔ نکته سنجی ما فقط جایز الخطا نیستیم بلکه ما ‌واجب الخطا هستیم ؛ بنابر این باید بکوشیم از خطا ها و اشتباهات خودمان بیاموزیم و تا حد امکان خطاها را تکرار ننماییم و نیز مسؤلیت اشتباهات و خطاهای خودمان را بپذیریم ؛ چیزی که شوربختانه در جامعه ی ما وجود نداشته و ندارد ؛ نه پذیرفتن پیامد اعمال و گفتار خویش بدین معناست که آن جامعه و آن شخص به بحران شدیدی بی اخلاقی و نادانی مبتلاست ۰جانوران بر اساس غریزه عمل می کنند ولی برای انسان ها غریزه کافی نیست بلکه نیاز به آموزش و تربیت دارند ۰ تربیت یعنی آگاهی به محدودیت های انسانی۰ و این که انسان هرچه قدر هم بزرگ باشد هیچ وقت همه چیز را نخواهد دانست و به قول کانت طبیعت سعادت را بر انسان حرام کرده است ۰ما انسان‌ها جانوران معیوبی هستیم۰ چون ما ایده ای صلح را می شناسیم می توانیم برای صلح و آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه نماییم ۰ما می توانیم از افلاطون و دیگر فیلسوفان برای اندیشیدن استفاده کنیم ولی ما نباید مانند افلاطون فکر نماییم چون افلاطون در جهان دیگری می زیست و ما در جهان دیگری می زییم ۰)دنبالهٔ جستار مارکس و بت انگاری کالا : محصولات کار فقط با مبادله شدن عینیتی کسب می کند که به لحاظ اجتماعی و در قالب ارزش هم شکل و هم سان است ؛ و متمایز از عینیت حسی متفاوت آن ها به عنوان اقلام سودمند و قابل استفاده است۰این تقسیم محصول کار به شیء سودمند و شیء دارای ارزش در عمل فقط هنگامی ظاهر می شود که پیش از آن مبادله چنان گستره و اهمیتی کسب کرده باشد که باعث شود اشیای سودمند به قصد مبادله شدن تولید شوند ؛ به نحوی که وجه ارزشی آن ها در جریان تولید در نظر گرفته شود۰از این جا به بعد ؛ کار فرد تولید کننده خصوصیت اجتماعی دو جانبه ای پیدا می کند۰از یک سو ؛ به عنوان نوعی کار مفید ؛ باید یک نیاز اجتماعی معین را بر طرف کند ؛ و بنابر این به عنوان عنصری در کل جامعه و به عنوان شاخه ای از تقسیم اجتماعی کار که اساسأ به طور خود جوش رشد کرده است ؛ جایی برای خود بیابد۰از سوی دیگر ؛ این کار می تواند نیازهای متعدد خود و تولید کننده را بر طرف سازد البته فقط به شرطی که همه ی انواع کارهای خصوصی سودمند دیگر بتوانند با آن مبادله شوند ؛ یعنی ؛ این کار مساوی با همه ی کارهای خصوصی سودمند دیگر محسوب شود۰برابری و تساوی بین اقسام مختلف کار فقط می تواند نتیجه ی یک انتزاع از نابرابری های واقعی آن ها باشد ؛ یعنی اگر آن ها را به خصوصیتی فرو بکاهیم که وجه مشترکشان است ؛ این خصوصیت که همه ی آن ها برایند قدرت کار انسان هستند ؛ قدرت کار انتزاعی۰مغز هر فردی تولید کننده ای این خصوصیت اجتماعی دو لایه ی کار او را فقط به صورت هایی منعکس می کند که در جریان داد و ستد عملی یعنی مبادله ی محصولات ظاهر می شوند۰پس ؛ خصوصیت به لحاظ اجتماعی سودمند کار خصوصی او به این شکل منعکس می شود که حاصل کار باید مفید و سودمند باشد ؛ و خصوصیت اجتماعی تساوی اقسام گوناگون کار به شکل خصوصیت مشترک آن ها ؛ به عنوان ارزش ؛ منعکس می شود که همه ی این اشیای متفاوت ؛ یعنی محصولات کار ؛ از آن بر خور دارند۰بنابر این ؛ اگر آدمیان محصولات کار خود را به عنوان ارزش در ارتباط با یکدیگر قرار می دهند ؛ به این دلیل نیست که این اشیا را صرفأ همچون پوشش مادی کار همگون انسان می دانند۰عکس این مطلب صادق است : با برابر ساختن محصولات متفاوت به منزله ی ارزش در داد و ستد ؛ آنان اقسام مختلف کار را به عنوان کار انسان باهم برابر می کنند۰آنان این کار را می کنند بی آن که از آن اطلاع داشته باشند۰بنابر این ؛ تعریف و توصیف ارزش چیزی نیست که بر پیشانی اش نمایان باشد ؛ بلکه ارزش همه ی محصولات کار را به رمز اجتماعی پیچیده ای تبدیل می کند۰سپس آدمیان می کوشند تا این رمز را باز کنند و به اسرار پنهان محصول اجتماعی خودشان دست یابند : زیرا این ویژگی که ابژه های استفاده به ارزش تبدیل می شوند همان قدر که تولید اجتماعی آدمیان است زبان این ابژه ها نیز می باشد۰این کشف علمی دیر هنگام که محصولات کار ؛ نادانی که ارزش به حساب می آیند ؛ صرفأ جلوه های مادی کاری هستند که بشر برای تولید آن ها انجام داده است ؛ نشانگر یکی از دوره های رشد و تحول نوع بشر است ؛ اما به هیچ وجه عینیتی را که ویژگی های اجتماعی کار از آن بر خوردارند از بین نمی برد۰چیزی که فقط برای این شکل خاص تولید ؛ یعنی تولید کالایی ؛ معتبر است ؛ یعنی این واقعیت که خصلت اجتماعی کارهای خصوصی که مستقل از یکدیگر انجام می گیرند متشکل از یکسانی و تساوی آن ها به عنوان کار انسان است ؛ و در تولیدات به شکل متعین ارزش در می آید ؛ برای کسانی که در گیر روابط تولید کالا هستند درست به اندازه ای این واقعیت که شناسایی علمی لایه های اتمسفر تأثیری بر هیئت فیزیکی اتمسفر نمی گذارد ؛ کاملن معتبر است « و این مطلب هم پیش از کشف علمی یاد شده و هم پس از آن صادق است »چیزی که از همان آغاز در عمل و به هنگام انجام مبادله مورد توجه تولید کنندگان است این است که چه مقدار از محصول دیگری را به دست خواهند آورد ؛ تولیدات ‌و محصولات به چه نسبتی می توانند مبادله شوند ؟ به محض آن که این نسبت ها به ثبات معینی برسند ؛ به نظر می رسد که از ماهیت و طبیعت این محصولات ناشی شده اند ؛ به نحوی که یک تن آهن و دو انس طلا ارزش برابری خواهند داشت ؛ به همان ترتیبی که یک پوند طلا و یک پوند آهن وزن برابری دارند ؛ به رغم خواص فیزیکی و شیمیایی متفاوت شان۰خصلت ارزشی محصولات کار فقط هنگامی استقرار پایدار پیدا می کند که در مقام کمیت و اندازه ای ارزش عمل کند۰این کمیت ها پیوسته تغییر می کنند و این تغییر مستقل از اراده ؛ دانش و کنش های مبادله کنندگان است۰پویش خود این مبادله کنندگان در جامعه برای آنان به شکل پویش اشیا جلوه گر می شود و این اشیا ؛ که هرگز تحت کنترل آنان نیستند ؛ در واقع آنان را کنترل می کنند۰تولید کالاها باید پیش از پیدایش این باور علمی که همه ی اقسام مختلف کار خصوصی « که مستقل از یکدیگر انجام می گیرند ؛ اما به منزله ی شاخ و برگ های خود جوش تقسیم اجتماعی کار ؛ در وضعیت وابستگی کامل به یکدیگر قرار دارند» به طور پیوسته به نسبت های مقداری مورد نیاز جامعه تقلیل می یابند ؛ کاملن رشد یافته باشد۰ دلیل این فرو کاستن آن است که زمان کاری که از نظر اجتماعی برای تولید کالا های ضروری است به سان قانون طبیعی تنظیم کننده ای در قلب روابط اتفاقی و همواره در نوسان مبادله بین تولید کنندگان قرار می گیرد ؛ همان طور که وقتی خانه ی کسی بر سرش خراب می شود قانون جاذبه حضور خود را اعلام می کند۰بنابر این ؛ تعیین مقدار ارزش به وسیله ی زمان کار همان رازی است که زیر حرکت های آشکار ارزش نسبی کالاها پنهان است۰کشف این راز موجب بر افتادن نقاب ظاهری آن به عنوان تعیین صرفأ تصادفی اندازه ی ارزش محصولات کار می شود اما هرگز شکل مادی آن را از بین نمی برد ۰ « دنباله ی این بحث در جستار بعدی پی گرفته می شود »

اخبار روز

03 دلو 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها